با عرض پوزش از همه خوانندگان نستوه سایت مردمی افغان جرمن که مقاله
استاد گرامی دکتر عبدالله کاظم یکماه قبل به زیور نشر رسیده بود و بنده
درین مدت ( سفری به کابل عزیز و ناز دانه) داشتم و عدم دسترسی من به
انترنت در آنجا باعث تاخیر این نبشته گردیده است.
از
نشر بیانیه خطاب به مردم توسط سردار محمد داود خان چیزی کم ۳۳ سال میگذرد
که همان بیانیه درآن دوران از طریق منابع مختلف دولتی بار ها بشکل جزوه نشر
شده بود که جز آرشیف ها و کتابخانه های دولتی و شخصی میباشد،( من هم جزوه
نشر شده توسط ریاست صحت عامه چاپ مطبعه دولتی را در اختیار دارم) روی این
اصل دستبرد و تحریف و جعل و دستکاری و.... در آن کاری است نا معقول و
نادرست. ضمناً سانسور بعد از نشر عمل غیر اصولی و موازین نشراتی و اخلاقی
است که با این مقدمه مختصر بر اصل مطلب می پردازم اینکه :
درین اواخر بیانیه شام اول سنبله۱۳۵۲شمسی محمد داود خان که « خطاب
بمردم» مسما شده بود مورد توجه واقع شده که دو بعد را در بر میگیرد:
اول
ــ آیا واقعاً این متن را منشیها، ریس دفتر، سکرتر و یا شخص سردار مرحومی،
یا کمیته مرکزی جمهوری نوشته اند و یا رهبری حزب دموکراتیک خلق با مشوره یا
هدایت کمیته مرکزی ح.ک. ا. شوروی، که درین ارتباط کمی به عقب بر گشته به
صفحات تاریخ دهه چهل خورشیدی نظری میآندازیم.
در شدید ترین دور اختناق و دهشت و استبداد هاشم خانی که تنها در
کابل بیش از ۴۲۵۰ زندانی سیاسی که اطفال صغیر، زنان و نوجوانان هم شامل
آنست ( تقریباً تمامی تحصیل یافته ها و مبارزان راه آزادی و مشروطیت دوره
امانیه) در سلولها بودند، اما غریب بچه کرباس پوشی !!، اسقاط خوار!! و پا
برهنه !! از یکی از ولایات دوردست کشور که تازه بحیث متعلم مکتب بیطاریه
اردو بکابل آمده بود معروضه تمسخر آمیزی به وزیر دفاع که کاکای سکه پادشاه
بر حال کشور و برادر صدراعظم هاشم خان مینویسد و بلاخره به امر رئیس اردو(
احمد علی لودین ) مورد لت و کوب قرار گرفت ولی فردای آن ؟؟؟ دسته گل نرگس و
سینی غذا به این متعلم مظلوم در شفاخانه فرستاده شد و بعد به عیادتش آمده!
و پهلوی چپرکت اش بپا ایستاد !!! و گفت: " در زندگی خوشبخت و درقبر
آرام خواهم بود اگر مرا ببخشی." افسری عالی رتبه در پای بستریک
متعلم مکتب اردو ؟؟؟هم سوال بر انگیز است. در حالی که نامبرده با وجود
داشتن مقام بلند دولتی درتوطعه علیه سلطنت امان الله خان شامل
و در حاکمیت کلکانی با او همکار و حتی دروازه شهر قندهار را به
لشکر او گشود. در عصر نادریه در محکمه جعلی علیه محمد ولی خان
دروازی نائب سلطنه اعلیحضرت امان الله خان با لهجه دریده بایستاد و گفت «و
الله خائن هستی با الله خائن هستی ...» و یا در جریان اعلام تصمیم
اعدام شهید عبدالخالق در صدارت همین احمد علی خان به فیض محمد ذکریا وزیر
خارجه بر حال که در دفاع از میر سید قاسم خان برآمده بود حمله نموده گفت "
توهم خائن و لایق کشتن هستی" در همین بازار مکار و تذویر
بر مرزا محمد خان یفتلی وزیر صدا زد " وزیر صاحب شما نیز جز همین
نفری هستید باید با آنها یکجا اعدام شوید." او حتی
ماموریت قتل امان الله خان را در ایتالیا برعهده گرفت که با اینهمه
خیانت، خوشبختی در زندگی آرامش قبر را درعفو محمد حسن خان متعلم مکتب
بیطاریه سراغ مینماید.!!
