• این اولین مصاحبه ی «یانیس واروفاکیس» پس از استعفایش در شب پیروزی "نه"
در رفراندوم پنجم ژوئیه است؛ و در واقع شرحی است از تجربه ی او در مذاکرات
با «ترویکا» در پنج ماهه ی وزراتش که اطلاعات مهمی را از شیوه ی عملکرد
«ترویکا»، بانک ها و بخصوص نقش آلمان در حوزه ی یورو و همچنین دلایل
استعفایش دراختیار خواننده می گذارد ...
اخبار روز:
پنجشنبه ۲۵ تير ۱٣۹۴ - ۱۶ ژوئيه ۲۰۱۵
ترجمه ی متن گفتگوی (1) «یانیس واروفاکیس» (Yanis Varoufakis) (2) وزیر
دارایی مستعفی یونان با «هَری لمبرت» (HarryLambert) از مجله ی
«نیواستیتزمن» (New Statesman) که به دلیل اهمیت وقایع یونان در اختیار
خوانندگان قرار می گیرد.
این مصاحبه درست قبل از اعلام توافق ١٩ کشور حوزه یورو در مورد یونان، در
روز سیزدهم ژوئیه (٢٢ تیرماه) انجام شده است. این اولین مصاحبه ی «یانیس
واروفاکیس» پس از استعفایش در شب پیروزی "نه" در رفراندوم پنجم ژوئیه است؛
و در واقع شرحی است از تجربه ی او در مذاکرات با «ترویکا» (Troika -بانک
مرکزی اروپا، صندوق بین المللی پول، کمیسیون اروپا) در پنج ماهه ی وزراتش
(27 Jan- 6 July 2015) که اطلاعات مهمی را از شیوه ی عملکرد «ترویکا»، بانک
ها و بخصوص نقش آلمان در حوزه ی یورو و همچنین دلایل استعفایش دراختیار
خواننده می گذارد. (3)
س. چه احساسی دارید؟
ج. حس می کنم در بام دنیا هستم- دیگرنباید با برنامه زمانی فشرده ای زندگی
کنم، که کاملن غیرانسانی است، حقیقتن باورنکردنی. برای پنج ماه روزی دو
ساعت می خوابیدم. ... از این هم که دیگر نباید چنین فشار باورنکردنی ای را
تحمل کنم راحت شدم؛ اونم برای مذاکره از موضعی که به سختی می تونستم ازش
دفاع کنم، حتی اگر می تونستم که طرف مقابل را به موافقت وادار کنم؛ می دونی
که منظورم چیه.
س. چه طوری بود؟ هیچ جنبه ای از اونو دوست داشتی؟
ج. اوه خیلی هاشو. اطلاعات درونی ای که به دست میاد... تحقق
یافتن بدترین کابوس هات... «قدرت های حاکمی» که مستقیمن باهات صحبت می
کنند، و این که همونطوری باشن که ازش وحشت داشتی - ولی وضعیت خیلی بدتر از
اونی بود که تصور می کردی! خب سرگرمی جالبی بود، که صندلی ردیف اولو داشته
باشی.
س. به چی اشاره می کنی؟
ج. فقدان کامل ذره ای محذورات دمکراتیک، از سوی آن هایی که مدافعین دمکراسی
اروپایی به حساب می آیند. درکی کاملن روشن از جانب طرف دیگر که ما از لحاظ
منطقی در یک جایگاهیم- البته در حال حاضر این هیچگاه آشکار نخواهد شد.
شخصیت های قدرتمندی که توی چشات نگاه می کنن و می گن «تو درست می گی، ولی
درهرصورت خوردت می کنیم.»
س. گفتی اعتباردهندگان باهات مخالفت کردند چون
«سعی کردم درباره ی اقتصاد گروه اروپا (Eurogroup) صحبت کنم، چیزی که هیچ
کس درباره ش صحبت نمی کنه.» چی شد وقتی این کارو کردی؟
ج. این طور نبود که خوب پیش نره- به نحوی بود که بدون پرده پوشی با شرکت در
هرگونه بحث اقتصادی مخالفت می شد. خیلی رک. ... تو یک مبحثی رو – که برای
این که از لحاظ منطقی منسجم باشه- خیلی روش کارکرده ای باز می کنی و یکباره
با نگاه هایی خیره مواجه می شی. انگار که اصلن حرفی نزده ای. اونچه می گی
مستقل از چیزیه که اونا می گن. اگه سرود ملی سوئدرو هم می خوندی فرقی نمی
کرد- همون پاسخو می گرفتی. و این برای کسی که به بحث های آکادمیک عادت داره
خیلی عجیب بود... که طرف مقابل همیشه وارد بحث می شه. خب هیچ گونه واکنشی
درکار نبود. حتی ابراز آزردگی هم نبود، انگار کسی صحبتی نکرده بود.
