کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

نذیر احمد فرهنگ

    

 
آسیب شناسی زنان

 

 

با نام و یاد خدا!

بیش از چهارده سال از سکوت سرد جهل تاریخ میگذرد. جهلی به درازنای تاریخ که زن افغان را تحت نام ارزش های دینی نه تنها در چارچوب خانه بلکه در پشت پرده های انزوا مجبور به خاموشی و سکوت نمودند؛ که مبادا مردان تنومند و با غیرت افغان دچار معصیت و گناه شوند. آری همان زمان بود که با به روی کار امدن حکومتی تحت عنوان دموکراسی رمقی دوباره بر این نیم پیکره خفته جامعه دمیده شد.

آسیب شناسی زنان:

نوع نگاه به زن افغان پروژه ای، ابزاری، کالایی و تجاری هست. متأسفانه اکثر برنامه هایی که تا کنون  برای زنان در نظر گرفته شده است خیلی مقطعی بوده و بیشتر جنبه پروژه ای دارد. و تا زماینکه پروژه هست یعنی کار برای زنان صورت میگیرد و بعد از ان برنامه های توانمند سازی و ارتقای ظرفیت به نقطه پایان خود میرسد.

زن در این جامعه سنتی و مرد سالار در اکثر موارد بعنوان یک ابزار مورد استفاده صورت گرفته بطور مثال: در بیشتر منازعات و اختلافات سعی بر آن میرود تا بخاطر صلح دختری از یک قبیله و یا خانواده به طرف دیگر بعنوان بد (بدیل) داده میشود. یا در بسی موارد در همین محله ها و نواحی شهر کابل بخاطر پایان بخشیدن به یک قائله سعی میکنند از حربه خانم استفاده نمیاند و یک زن را با خود به مجلس برده و به احترام به زن "سیاه سر" و ارزش گذاشتن به او طرف درگیر از ادامه نزاع دست برمیدارد.

در بیشتر رسانه ها و پیام های بازرگانی سعی شده است از زن بعنوان یک کالای تجاری استفاده شود و تنها بخاطر جنسیت زن هست که به او معاش داده میشود و کالا فروش میشود.

که این نوع نگاه بدبینانه باعث شده است نوعی بدبینی به زن در بین جامعه باشد؛ نگاهی بدبینانه که از همان اوان کودکی میتوان به وضوح دید. نگاه جنسیتی والدین به فرزند دختر و پسر باعث میشود که دختر نتواند بصورت درست رشد کند و باورمندی را یاد بگیرد و به خود اعتماد داشته باشد. چون ادبیاتی مثل(دخترم درست بنشین تو دختر هستی، دخترم بیرون نرو تو دختر هستی، دخترم این کار را بکن و ان کار را نکن چون تو مال مردم هستی، دخترم نیاز نیست درس بخوانی تو خانه ات جایی دیگر است) این در حالیست که سال اول زندگی کودک بر اساس نظریه روانشناسی به نام اریک اریکسون دوره اعتماد سازی و بارور نمودن باور کودک می باشد تا در آینده شخصی با اعتماد به نفس و باورمند باشد. همه و همه دست به دست هم داده و دختری که قرار است زن و مادر فردا شود با بی باوری و بی اعتمادی و نوعی نگاه فرودستی به جنس خود رشد میکند و در جامعه وارد میشود انهم جامعه ای زن ستیز که میتوان نمونه بارز این نوع نگاه بدبینانه را در حادثه فرخنده مشاهده نمود. آیا براستی اگر فرخنده مرد میبود چنین فاجعه ای رخ میداد؟ آیا اگر استالفی یا رئیس خدایداد که دست به جرایم زیادی زدند و در فاجعه پغمان و تجاوز گروهی دست داشتند براستی قران را به آتش میکشیدند چنین برخوردی با انها صورت میگرفت؟ بطور مسلم نه! وقتی به مراسم بعد مرگ آقای استالفی نگاه بیندازیم می بینیم که تعداد جمعیتی که در مراسم تشیع جنازه اشتراک نموده بودند میتوانستند در انتخابات دو نماینده در پارلمان بفرستند.

این نگاه بدبینانه بعنوان اثر اجتماعی تاثیرات فردی هم با خود دارد که طبق بررسی و تحقیقات انجام یافته روانشناسان زنان با جرات کمتری در بیرون حضور پیدا میکنند و ترس از هیالویی به نام مرد همیشه انان را آزار داده به افسردگی و روان پریشی مبتلا ساخته اند حتی در خیلی موارد زنان در ارتباطات زنا شویی خود دچار مشکل شده اند.

ادبیات زنان نیز ناخواسته تاثیر بسزایی در شدت یافتن نگاه شی وارگی مردان به زنان داشته (ادبیاتی چون: دخترم را به شوهر میدهم، دختر مال مردم هست و ...)