در دور صدارت شاه محمود خان، اتحادیه محصلین، احزاب سیاسی تاسیس و جراید
ملی به نشرات آغاز نمودند که همین شخص بی واسطه و بی وسیله در مجلس عمومی
استادان، هیت اداری و محصلین پوهنتون کابل که وزیر معارف سردار فیض محمد
خان ذکریا هم اشتراک داشت بعد از صحبت توهین امیز شعار میدهد که: "
دعا کنید آنانیکه مانند شما به ستمگری خوی گرفته اند نیست و نابود گردند."
۱ هیت اداری پوهنتون هم طی نامه از
وزارت دفاع تادیب او را خواستار شدند، ولی وزیر دفاع سردار داود خان به
تصمیم هیت اداری مخالفت نموده و او به دروس خود بی ترس و هراس در فاکولته
طب ادامه داد.؟؟؟
با ختم دوره هفت شورای ملی و حوادث بعد از آن تمامی رهبران و کدر های
احزاب سیاسی وقت (ویش زلمیان، ندای خلق، وطن) زندانی شدند ولی نور محمد تره
کی که عضویت کدر ویش زلمیان را داشت اتشه سفارت افغانستان در واشنگتن
مقررگردید؟؟؟
در دوره صدارت سردار داود خان در حالیکه محمودی و غبار و پشتون و ... و دها
تن دیگر در زندانها و کوته قلفی ها بسر می بردند، اعضای اتحادیه محصلین
زندانی و تبعید شدند ولی میر اکبر خیبر و ببرک کارمل هر دو زندانیان سیاسی
حوادث اخیر دوره شاه محمود خان آزاد شده، بزودی همراه با تره کی گروپهای
مطالعه و مشاجره را تشکیل دادند که در نتیجه فعالیت های شان صد ها نفر جذب
گروپهای شان شدند، ولی ریاست استخبارات وقت حتماً میدانست خوشبختی زندگی و
آرامش قبر درین است که به آنها کاری نداشته باشد. زیرا محصل عصیان گر دیروز
مدیر قلم مخصوص صدراعظم امروز است و ....
اگر از حوادث دهه اخیر سلطنت که همه از آن آگاه اند بگذریم زمینه سازی
کودتا داود خان، پخش آوازه های جعلی کودتا میوندوال، سردار ولی و سردار
داود قبل از بیست شش سرطان و سر انجام کودتا سرطان ۵۲ را ببرک کارمل چنین
ارزیابی نموده بود: " ما اعتراف می کنیم که در مرحلۀ اول داؤد را پشتیبانی
کردیم برای اینکه سلطنت سرنگون شود برای اینکه زمینه های اساسی برای یک
انقلاب بعدی بوجود بیاید. ما می شناختیم که این آدم جاه طلب، خود خواه و
خود سر در کشور ما موجود است.
به هر حال ما صادقانه از داؤد پشتیبانی میکردیم برای اینکه وعده کرد در
افغانستان خدمت و کار میکند ولی بعداً ثابت شد که عیناً همان نقشه ارتجاع
منطقه و امپریالیستی بود که وی هم در همان دام بسته شد. در آن وقت دیگر
راهی نبود برای نجات افغانستان جز سرنگونی تمام بقایای سلطنت نادرشاه،
ظاهرشاه و داؤد." ۲
زمانیکه ببرک کارمل از پشتی بانی صادقانه داودخان سخن میگوید و آقایون
کشتمند و پنجشیری اعضای دفتر سیاسی کمیته مرکزی ح.د.خ. و زیارمل و غوربندی
اعضای کمیته مرکزی آن حزب مینویسند و میر محمد صدیق فرهنگ هم تائید
مینمایند که بیانیه خطاب بمردم را رهبری ح.د.خ. نوشته چه ما بخواهیم یا
نخواهیم ویا هرگونه تلاش و کوشش بی مورد نمائیم تا حقیقت را وارونه جلوه
دهیم، این متن با ادبیات خاص خودش، مشابه به برنامه (مرامنامه ح.د.خ.ا) و
ادبیات و مقالات روشنفکران چپ بخصوص جناح پرچم آن حزب است. مرامنامه این
جریان سیاسی درین تازگی توسط آقای ع. ق. فضلی تایپ کمپیوتری و در سایتwww.esalat.org
نشر شده است. شما درین سطورمتوجه نمونه های ادبیات چپ در متن بیانیه خطاب
بمردم خواهید شد مانند:
« تحریک قوای ارتجاعی و تشویق آنها به تاخت و تاز علیه وطن پرستان
...."