س. زمانی که اول بار، در اوایل فوریه، رسیدی، این
نمی تونست موضعی همه گیر باشه؟
ج. خب کسانی بودند که در سطح شخصی موافقت نشون می دادن- خب، می دونی، پشت
درهای بسته، از یک موضع غیررسمی، بخصوص از صندوق بین المللی پول (IMF) [س.
در سطح بالا؟ ج. از بالاترین سطح، از بالاترین سطح] اما بعد در گروه یورو،
پشت پرده ی صحبت های رسمی، چند کلمه همدردی و همون بود.
[اما] «شویبله» (Wolfgang Schäuble وزیر دارایی آلمان) همیشه یکسان بود.
نظرش این بود «من در مورد برنامه (ریاضتی) بحثی ندارم- این توسط دولت قبلی
پذیرفته شده بود و غیرممکنه که اجازه بدیم یک انتخابات چیزی رو تغییربده.
چون همیشه انتخابات داریم، ما نوزده کشوریم، اگر هر بار یک انتخابات باشه و
چیزی تغییر کنه، قرارداد میان ما هیچ معنایی نداره.»
خب در اون مقطع من می بایست برمی خواستم و می گفتم: «خب شاید خیلی ساده
نباید انتخاباتی در کشورهایی که زیر قرضند برگزارکنیم.»، و هیچ پاسخی نبود.
تنها برداشتی که می تونم [از نظرشون] بدم اینه: «بله، ایده ی خوبی می تونه
باشه، ولی انجامش مشکله. پس یا روی نقطه چین رو امضا می کنی یا از گروه
یورو خارج می شی.»
س. و «مرکل» (Angela Merkel صدراعظم آلمان)؟
ج. باید بدونی که هرگز با «مرکل» سروکار نداشتم، وزرای دارایی با وزرای
دارایی گفتگو می کنند، نخست وزیرها با صدراعظم ها. به نظرم، او خیلی متفاوت
بود. سعی داشت نخست وزیر [یونان «آلکسیس تسیپراس» (Alexis Tsipras)] رو
آروم کنه- می گفت: «یه راه حلی پیدا می کنیم، نگرانش نباش، نمی زارم چیز
بدی پیش بیاد، فقط مشقاتو خوب انجام بده و با موسسات کار کن، با ترویکا
کارکن؛ هیچ بن بستی پیش نمیاد.»
این مثل چیزی نبود که من از همتایم می شنیدم- هم از مسئول گروه یورو و هم
دکتر «شویبله»، اونا خیلی صریح بودند. در مقطعی خیلی روشن این در برابرم
گذاشته شد: «این اسبه یا سوارش می شی یا می میره.»
س. صحیح، این کِی بود؟
ج. از ابتدا، از همون اولش. [آن ها اولین بار اوایل فوریه دیدار کردند]
س. خب چرا تا تابستون کشش دادید؟
ج. خب شما جایگزینی ندارید. دولت ما با این تعهد انتخاب شد که مذاکره کنه.
بنابراین اولین وظیفه مان این بود که زمان و فضای لازم برای مذاکره ایجاد
بشه و به موافقتنامه ی دیگری برسه. اون وظیفه ی ما بود- وظیفه مون مذاکره
بود، این نبود که با اعتباردهندگان مون دربیافتیم....
مذاکرات مدت ها طول کشید، چون طرف دیگر از مذاکره امتناع می کرد. آن ها بر
یک "توافق جامع" پافشاری می کردند که به این معنی بود که می خواستند درباره
ی هرچیزی مذاکره کنند؛ برداشت من این بود که وقتی می خواهید در باره ی همه
چیز گفتگو کنید، در مورد هیچ چیز گفتگو نمی کنید. ولی ما با این همراه
شدیم.