حال با در نظر داشت اینکه شعار حکومت وحدت ملی تغییر هست و مدلهای زیادی در این زمینه وجود دارد که یکی از این مدل ها (ADEKAR) نام دارد که اولین گام را آگاهی دهی میداند یعنی اینکه با دادن آگاهی تغییر در نگرش افراد هست که میتوانیم تغییر در وضعیت موجود اورد.

راهکار:

در کنار برگزاری برنامه های اموزش کوتاه و بلند مدت برای زنان بهتر است تا برای مردان هم این برنامه ها تدویر یابند چون نقش مردان بعنوان فاعلین خشونت به زنان که مفعولین و متضررین می باشند بیشتر هست پس نیاز مبرم میرود که مردان اگاه شوند و نوع نگاه انسانی شود. که اینکار از اولین نهاد باید صورت گیرد. یعنی فرهنگ سازی باید از خانه ها صورت بگیرد. نوع نگاه والدین به فرزند دختر و پسر باید تغییر کند؛ در کنار سرمایه گذاری بر روی فرزند پسر به دختر نیز توجه صورت گیرد و این آغاز یک تحول در به بار اوری ترویج فرهنگ انسانی می باشد که این کار تنها با همکاری سالم و رسالتمند رسانه ای شروع می شود. اصلا توجه کردیم با پخش سریال های هندی چقدر لباس زنانه های هندی، استفاده از هدیه هایی مثل ویلچم، ساری و زیورات زیاد شد و بازار ها پر شد از آن.

و با شروع سریال های ترکی دکور های مغازه ها، خانه ها و حتی فرهنگ روزمره و تکیه کلام ها تغییر کرد و این تغییر سلیقه به اقتصاد رخنه نمود و مناسبات خوب اقتصادی را بین دو کشور رقم زد. همه ی این ها به ما می گوید نوجه کنید!

مردم پتانسیل تغییر ات و پذیرش ان را دارند فقط باید مسوولین را ه برقراری این ارتباط گرفتن را برای اوردن تغییرات اساسی پیدا نمایند و طرح مناسب داشته باشند.

امروزه اطفال با یک تلوزیون مختص خودشان تغییر می کنند، به مدرسه دلچسپی نشان می دهند، می خواهند شعر یاد بگیرند و تاریخ تولد شان را بدانند و .... در حالیکه استفاده از روزنه رسانه برای نفوذ به خانه ها راه اسانی است. راهی است که بازاریاب های اقتصادی خوب می دانند و استفاده می کنند و جواب هم می گیرند. پس چرا ما نباید از این وسیله استفاده کنیم و سرمایه گذاری روی موضوعات را شروع نکنیم

چرا که مرد افغانی هم نیاز به سرمایه گذاری برای تغییر دارد و خیلی بیشتر از زن افغانی نیاز به کار و اموزش دارد؛ برای اینکه مرد در جامعه حاکم است و برای اینکه این حاکیت را تفسیم کند. و حاکیت به مدیریت تبدیل شود که ان هم باید با زن  اشتراکی باشد که نیاز به آگاهی چرایی ان دارد .

نمی شود از مرد افغان همه چیز را تحت نام دموکراسی گرفت بلکه نیاز به وجود سیستم دموکراسی و فهم حقوق برابر به مرد میرود. و در ان صورت مرد و زن هر دو در کنار هم می توانند تغییرات اساسی و بنیادی را در دراز مدت بوجود اورند.

وزارت زنان در هماهنگی با دیگر ارگان ها و نهادها میتوانند تا در راستای به بار آوری یک فضای مناسب که زن افغان در ان احساس امنیت نماید کار کنند و امرار معاش نمایند. با یک بازخوانی و قرائت از هنجارهای موجود این فضا میتواند مهیا گردد تا زن افغان با باورمندی به توانایی های خود دوشادوش مرد افغان کار نمود در چرخه رشد و توسعه کشور گام بردارد. و تا زمانیکه زن افغانی استقلال مالی پیدا نکند نمیتواند از زیر یوغ ظلم و ستم مرد نجات یابد چون هر که نان دهد فرمان دهد.

هر گاه زن حیثیت شی را در ماهیت زندگی نداشت ادبیات تغییر میکند، ادبیات برای هر فرهنگ بانی نه، تداوم بخش ان است.

چشمانت را ببند

بیا تا ساکن دهکده ای شویم که شهدش چون خار گلو را زخم میکند

و دستانی که همواره جلوی نفس کشیدنت را می گیرد

تا مبادا نفس بکشی

تا مبادا حرف بزنی

آری بیا تا ساکن شویم

شاید ما هم روزی ....

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۴۴                  سال  یــــــــــــازدهم                      سرطان/اســـــد        ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی       ۱۶  جولای     ۲۰۱۵