چهاردهم جولای ۲۰۱۵
میلادی، یکی از مهمترین رخدادهای پرفرازونشیب روابط خارجی جمهوری اسلامی
ایران با قدرتهای غربی را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد بود.
نهاییشدن توافق و بهنتیجهرسیدن گفتوگوهای فشرده و دشوار ایران با
کشورهای قدرتمند جهان در ۲۳ ماه گذشته، هم از بعد داخلی و هم از جهت
بینالمللی قابل تأمل است. علاوه بر آن، این تعامل باری دیگر این باور را
در دستگاه سیاستگذاریهای جهانی ایجاد کرد که جدیترین چالشها از طریق
گفتوگو و سازههای دیپلوماتیک قابل حلوفصلاند.
یکم: برای
ایران رسیدن به دستاورد مطلوب قبل از هرمسئلۀ دیگری، پذیرش این کشور در
جایگاه یک بازیگر مهم در تعاملات منطقهای و بهویژه جهان اسلام است.
تسلیمنشدن طرف مذاکرهکننده ایران در جلسات نفسگیر و با حضور نمایندگان
مقتدری مانند جان کری که از او در دنیای روابط بینالمللی بهعنوان وزیر
خارجه جهان نام برده میشود، حاکی از اقتدار و قدرت روزافزون ایران است.
پیامد این مذاکرات بیشتر تقویت اعتمادبهنفس ایران در روابط جهانی و
منطقهای را فراهم ساخته و نقش این کشور را در تعاملات منطقه بهویژه
خاورمیانه برجستهتر میسازد.
دوم: با توجه
به اینکه مثلث استراتژیکی که اضلاع آن را قدرتهای غرب و شرق متخاصم و
گروههای افراطی اسلامی مانند داعش، القاعده و جبهۀ النصره تشکیل میدهند،
در خاورمیانه که از سویی بستر ناامنی جهان و از دیگرسو بستر امنیت انرژی به
شمار میرود، در حال شکلگیری است، تعریف و بازتعریف نقش کشورهای
مشترکالمنافع، مهمترین عامل استمرار و تقویت نفوذ این بازیگران در
سالهای آینده خواهد بود. اگر تعاملات استراتژیکی که در حال حاضر در حال
شکلگیریاند به صورت درست مدیریت شده و در مسیر سازندهای قرار داده شوند،
زمینۀ تعادل قدرت در منطقه فراهم آمده و موجب شکلدهی سازههای اعتماد میان
قدرتهای درگیر خواهد شد. این توازن قدرت در نخست زمینهساز عادیشدن فضای
امنیتی منطقهای خواهد شد. بنابراین، موفقیت ایران در این مذاکرات، زمینۀ
برجستهشدن نقش منطقهای خواهد شد. بر این حساب، موفقیت ایران در این
مذاکرات زمینۀ برجستهشدن نقش و نفوذ این کشور در برابر مدعیان قدرت دیگری
مانند عربستان سعودی و اسراییل را نیز فراهم میسازد. واکنشهای سریع و
احساساتی نتین یاهو، نخستوزیر اسراییل، که این توافق را «اشتباه تاریخی»
خواند و نیز تلاشهای کشورهای حاشیۀ خلیج، شواهدی بر این گفتهاند.
سوم: به
ثمرنشستن این مذاکرات برای قدرتهای غربی نیز عاری از دستاورد نخواهد بود.
ایالات متحده به دنبال حمله بر عراق در سال ۲۰۰۴ میلادی، بهعنوان یک قدرت
مهارناپذیر و با نیت دشمنی ناتمام با جهان اسلام، معرفی شد. این رخداد
باعث شد تا جنبشهای مقاومتگر و خشن اسلامی با نیت نابودی منافع این کشور
در جهان اسلام شکل بگیرد، که مهار آنها برای ایالات متحده با هزینههای
هنگفت اقتصادی-امنیتی همراهی شد. علاوه بر آن، حضور روزافزون ایالات متحده
در منطقه، نقش نیروی تعیینکنندهای را در شکلگیری ائتلافهای سیاسی،
امنیتی و اقتصادی با محوریت کشورهای روسیه، چین و هند که رقیبان سنتی
ایالات متحده به شمار میروند، ایفا کرد. شکلگیری چنین ائتلافها به
بیاعتمادی جوانب ذیربط دامن زد. با گذشت زمان، تقابل ایران با غرب بر سر
مسایل غنیسازی مواد هستهای، میدان رقابت میان این قدرت را تشکیل میداد
که امنیت اقتصادی فضای امنیتی را در منطقه و جهان در معرض تهدید جدی قرار
داده بود. این تنشها حتا به مرحلهای رسیده بود که بیم آن میرفت که دنیا
بار دیگر به سوی قطبیشدن و هستهایشدن به پیش میرود. این رخداد قاطعیت و
تعهد ایالات متحده را که در سالهای آخر تلاش کرده است تا روابطاش را با
کشورهای رقیب مانند کوبا، ویتنام، چین، روسیه و هند بهبود بخشد، به نمایش
گذاشت. اثبات این حسن نیت از جانب ایالات متحده، مسلماً موجب بهترشدن
زمینه برای فعالیتهای این کشور بهویژه ضمانت امنیت انرژیاش خواهد شد.
چهارم: خرسندی
و مثبتنگری سران کشورهای مذاکرهکننده مانند بارک اوباما و حسن روحانی،
حاکی از تداوم و توسعۀ تعاملات در آینده بر اساس اعتماد و احترام متقابل
بود. این دو رییسجمهور تلاش کردند تا برای ملتهایشان پیام واضح و روشن
را مبنی برم متعهدبودنشان به تأمین منافع ملیشان ارائه دهند و به
ملتهایشان اطمینان دهند که جهت تضمین منافع کلان ملیشان، از هیچ تلاشی و
از بهکارگیری هیچ روشی دریغ نخواهند کرد. علاوه بر آن، در پیامهای این
دو رییسجمهور روحیۀ انعطافپذیری و آمادگی گوشدادن به منطق و نگرانیهای
یکدیگر بود- مسئلهای که در مذاکرات قبلی همواره غایب بوده است.
|