و ببین مطلقن هیچ موضعی در مورد هیچ چیزی از طرف آن ها ارائه نشد. بنابراین
می گفتند... بگذار برات مثالی بزنم. می گفتند ما همه ی داده های شما را در
مورد مسیر کنترل های مالی که یونان خودش را در آن می یابد می خواهیم؛ ما
همه ی اطلاعات در مورد موسسات اقتصادی متعلق به دولت را نیاز داریم. خب
زمانی طولانی تلاش کردیم تا برایشان این اطلاعات را فراهم کنیم و همه ی
سوالاتشان را پاسخ دهیم و جلسات بیشماری برای تهیه ی اطلاعات داشته باشیم.
خب این فاز اول بود. فاز دوم آنجا بود که از ما می پرسیدند برای مالیات
ارزش افزوده بر کالاها (VAT) قصد داریم چه کنیم. بعد با پیشنهادات ما در
این مورد مخالفت می کردند و پیشنهادات خودشان را مطرح می کردند. و بعد، قبل
از آنکه فرصتی بدست بیاریم تا در مورد مالیات ارزش افزوده موافقت کنیم،
موضوع دیگری، مثل خصوصی سازی را پیش می کشیدند. می پرسیدند با خصوصی سازی
می خواهید چه کنید، ما چیزی را ارائه می کردیم، آنها رد می کردند. بعد سراغ
سرفصل دیگری، مانند حقوق بازنشستگی، می رفتند، از آنجا به بازار کالا، از
آنجا به روابط کار، از روابط کار به همه جور چیزی، درست؟ مانند این بود که
گربه ای می خواد دمش رو بگیره!
حس می کردیم، دولت حس می کرد، که نمی تونستیم این روند رو ادامه ندهیم.
ببین، پیشنهادم از همون اول این بود: «این کشوریست که به خاک سیاه نشسته،
که خیلی وقت پیش به خاک نشسته. ... مطمئنن به اصلاح این کشور نیاز داریم-
ما با این کاملن موافقیم.» چون زمان جوهر اصلی است، و چون در طول مذاکرات،
بانک مرکزی [اروپا (ECB)] نقدینگی [بانک های یونانی] را منقبض می کرد تا ما
را تحت فشار بگذارد و تسلیم کند، پیشنهاد ثابت من به «ترویکا» خیلی ساده
بود: «اجازه بدهید تا درمورد سه یا چهار تدبیر اصلاحی که نظرمان یکی است
توافق کنیم، مانند سیستم مالیاتی، مانند مالیات ارزش افزوده بر کالاها، و
بگذارید آن ها را بلافاصله به اجرا بگذاریم. و دربرابر انقباض و محدودیت در
نقدینگی از سوی بانک مرکزی اروپا را از سر ما بردارید. شما توافقی جامع می
خواهید- بگذارید به مذاکره ادامه دهیم- و همزمان به ما اجازه دهید این
اصلاحات را در مجلس [تصویب] و به اجرا بگذاریم [البته] با توافق میان ما و
شما.»
و آنها می گفتند: «نه، نه، نه، این باید به طور جامع بررسی شود. هیچ چیز
اجرا نخواهد شد اگر شما جرات کنید که مصوبه ای را مطرح کنید. این اقدامی یک
جانبه و مضر نسبت به روند توافق در نظر گرفته خواهد شد.» و بعد، البته چند
ماه دیرتر، آنها اینطور به رسانه ها درز می دادند که ما کشور را اصلاح
نکرده بودیم و وقت را تلف کرده بودیم! و اینچنین... [با زهرخند] ما را، به
نوعی، به نحو بسیار مهمی، سرکار گذاشتند!
بنابراین تا زمانی که نقدینگی ما به طور کامل خشکید، و در آستانه ی
ورشکستگی ، یا نیمه ورشکستگی، در برابر صندوق بین المللی پول قرار گرفتیم،
صبر کردند و بعد پیشنهاد جامع خودشان را ارائه کردند، که کاملن غیرممکن...
سراسر ناوارد و زهرآگین بود. بنابراین آنقدر به تعویق انداختند و بعد آن
پیشنهادی را پیش آوردند که به کسی می دهید که نمی خواهید با او به توافقی
برسید.
س. آیا تلاش کردید با دیگر دولت های مقروض کار
کنید؟
ج. پاسخ نه است، دلیلش خیلی ساده است: از همون اول بخصوص اون کشورها خیلی
روشن و صریح نشان دادند که قسم خورده ترین دشمنان دولت ما هستند، از همون
ابتدا. و دلیلش البته این بود که موفقیت ما بزرگ ترین کابوس شان بود: ما
قرار بود که در مذاکراتی در مورد توافقی بهتر موفق شویم، چنین موفقیتی می
تونست اونا رو از نظر سیاسی نابود کنه؛ اونا می بایست پاسخگوی مردم خودشون
می بودند که چرا خودشون نتونستند چنین مذاکراتی را مانند ما پیش ببرند.