دوم ــ
تحریف و دستکاری و تزئید در بیانه ( خطاب بمردم) است. استاد
بزرگواردکتورعبدالله کاظم طی مضمون مورخ ۲۳ می ۲۰۱۵ شان که در سایت ، سلطان
قلبها افغان جرمن نشر گردید متن کامل این بیانیه را با اشاره دستکاری و
تزئید و تحریف ها کاپی نمودند. جالب این است که دکتور حسن شرق فرد اول
کودتا بیست شش سرطان، عضو کمیته مرکزی جمهوریت، معاون اول رئیس دولت و
صدراعظم که بیانیه را او در اختیار سردار محمد داود خان قرار داده بود،
چگونه جرئت نموده و بعد از سی سال دست به تصرفات در آن زده و چنان ادامه
داده که گویا متن مکمل را ارائه نموده و از حذف، تزئید، تنقیص کلمات و
عبارات و تغییر رده بندی پراگراف ها در هیچ جا اشاره نگردیده است. در
حالیکه او در ۹ جا دستکاری و تحریف کرده و از اصل متن جملات را حذف نموده
است.
دکتور حسن شرق ۱۳ روز بعد از کودتا ثور۵۷ ( در حالیکه رئیس جمهور و
خانواده شان عده ای از وزرای کودتا چی اعدام وهم متباقی کابینه و همکاران
سابق او زندانی بودند) سفارت کبرای افغانی در جاپان را ترک نموده و بکابل
برگشت مگر وی هرگز زندانی نشد، و بعد ازشش جدی ۱۳۵۸
سفیر کبیر جمهوری دموکراتیک افغانستان در دهلی
(هندوستان) سپس رئیس عمومی اداره عودت کنندگان و بعد هم
مدتی در پست صدراعظم تقرر یافت.
ما متن این نه مورد را ازمقاله استاد دکتور کاظم نقل و ارزیابی
مینمائیم :
اول
حذف
توسط دکتور حسن شرق از قسمت نخستین و مقدمه ( خطاب بمردم)
« سه پیکار بزرگ ملت افغانستان در برابر تجاوز استعمار گواه بزرگ و
انکار ناپذیرست از فدا کاری، وطن دوستی و عزم شکست ناپذیر مردم ما.
استرداد استقلال کشور که پنجاه و چهار سال قبل بهمت رهبران جلیل القدر
افغانستان و به نیروی اردو و لشکر های ملی و فداکار ملت افغان صورت گرفت،
بار دیگر نمونۀ کاملی از همین مفهوم بود. ما خدمات فراموش ناشدنی اعلیحضرت
غازی امان الله خان و اعلیحضرت غازی محمد نادرشاه شهید و آن مردان بزرگ را
که درصف اعلای مجادله با بیگانه گان قرار داشتند و قربانیهای فرزندان این
سرزمین را که با رشادت فطری و آزادی خواهی در راه آزادی جان سپردند، به
نظر تقدیر و احترام نگریسته به ارواح تمام شهدای معرکۀ استقلال درود فراوان
میفرستیم. »....
در بخش نخست این دستکاری دلیل دکتور شرق را نمی توان یافت، زیرا اگر از
نامبردن از اعلیحضرت امان الله خان و محمد نادرشاه ناراض است . اعلیحضرت
امان الله خان بحیث پادشاه و اولامر و سر قومانده عالی اردو حق اعلان
محاربه را داشت و ایشان بودند که اردو و مردم را به جبهات محاربه سوق
واستقلال کشور را بر بریتانیه وقت قبولاند و محمد نادر خان بحیث سپه سالار
درین نبرد شرکت و ضمناً داود خان از سه جهت به او روابط فامیلی داشت (
برادر زاده ــ داماد و پسر خایشنه) وهم یاد آوری از مبارزات مردم افغان در
برابر استعمار بریتانیه وقت که جای شرم نیست. احتمالاً اقای شرق بدلیل
اقامت دایمی در امریکا خوشبختی در زندگی و آرامش در قبر را در آن سراغ
نموده که پناه دهندگان را خشنود داشته باشد.
۲
این بخش را دکتر صاحب شرق کلاً بر داشته اند.
