افغانستان امروزه، تقریبا تنها کشوریست در دنیا که ساکنینش
کارت هویت ندارند. بر اساس مصوبه هیات دولت و فرمان رییس جمهور، تذکره های
قبلی هم فاقد اعتبارست. یعنی همان معدود کسانی که تذکره ورقی داشتند هم
دیگر بی هویتند. حالا افغانستان با تعدادی جمعیت بی هویت ، و اقوامی که هر
کدام ادعا می کنند از یکی دیگر بزرگترند واما هیچ سندی برای هیچ کدام نیست.
در وقت های انتخابات و حتی سهم گیری های سیاسی، گاهی در صد ادعایی هر کدام
از رهبران قومی را که سر جمع بزنی ، جمعیت افغانستان حتی بالغ بر صد میلیون
نفر می شود.
دولت،
حاضرست در هر انتخابات به مردم با یک مکانیسم مشکل ، کارت رای دهی صادر
کند. پروسه ای که هربار به اندازه توزیع تذکره های الکترونیک زمان و بودجه
می برد و هربار هم باعث بروز تقلب و جنجال می شود. اما در همه این سال ها
علی رغم تخصیص چند باره بودجه و تشکیل اداره بزرگی به نام تذکره الکترونیک
با صدها کارمند، این پروسه آغاز نمی شود.
آدم های
معلوم الحالی وجود دارند که در کنار دولت هربار سد راه این پروسه .می شوند.
یک بار آقایی که در پارلمان همه اقوان غیر پشتون را حرامزاده خوانده بود و
صاحب دفتر و دستک و تلوزیون است. نیروهایش را در مقابل رییس جمهور بسیج
کرده بود که باید شاختار این تذکره ها عوض شود. تذکره های که قسمی توزیع
شده بودند، دوباره متوقف شدند تا پیشنهادهای جناب اعمال شود و همه
گیرندگان تذکره افغان نامیده شوند. طبیعتا چنین جنجالی آن هم از جانب چنان
چهره پر جنجالی مختومه نمی ماند. فرماندهان جبهه شمال، سخت گرفتند که نام
باقی اقوام هم ذکر شود. حالا مشکل این بود که در افغانستان، آدم ها و کتله
های قومی هستند که اصلا معلوم نیست قومشان چیست. یک گروه بنده ها یا رانده
های خدایند که در ملک خداد افغانستان به دنیا آمده اند. دیگر این جنجال
قابل جمع شدن نبود.
مسوول
پروژه تذکره های الکترونیک که عین پروژه را بعد از افغانستان در بنگله دیش
و کوریا و برمه شروع کرده بود و در همه هم به خیر و خوشی به اتمام رسانده
بود، مانده بود چه رقم به این خلق پرهیاهو را بر شانه های خود بنشاند در
چارسوی شهر بگرداند تا باورش کنند که خورشیدشان کجاست؟
در اصل
این پروژه، اصلا قوم و قبیله کسی اهمیت نداشت. سندی فردی برای شناسایی هویت
فردی آدم ها بود. حتی نام هم نداشت. تنها شماره ای داشت چنان که در باقی
کشورها بخیر و خوشی تمام شد.بعد این شماره را که مسوولین دولتی می زدند.
نام نفر، محل اقامتش، رنگ چشم وپوست وقد و قواره و مو و دیگر علایم ظاهری و
البته نشان انگشتش ظاهر می شد.
و این
درست ترین شکل قصه است. در کشورهای کثیرالملیتی دیگر مثل ایران و هند و
انگلستان هم بر همین منوال است. مثلا در ایران هیچ وقت در تذکره کسی ، نه
نام قومش ذکر شده نه حتی ایرانی بودنش. معلوم است کسی که تذکره در ایران می
گیرد ایرانی است. چناانکه در افغانستان بر طبق اولین بند قانون اساسی هر
شهروند افغانستان ، افغان نامیده می شود. دیگر ذکر آن در تذکره جز فتنه چه
صنمی دارد؟
در
انگلستان نیز که اقوام مختلف رومن و سالتیک و ولش ومهاجرین اسکاندیناوی و
نژادهای شرقی و البته قبایل جدید دیگر تا همین قرن بیست مشغول خوردن هم
بودند ، حالا در تذکره هایشان نام هیچ قومی ذکر نشده، همین طور افغان ها و
هندی ها و سیاه ها و هزار و یک ملت دیگری که تذکره گرفته اند، نام قومشان
ذکر نشده، چرا که روزگار جدید روزگار فردیت است. دیگر روزگار توان یک قبیله
برای یک نفر یا بر عکسش تمام شده است. آدم ها هر کدام صلیب خود را بر شانه
می کشند. یک پشتون اگر از گرسنگی هم بمیرد ، پشتون های دیگر مثل صد سال پیش
قبیله گفته به او نان نمی دهند همان طور یک تاجیک و ترک و هزاره و بلوچ و
غیره..مگر در دهات دور دست.