س. و در مشارکت با احزاب همدردی، مانند «پودِموس»
(Podemos)؟
ج. نه واقعن. منظورم اینه که ما همیشه روابط خوبی با اونا داشتیم، ولی اونا
هیچ کاری نمی تونستند بکنند- صدایشان هرگز در گروه یورو نفوذ نمی کرد. و در
واقع هرچه بیشتر به نفع ما سرو صدا می کردند، که این کارو هم کردند، وزیر
دارایی کشورشون نسبت به ما بیشتر دشمنی می کرد.
س. و «جورج آزبورن» (George Osborne وزیر دارایی
بریتانیا)؟ روابطت با او چطوری بود؟
ج. اوه خیلی خوب، مطبوع، عالی. ولی او خارج از دایره بود، او عضو گروه یورو
نیست. زمانی که در موقعیت های متعددی باهاش صحبت کردم، می تونستی ببینی که
خیلی همدردی می کرد. و در واقع اگر به روزنامه ی «تلگراف» (Telegraph)
نگاهی بکنی، بزرگ ترین حامی ما محافظه کاران (Tories) بوده اند! به دلیل
شکاک بودنشان نسبت به یورو، اه... البته نه فقط این؛ بلکه همچنین دیدگاه
«برکَیَن» (Burkean) (4) او در مورد حق حاکمیت مستقل مجلس کشور- در مورد ما
کاملن واضح بود که با مجلس مان مانند زباله برخورد می شد!
س. بزرگ ترین مشکل در رابطه با شیوه ی عملکرد
گروه یورو چیست؟
ج. [برای نمونه...] لحظه ای پیش آمد که رئیس گروه یورو (Jeroen
Dijsselbloem) تصمیم گرفت که علیه ما حرکت کنه و در عمل ما را پشت درهای
بسته بگذاره و برای همه آشکار ساخت که یونان به طور اساسی در راه خروج از
منطقه ی یورو ست. ... روال معمول اینه که اطلاعیه ی رسمی با توافق همه ی
اعضا صادر می شه، و رئیس گروه نمی تونه یکباره جلسه ای از گروه یورو برگزار
کنه و یک دولت عضو گروه را محروم کنه. و او گفت: «اوه مطمئنم که می تونم
این کارو بکنم.» درنتیجه، من درخواست نظر حقوقی کردم. این جلسه رو به هم
ریخت. برای پنج تا ده دقیقه جلسه متوقف شد، کارمند ها و مقامات رسمی با هم
گفتگو می کردند، با تلفن تماس می گرفتند، و سرآخر برخی مقامات رسمی، برخی
حقوقدانان منو خواستند، و این کلمات را گفتند، که «بسیارخوب، گروه یورو از
لحاظ حقوقی وجود ندارد (ثبت نشده)، هیچ پیمان نامه ای که این گروه را رسمی
کند وجود ندارد.»
بنابراین آنچه ما داریم گروهی است که به طور رسمی وجود ندارد ولی بزرگترین
قدرت را در تعیین سرنوشت اروپایی ها دارد. این قدرت به احدی پاسخگو نیست،
با توجه به این که از لحاظ حقوقی وجود ندارد؛ هیچ صورتجلسه ای ثبت و
بایگانی نمی شه؛ و محرمانه ست. بنابراین هیچ شهروند اروپایی نمی دونه در
درون گروه یورو چه گفته می شه. ...این ها تصمیمات مرگ و زندگی اند، اما هیچ
عضوی مجبور نیست به احدی پاسخگو باشه.
س. و آیا گروه یورو با مقاصد و گرایشات آلمان
کنترل می شود؟
ج. اوه به طور کامل و مطلق. نه گرایشات- (بلکه) توسط وزیر دارایی آلمان
(Wolfgang Schäuble). همه اش مانند ارکستری که بسیار خوب تنظیم شده و او
رهبر است. همه چیز به ساز او تنظیم شده و رخ می ده. زمان هایی پیش می آید
که ارکستر از تنظیم خارج می شود، اما او هدایتش می کند و به راهش می آورد.
