فرمانده!
سلاحکوت هایت را
گلخانه بساز
شکم گلوله هایت را
عوض باروت تخم عشقه پیچ پر کن
یا هو بگو
ماشه را بکش
شاژرت را یکسره خالی کن
تا هر گلوله ات در سینه ام شگوفه دهد، گل کند...
فرمانده!
بیا بنام گل سرخ قیام کنیم
کلاشینکوف ها را انبار کنیم
سربازان را در تمام سنگر ها
با یک شاخه نسترن مسلح سازیم
به سربازان دستور دهیم
تا در جبهات شاخه گلی به هم مبادله کنند، و لبخندی
هر گاه سربازی غفلت کرد
برایش یک گل سرخ بدهیم و یک تکت رخصت، کمی فرصت
تا نامه هایش را بنویسد و پست کند
تا سهره ها بر سبز ستاک عشقش بلند بخواند
و موسیچۀ دلتنگ سینۀ من و تو هم آرام بمیرد.
22 جولای 2015
کابل
|