« ولی حتما این سؤال مهم در افکارعامه مردم ما و افکار عامه جهان به
وجود خواهد آمد که ما چرا منافع خانوادگی و طبقاتی خود را در راه منافع ملی
و طبقات محروم کشور قربان کرده ایم. جواب گویای این سؤال این است که سیاست
غیرعادلانه و ضد ملی رژیم سلطنتی طی دهۀ اخیر و عکس العمل های مشهود تمام
طبقات و همچنان مشاهدۀ تحولات سریعی که درسیمای ، منورین وطن علیه آن، و
همچنان مشاهده تحولات سریعی که در سیمای جهان و منطقه به منفعت آزادی و
ترقی و به زیان استبداد ـ ارتجاع و استعمار بوجود آمد، به وجدان هیچ فرد
وطن پرست افغان اجازه نمیداد که در برابر همۀ این فجایع خاموش بنشیند. روی
این احساس مسئولیت وطن پرستانه بود که »طوریکه در بیانیه اول خود اعلام
داشتم ....
بخش دوم دستکاری شامل این جملات بود: منافع طبقاتی ، طبقات محروم
کشور، سیاست غیرعادلانه و ضد ملی ، عکس العمل های مشهود تمام طبقات ،
مشاهدۀ تحولات سریعی که درسیمای، منورین وطن ، تحولات سریعی که در سیمای
جهان و منطقه به منفعت آزادی و ترقی و به زیان استبداد ـ ارتجاع و استعمار
بوجود آمد...) ا این جملات در ادبیات روشنفکران چپ معمول بود و نه
تنها در طول دهه دموکراسی کشور ما در نشرات شان به ملاحظه میرسید بلکه در
طی سالها قبل از آنهم در نشرات وبیانات احزاب توده و طوفان ایران دیده شده
که داکتر صاحب شرق قبل از مجازاتش توسط رئیس اردو با آن واژه ها اشنا بود
باید قبل از خوانش آن بیانیه توسط سردار محمد داود خان متوجه آن میشد نه
اینکه ۳۵ سال بعد آنرا حذف نماید.
۳
این قسمت را انجنیر صاحب کریم عطائی و محترمه نصیبه اکرم حیدری بشمول
محترم دکتور شرق حذف نموده اند
در حالیکه خواهر گرامی نصیبه اکرم حیدری پیش نویس مورخ ۱۹ می ۲۰۱۵ تحریر
داشتند که : " اصل " بیانیه خطاب به مردم " را از نوار ثبت شدۀ شهید سردار
محمد داؤد خان دوباره روی کاغذ ریخته و با شما شریک سازم" در
حالیکه چنین نبود و ایشان از متن عطائی صاحب کاپی برداشته اند:
« هموطنان عزیز آگاهند ـ آن امیدهای دیرینه و آن آرزوهای نیکی که ده سال
قبل با حسن نیت ابراز شده بود، نه تنها درنظر گرفته نشد، بلکه رژیم سابق
برعلیه مصالح و منافع طبقات محروم و ضد دموکراسی واقعی و ترقی و پیشرفت
کشور عملی گردید. وطن عزیز ما افغانستان سرزمین دارای منابع طبیعی نسبتا
فراوان، خاک حاصل خیز نفوس با استعداد و زحمت کش ـ کلتور و تمدن کهن، ولی
وضع کشور ما و روزگار مردمش علی الرغم همۀ این عوامل مساعد، در اثر سلطۀ
رژیم منسوخ گذشته رقت انگیز است.
هموطنان عزیز!
در طی ده سال گذشته سراپای جامعۀ ما را در ساحات مختلف اقتصادی ـ
اجتماعی و سیاسی، بحران عمیقی فرا گرفت که اینک به بررسی آن مختصراً
پرداخته میشود.
درساحه اقتصادی:
اقتصاد کشور که با تطبیق دو پلان پنجساله اول و دوم رشد نسبی می یافت، با
رکود مواجه گردید و بطرف ورشکستگی کامل سوق داده شد. پلان گذاری اقتصادی
تابع امیال ذهنی اشخاص گردید، مؤثریت لازم خود را در امر رشد اقتصادی کشور
از دست داد، آهنگ رشد اقتصادی کندتر گردید و تجمع سرمایه بوجود نیامد، از
حجم سرمایه گذاریهای دولتی برای انکشاف اقتصادی از یکسال تا سال دیگر کاسته
شد، پس انداز ها و سرمایه گذاریهای خصوصی برای ایجاد صنایع جلب نگردید.