س. آیا در این گروه هیچ گزینه ی دیگری وجود
نداره، آیا فرانسه می تونه با اون مقابله کنه؟
ج. تنها وزیر دارایی فرانسه سروصدایی کرد که با خط آلمان متفاوت بود، و اون
سروصداها خیلی ظریف و زیرکانه بود. می تونستی حس کنی که او می بایست از
زبان حقوقی استفاده کنه، که به عنوان مخالفت دیده نشه. و در تحلیل نهایی،
زمانی که دکتر «شویبله» پاسخ می داد و به طور موثر خط رسمی را تعیین می
کرد، سرآخر وزیر دارایی فرانسه همیشه نرمش نشان می داد و می پذیرفت.
س. بگذار درباره ی پیشینه ی نظری ات، و قطعه ای
در مورد مارکس در سال 2013 صحبت کنیم، زمانی که گفتی: "خروج یونان یا
پرتقال یا ایتالیا به زودی به تجزیه ی سرمایه داری اروپا منجر خواهد شد، که
محصولش مازاد رکودی خطرناکی در شرق راین و شمال آلپ خواهد بود، درحالی که
بقیه ی اروپا در چنبره ی رکود تورمی تباه کننده ای گرفتار خواهد شد. گمان
می کنید چه کسانی از این روند بهره برداری خواهند کرد؟ چپی مترقی، که مانند
ققنوسی از خاکستر موسسات عمومی اروپا سربرخواهد آورد؟ یا نازی های «طلوع
طلایی» (Golden Dawn)، فاشیست های گوناگون، بیگانه هراسان و مفتخواران و
دلالان؟ من اصلن هیچ شکی ندارم که کدامیک از این دو گروه از فروپاشی اروپا
سر برخواهند آورد."
... بنابراین خروج یونان (Grexit) به طور اجتناب ناپذیری به نازی های «طلوع
طلایی» کمک خواهد کرد، آیا هنوز همین نظر رو داری؟
ج. بسیارخوب، ببین، من به نسخه ی تقدیرگرایانه ی تاریخ اعتقاد
ندارم. «سیریزا» (Syriza) اکنون نیروی بسیار مسلطی است. اگر از این اوضاع
درهم بتوانیم متحد بیرون بیاییم، و بتوانیم خروج یونان را به درستی مدیریت
کنیم... ممکن است گزینه ای دیگر داشته باشیم. اما مطمئن نیستم که بتوانیم
این خروج را مدیریت کنیم، چون مدیریت فروپاشی اتحاد پولی مهارت بسیار
بالایی می خواهد، و من مطمئن نیستم که بدون کمک خارجی ها این مهارت را در
یونان داریم.
س. می بایست از همون روز اول در مورد خروج یونان
فکر کرده باشی....؟
ج. بله، کاملن.
س. ... آیا آماده سازی هایی هم انجام شده؟
ج. پاسخ هم نه و هم بله است. ما گروه کوچکی داشتیم، "کابینه ای جنگی" در
وزارتخانه، متشکل ازحدود پنج نفر که مشغول چنین کاری بودند: بنابراین ما به
طور نظری تمرین کردیم، روی کاغذ، هرآنچه که می بایست انجام داده شود [آماده
شدن درصورتِ خروج یونان]. ولی انجام آن در سطح چهار- پنج نفر یک چیز است،
آماده سازی کشور کاملن چیز دیگری است. آماده سازی کشور برای تصمیمی اجرایی
که می بایست گرفته شود، و آن تصمیم هرگز گرفته نشد.
س. و در هفته ی گذشته، آیا این تصمیمی بود که حس
می کردی بهش گرایش داری [آماده شدن برای خروج یونان]؟
ج. نظرم این بود، ما باید خیلی دقت می کردیم که این تصمیم را اجرایی نکنیم.
نمی خواستم این رسالتی برای رضایت خود باشد. نمی خواستم این مانند حکم
مشهور نیچه (Friedrich Nietzsche) باشه که اگر به درون مغاک (Abyss) به
اندازه کافی خیره بشوی، آن مغاک هم به تو خیره خواهد شد. ولی همچنین معتقدم
که در حال حاضر که گروه یورو بانک ها ی مارا بسته، ما می بایست این روند را
تقویت کنیم.