مساله
دوم درباره تذکره الکترونیک، بالا رفتن ضریب امنیت است. حالا هر کسی از هر
جای دنیا که شوق رفتن به بهشت یا جهنم را دارد می آید افغانستان و واقعا
هم نمی شود فهمید که کجاییست. از بس کشور کثیر الاقوام است ماشالله. داشتن
تذکره، امکان این تجاوزات اخروی را به نزدیک صفر می رساند.
مساله
سوم در باره تذکره ها، سهولت وسلامت انتخابات است. با تذکره الکترونیک،
امکان تقلب تقریبا از بین می رود. بعد مثل امسال ، انتخابات یک سال طول نمی
کشد که بعد اقتصاد مردم به هم بریزد. زندگی و امنیت مردم و سرانجام هم رای
مردم به مسخرگی گرفته شود و دولت وحدت ملی جور شود.با تذکره های الکترونیک،
هر افغان می تواند از هر جا که بخواهد رای بدهد، و رای شمازی همه ملت هم
در یک روز تمام شود.معلوم است چه کسانی ازین به هم ریختگی سود می برند و
مانع توزیع تذکره ها می شوند.
مساله
بعدی درباره تذکره ها ، شمار نفوس است.نفوسی که حالا معلوم نیست چقدرست.و
وقتی احصاییه نفوس نباشد برنامه ریزی برای آن مملکت غیر ممکن می شود.چگونه
می شود برای مملکتی که هیج نفوسش معلوم نیست،پراکندگی جمعیتش موهوم است و
همین طور باقی مشخصاتش برنامه ریزی کلی کرد؟ چگونه می شود با موهومات قومی
وارد فرهنگ شهروندی شد؟
چون در
آن صورت هر انسانی که درین مملکت زندگی می کند یک واحد شمارش است و جزوی
ازیک گله موهوم قومی نیست.حالا هندو باشد.سیک باشد؟ بلوچ باشد؟ پامیری و
ایماق و ترکمن و جمشیدی و تیموری و قزباش و بیات یا یکی از شش قوم دیگر.هر
انسانی به ما هو انسان، یک شهروند محترم خواهد بود.
و
بالاخره این که تذکره های الکترونیک ،می تواند شروعی برای ملت سازی و بهتر
شدن اقتصاد باشد، می شود بازار سهام در آن صورت شکل بگیرد، شرکت و مالکیت
مدرن معنا پیدا کند.گم شدن و زیاد و کم شدن جمعیت و رکوردهای جرمی افراد
معلوم شود. دیگر دولت های خارجی برای تشخیص افغان بودن کسی مجبور نیستند به
آب و آتش بیفتند همانطور که سفارتخانه های ما مجبور نیستند از پاکستانی ها
و غیره برای صدور جواز افغان بودن رشوه بگیرند.
بدون این
قصه اما مجرا ازین قرارست که حالا، همه مردم افغانستان در موقعیت برهوت صفر
زندگی می کنند. توده ای انشان بی هویت که بد و خوبشان نامعلوم است و یک عده
آدم ارباب منش، بر گرده های قومیشان سوارست.
این
پروژه، که در سال های اول آقای رییس جمهور کرزی شروع شده بود . هربار
بودیجه های کمکی آن که توسط دولت استرالیا ، امریکا، ناتو و غیره ناپدید شد
و بودیجه ملی اش نیز به عین سرنوشت گرفتارشد تا جایی که آقای رییس جمهور به
وزیر مالیه اش آقای زاخیل وال دستور داد حتی دریشی اش را بفروشد و این
پروژه را تامین کند و زاخیل وال، خنده اش گرفته بود که خارجی ها نمی گذارند
هر روز برایم دریشی نو می آورند و این پروژه را نمی گذارند عملی شود که
برای بربریت افغانستان زودست.
حالا
برای برامدن ازین بربریت فرضی و صاحب هویت کردن رعیت ملک خدادا افغانستان،
هر دو داکتر جدی صاحب حکومت ، باید در اولیتشان به ثمر رساندن این پروژه
باشد. نه نام اقوام را جدی بگیرند نه کلمه افغان را، هیچ کس نامی را که
قانون اساسی به اتباع افغانستان داده، مخدوش نخواهد کرد مگر که قانون اساسی
تغییر کند و هیچ کس نمی تواند هویت قومی و قبیله ای باورمندانش را مخدوش
کند چنان که در طی سال ها و قرن ها نتوانسته است. اما مساله اصلی کسب هویت
فردی مردم این سامان خواهد بود که فعلا از نان شب هم واجب ترست.
|