بطور مثال مجموع سرمایه گذاریها در پلان پنجساله دوم که ۲۶.۶۰ملیارد افغانی
بود در پلان نام نهاد پنج ساله سوم به ۱۹.۳۵ ملیارد افغانی تقلیل یافت.
هرگاه تطبیق چند پروژۀ محدود پیشبینی شده پلان دوم را که آنهم
بکمک کشورهای دوست
صورت گرفت، استثنا قرار دهیم، اقتصاد کشور طی دهه اخیر با ملاحظۀ رشد نفوس
سالانه، صعود قیم و تناسب رشد کشورهای مشابه در حال رشد عوض اینکه گامی به
جلو بردارد، به عقب گام گذاشته است. درنتیجۀ این وضع درعاید ملی کشور
افزایش قابل ملاحظه به وجود نیامده و از آن هم قسمت عمدۀ آن همه ساله بعوض
اینکه سرمایه گذاری گردد، براه های غلط و بولهوسیها [بلهوسیها] حیف و میل
گردید. سرمایه گذاری خصوصی در پلان پنجساله اول۹.۶ فیصد مجموع سرمایه
گذاریها را تشکیل میداد، درحالیکه در پلان نام نهاد پنجساله سوم به ۶.۷
فیصد تقلیل یافت. باوصف اینکه در اثر تطبیق دو پلان پنجسال اول و دوم
اقتصادی زیربنا و تهداب اقتصادی کشور تا اندازۀ ریخته شده بود، ولی از آن
زمینه های مساعد به منفعت تکامل اقتصادی و صنعتی کردن کشور بهره برداری
لازم صورت نگرفت. در تولیدات صنعتی طی یک دهه اخیر افزایش قابل توجهی بعمل
نیامد. در ساحه زراعت نیز انکشاف قابل وصفی رونما نگردید.
درحال حاضر اقتصاد کشور متکی به زراعت است و زراعت ۹۰ فیصد تولید مجموعی
ملی را تشکیل میدهد. مناسبات کهنه زراعتی و شیوه های بسیار ابتدائی و عقب
مانده زراعت که متأسفانه هنوز در جامعه ما مسلط است، باعث فقر دهقانان، تنگ
بودن بازار ملی، عدم قدرت خرید مردم و کمبود مواد خام زراعتی گردیده است.
طی این ده سال برای بهبود سیستم مالیاتی افغانستان گام مؤثری برداشته نشد.
مالیات هنوز در عواید دولت سهم نهایت ناچیز دارد. مالیات ارضی، مالیه مواشی
و مالیات برعایدات تاجران و شرکتهای تجارتی داخلی و خارجی بسطح بسیار پائین
سقوط کرد و بجای آن برای تکافوی مصارف اضافی دستگاه دولت به حجم مالیات
غیرمستقیم افزوده شد.
درتجارت خارجی کشور در ده سال گذشته سیاست درهای باز تعقیب گردید. میان
تورید اموال ضروری و غیر ضروری از لحاظ منافع ملی تفکیک بعمل نیامد. درصدور
اجناس عمده صادراتی کشور بهبود به ملاحظه نرسید. هیچگونه کنترولی براسعار
خارجی در کشور قایم نشد و نرخهای اسعاری سابق بر اقلام عمده صادراتی
برداشته شد. سیاست پولی دولت در ساحه اسعار خارجی تابع نوسانات و دست
بازیهای بازار سیاه گردید. نه تنها با نمایندگی های خارجی و تاجران خارجی
طبق قانون معامله نگردید، بلکه برای آنها همه امتیازات خلاف مقررات داده
شده و بدین وسیله اقتصاد کشور را تضعیف و ورشکست نمودند. خلاصه اینکه طی ده
سال اخیر نابسامانیها و بی بند وباریهای عام و تام از لحاظ اقتصادی در
جامعه ما حکمفرما بود و این امر اقتصاد کشور را در آستانه ورشکست قرار داد
و موجب کندی کامل رشد صنعتی و ترقی اقتصادی و اجتماعی مملکت گردید.
در ساحه اجتماعی:
سطح زندگی، فرهنگ و صحت در وطن ما متأسفانه در نازل ترین سطح جهانی قرار
دارد. طی دهه اخیر زندگی مردم افغانستان مرتباً پائین آمد و مخارج زندگی
بالا رفت که بار سنگین و تحمل ناپذیر آن هرسال کمرشکن ترمی شد .قیمت ًبطور
سرسام آوری بالا رفت ولی معاش مامورین پائین رتبه و مستخدمین دولت، اجرت
کارگران از حد بخور و نمیر تجاوز نکرد، فقر و بیکاری در جامعه سیاه روزی و
آوارگی مردم شدت یافت. بیماری در میان مردم بیش از پیش شیوع پیدا کرد.