س. درست. پس دو گزینه وجود داشت تا جایی که می
بینم- خروج فوری یونان، یا چاپ سفته (IOU: I owe you) و کنترل بانک توسط
بانک مرکزی یونان [به طور بالقوه ولی نه لزومن شتاب بخشیدن به خروج یونان]؟
ج. مطمئنن، مطمئنن. من هرگز باورنداشتم که ما باید مستقیمن به سوی ارز
جدیدی برویم. نظرم این بود- و این را به دولت دادم- که اگر آن ها جرأت می
کنند بانک های مارا ببندند، که من این را حرکتی خصمانه از نوع اعمال قدرتی
ناپذیرفتنی می دانم، ما هم می بایست به صورت تهاجمی پاسخ دهیم اما بدون گذر
از نقطه ی بی بازگشت.
می بایست سفته های (IOU’s: I owe you) خودمان را صادر کنیم، یا حداقل اعلام
کنیم که قصد داریم نقدینگی خودمان را بر اساس یورو ایجاد کنیم؛ می بایست
اوراق قرضه ی 2012 یونان را که نزد بانک مرکزی اروپاست لغو کنیم، یا قصد
خود برای لغو را اعلام کنیم. و می بایست بانک مرکزی یونان را در کنترل
خودمان بگیریم. این تصویری سه گانه بود، سه چیزی، که فکر می کردم ما باید
با آن پاسخ می دادیم اگر بانک مرکزی اروپا بانک هایمان را ببندد.
... به کابینه هشدار می دادم که این به مدت یک ماه رخ خواهد داد [بستن بانک
ها توسط بانک مرکزی اروپا] تا ما را به سمت یک توافق تحقیرآمیز بکشانند.
زمانی که این رخ داد- و بسیاری از همکارانم نمی توانستند باور کنند که رخ
می دهد- توصیه هایم برای پاسخی "قدرتمند"، بگذار بگم، با رای گیری رد شد.
س. و تا چه اندازه انجامش نزدیک بود؟
ج. خوب بگذار بگم که از جمع شش نفر ما اقلیتی دونفره بودیم. ... به محض
آنکه این تدبیر انجام نشد فرمانی را دریافت کردم که با اجازه ی بانک مرکزی
اروپا و بانک مرکزی یونان بانک ها را ببندم، که مخالفش بودم، ولی انجامش
دادم زیرا که من بازیکن یک تیم هستم، و معتقد به مسئولیت مشترک.
و بعد رفراندوم رخ داد، و رفراندوم به ما قدرت شگفت آوری داد، قدرتی که
اجرای قدرتمندانه ی پیشنهاداتم علیه بانک مرکزی اروپا را موجه می کرد ولی
در همان شبِ رفراندوم، دولت تصمیم گرفت که اراده ی مردم، این فریاد بلند
"نه"، نباید آن چیزی باشد که خط مشی پاسخ قدرتمندانه [یا برنامه ی پیشنهادی
من] بود.
در عوض، پاسخ "نه" توده های مردم در رفراندوم می بایست به دادن امتیازی جدی
به طرف مقابل منجر می شد: جلسه ی شورای رهبران سیاسی، با نخست وزیرمان این
اصل را پذیرفت که هر چه رخ بدهد، هر آنچه که طرف مقابل انجام دهد، ما هرگز
به نحوی پاسخ نخواهیم داد که به معنای مبارزه جویی یا مخالفت با آنان باشد.
و اصولن این به مفهوم سازش و تن دادن است. ... شما دیگر مذاکره نمی کنید.
س. پس اکنون نمی توانید خیلی به این امید باشید،
که توافق حاضر از توافق هفته ی پیش خیلی بهتر باشد- اگر چیزی باشد بدتر
است؟
ج. اگر چیزی باشد بدتر خواهد بود. من اعتماد دارم و امیدوارم که دولت ما
روی تجدید ساختار بدهی ها اصرار بورزد، اما هرگز قبول نمی کنم که به گونه
ای امکان دارد که وزیر دارایی آلمان این را در اجلاس گروه یورو امضا کند.
اگر او تجدید ساختار بدهی ها را قبول کند یک معجزه خواهد بود.
س. دقیقن- زیرا، همچنان که شرح داده ای، اهرمی که
داشتید در این لحظه از دست رفته است؟
ج. فکر می کنم همینه، همینه. مگر اینکه [شویبله] دستوری نظامی از صدراعظم
آلمان بگیره. باید دید، آیا او برای انجام این کار پا پیش می گذاره.
س. حالا که دوباره آفتابی شدی، ممکنه لطفا، به
زبان غیرتخصصی برای خوانندگان ما، مخالفت خود را با کتاب «سرمایه» (Capital
in the Twenty-First Century) «پیکتی» (Thomas Piketty) شرح بدهی؟
ج. خب بگذار اول بگم، که احساس شرمندگی می کنم زیرا «پیکتی» به شدت حامی من
و دولت ما بوده است، و من نسبت به او در نقد کتابش خشن بوده ام! من از
مواضع او در چند ماه اخیر واقعن قدردانی می کنم، و قصد دارم این را وقتی در
ماه سپتامبر می بینمش به او بگم.
ولی انتقاداتم نسبت به کتابش همچنان پابرجاست. احساسات او کاملن درستند.
انزجار او از نابرابری ...(کاملن به جاست). باوجود این، تا آنجا که به من
مربوط است، محاسباتش استدلاتش را بی پایه می کند. زیرا در کتابش، مدل
نئوکلاسیک سرمایه داری فضای بسیار کمی برای دعوی ای که می خواهد بسازد باقی
می گذارد، به استثنای بنای این مدل با مجموعه ی بسیار مشخصی از پارامترها،
که پایه ی دعوی او را سست می کند. به زبان دیگر، اگر من یک مخالف این تزش
بودم که نابرابری بخش نهادینه شده ی سرمایه داری است، می توانستم با حمله
به محاسباتش، دعوی اش را فرو بپاشم.
س. نمی خواهم وارد جزئیات شوم، زیرا نمی توانم
این موضوع را قطع کنم....
ج. بله...
س. ... اما موضوع اصلی معیارهای اندازه گیری ثروت
توسط اوست؟
ج. بله، او تعریفی از سرمایه را استفاده می کند که که فهم سرمایه را ناممکن
می کند- بنابراین تناقض در اصطلاحات است. [برای نقد «واروفاکیس» بر کتاب
«سرمایه» نوشته ی «پیکتی» به اینجا مراجعه کنید:
yanisvaroufakis.eu
س. بگذار برگردیم به بحران یونان. من از روابطت
با «تسیپراس» واقعن شناخت خیلی کمی دارم ...؟
ج. او را از اواخر 2010 می شناخته ام، چون در آن زمان من منتقد برجسته ی
دولت وقت بودم، گرچه زمانی به آن نزدیک بودم (مشاور دولت «پاپاندرئو»). من
به خانواده ی «پاپاندرئو» نزدیک بودم- هنوز هم به نوعی هستم- اما آن موقع
مطرح شدم ... خبر مهمی مطرح شد که مشاور سابق می گفت «ما به این تظاهر می
کنیم که ورشکستگی کشور رخ نداده، ما تلاش می کنیم این ورشکستگی رو با وام
های غیرقابل تحمل لاپوشانی کنیم،» از این گونه مطالب.
در آن زمان موج هایی راه انداختم، و «تسیپراس» رهبری بسیار جوان بود که سعی
داشت بفهمه که چی می گذره، بحران برای چی بود، و خودش رو در چه مواضعی قرار
بده.
س. آیا اولین دیدارتون را به خاطر داری؟
ج. اوه بله. اواخر 2010 بود، ما به کافه تریایی رفتیم، سه نفر از ما بودیم،
و به خاطرم هست که مواضع روشنی نداشت، در مورد دراخما در برابر یورو،
درباره ی دلایل بحران، و من، خب اجازه بده بگم، «نظرات مدونی» در مورد آنچه
می گذشت داشتم. و گفتگویی آغاز شد که با گذشت سالیان آشکار شد که ...
معتقدم که به شکل دادن نظراتش، در مورد این که چه باید کرد، کمک کردم.
س. الان چه حسی داره، پس از چهار سال و نیم، که
دیگه کنارش کار نمی کنی؟
ج. خب من این طور فکر نمی کنم، حس می کنم که ما خیلی به هم نزدیکیم. جدایی
ما عمیقن دوستانه بود. بین خودمون هرگز مسئله ی بدی نداشته ایم، هرگز، نه
تا امروز. و من به شدت به «اقلید تساکالوتوس» (Euclid Tsakalotos) [وزیر
دارایی جدید] نزدیکم.
س. و احتمالن هنوز با هردوشون این هفته صحبت می
کردی؟
ج. با نخست وزیر این هفته صحبتی نداشته ام، در دو روز گذشته، اما با
«اُقلید» (Euclid) صحبت کردم، بله، و به نظر می رسه «اُقلید» خیلی نزدیک
باشه، و همینطور من به او، و به هیچ وجه به او حسادت نمی کنم. [با لبخند]
س. شوکه می شی اگر «تسیپراس» استعفا کنه؟
ج. این روزها هیچ چیز شوکه ام نمی کنه- منطقه ی یوروی ما نسبت به انسان های
شرافتمند و نجیب مکان بسیار نامهمان نوازیه. همچنین از این که بمونه و
توافقی بسیار بد را هم بپذیره شوکه نخواهم شد. زیرا می تونم بفهمم که او
نسبت به مردمی که انتخابش کرده اند و از ما حمایت کرده اند، تا نگذاریم این
کشوری بی دولت (فروپاشیده) بشه، احساس وظیفه می کنه.
اما من به نظرات خودم ، که در 2010 صیغلشون دادم، خیانت نخواهم کرد: این
کشور می بایست تظاهر و تمدید (extending and pretending) را متوقف کند، ما
می بایست گرفتن وام های جدید و تظاهر به حل شدن مشکل رو متوقف کنیم، درحالی
که مشکلی را حل نکرده ایم؛ زمانی که بدهی مون رو بسیار کم تر قابل تحمل
کرده ایم اونم تحت شرایط ریاضتی بیشتر و حتی انقباض بیشتر اقتصاد؛ و سنگینی
بار بیشتر به دوش ندارها منتقل می شه، درعین حال بحرانی انسانی ایجاد می
شه. این چیزیه که من نخواهم پذیرفت و در آن شریک هم نخواهم بود.
س. سئوال آخر- آیا با کسانی که می بایست مذاکره
می کردی نزدیک خواهی ماند؟
ج. هوم، مطمئن نیستم. الان از کسی نام نمی برم فقط برای این که آینده ی
شغلی شون رو خراب نکنم! [با خنده]
ترجمه از امیر هوشنگ اطیابی
٢۵ تیر ١٣٩٤ (2015 July 16)
1 . منبع این ترجمه:
www.newstatesman.com
2 . یانیس واروفاکیس یونانی-استرالیایی و متولد 1961 است. در حال حاضر
نماینده ی پارلمان از حزب سیریزا، پروفسورتئوری اقتصاد در دانشگاه آتن،
مدرس پاره وقت دانشگاه تگزاس و مشاور خصوصی شرکت وَلو (Valve Corporation)
است. وی از حضور در رای گیری پارلمان یونان برای تصویب برنامه ی ریاضتی
پیشنهادی دولت یونان برای ارائه به گروه یورو خودداری کرد. همچنین در رای
گیری پارلمان یونان در پانزدهم ژوئیه 2015 برای تصویب برنامه ی تحمیلی
ریاضتی گروه یورو رای منفی داد. او خود را مارکسیستی طرفدار آزادی های فردی
می داند.
واروفاکیس از صاحب نظران برجسته ی اقتصادی در زمینه ی اتحادیه ی اروپا و
بحران های اقتصادی جاری در اروپا و جهان است. او پس از کسب مدرک کارشناسی
ریاضیات، دکترای اقتصاد گرفت. وی سوابق آکادمیک برجسته ای در دانشگاه های
اسکس (University of Essex)، ایست آنگلیا (University of East Anglia)،
کمبریج (University of Cambridge)، سیدنی (University of Sydney)، تگزاس
(University of Texas at Austin) و آتن (University of Athens) با عنوان
های پروفسوری و استادی دارد.
از جمله مهم ترین و آخرین کتاب هایش می توان این ها را نام برد:
• Europe after the Minotaur: Greece and the Future of the Global
Economy. London and New York: Zed Books, 2015 (ISBN 9781783606085)
• Economic Indeterminacy: A personal encounter with the economists' most
peculiar nemesis. London and New York: Routledge, 2013 (ISBN 0415668492)
• The Global Minotaur: America, the True Origins of the Financial Crisis
and the Future of the World Economy. London and New York: Zed Books,
2011 (translations in German, Greek, Italian, Spanish, Czech, Finnish,
French and Norwegian); second edition 2013; third edition 2015
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ بسیار جامع وی yanisvaroufakis.eu
و به «ویکی پدیا» مراجعه کنید:
https://en.wikipedia.org/wiki/Yanis_Varoufakis#University_of_Texas.2C_Austin
3 . این مقدمه از مترجم است. همه مطالب داخل () از مترجم است. مطالب داخل
[] از متن اصلی ترجمه شده و در مواردی به ناچار کلماتی از سوی مترجم در آن
وارد شده است.
4 . پیرو (Edmund Burke) بنیانگذار فلسفی محافظه کاران بریتانیا در قرن
بیستم.
|