معارف و فرهنگ ملی به انحطاط گرائید. عدم مصئونیت و عدم تطبیق قانون
درجامعه حکمفرما گردید. مطلق العنانی، ظلم و ستم مستبدین، متنفذین و
مأمورین عالی رتبه بی رحم شدت یافت. فساد در دستگاه دولت بالا گرفت و به
رسوائی کشید. دستبرد از بیت المال از ثروت ملی مملکت و از کیسه مردم رایج
گردید. اختلاس، ارتشاء، احتکار، قاچاقبری، تقلب و سودخواری بطور روزافزون
شیوع یافت. از این رو عرصه زندگی که به اکثریت مردم ما محدود بود، تنگ تر
گردید.
در ساحه سیاسی:
سیاست داخلی دولت در ده سال گذشته برپایه فریب و تقلب سیاسی خدعه و عوام
فریبی استوار بود. دست زدن به انواع تهدید و تحریک اعمال سیاست زور و ایجاد
وحشت و سیاست تبعیض و امتیاز در برابر گروه های مختلف مردم و سیاست تفرقه و
تفتین میان اقوام افغانستان شرط استقرار و بقای رژیم سلطنتی پنداشته میشد.
تحریک قوای ارتجاعی و تشویق آنها به تاخت و تاز علیه وطن پرستان آن هم
به بهانه و در تحت اسم به اصطلاح "دموکراسی" در سیاست داخلی رژیم منسوخ
گذشته مقام بلندی داشت.
سیاست اختناق و فشار به مردم تحمیل میشد، از ظلم و ستمگری و بی عدالتی
زورآوران دفاع گردید و داد مظلومان خواسته نمیشد .فساد درمیان مردم و بخصوص
درمیان نسل جوان عمدا ترویج داده میشد دسیسه و تفرقه های ضد ملی صورت
میگرفت. از دموکراسی قلابی سوء استفاده های سیاسی بعمل می آمد و پارلمان
بیک ماشین رأی دهی و صحه گذاری براعمال ضد ملی رژیم و بیک دستگاه چپاول و
غارتگری از خزانۀ بیت المال و جیب مردم مبدل گردیده بود. حقوق و آزادیهای
حقیقی مردم روز به روز سلب می شدو عملاً پایمال میگردید .قانون جنگل و
زورگوئی و خود سری بر کشور حاکم بود.
مشخصۀ سیاست رژیم گذشته را تحت عنوان عمومی سیاست بیطرفی ـ سیاست
استفاده جوئی تشکیل میداد. از قضاوت آزاد در سیاست خارجی سخن گفته میشد ولی
در عمل قضاوت آزاد مردم در هیچ مسأله اساسی زمینه تطبیق پیدا نکرد ـ دولت
در سیاست خارجی خویش صادق نبود. فریب و تذویر، سازش و کرنش از مشخصات این
سیاست بود.
نه آه و فریاد مظلومان و نه زنگ های خطری که از هر طرف بصدا درآمده
بود، نتوانست آن رژیم مغرور را از حال بدبخت و فلاکت در وطنش ملتفت سازد.
دیگر امید اصلاح بکلی قطع گردید و جز سرنگون ساختن چنین رژیمی راه دیگری
وجود نداشت.
ولی وضع آشفته و فلاکت باری که رژیم گذشته به میراث ماند، طالب وظایف
سنگین از جانب ماست.
عقب ماندگیها در همه شئون زندگی اجتماعی اقتصادی فراوان و بزرگ است که
باید رفع گردد. نارسائیهای زیادی در شیوه های کار وجود دارد که باید اصلاح
شود. وضع اقتصادی کشور سخت برهم و درهم و بی نظم است. مشکلات گوناگونی
درحیات اجتماعی مردم موجود است ـ دستگاه اداره دولت فوق العاده فاسد و
فرتوت است. بی عدالتی اجتماعی در کلیه ساحات زندگی آشکار است. فقر و بیکاری
و بیماری و بی سوادی در جامعه مسلط است. تبعیض و نابرابری نتایج نامطلوبی
را ببار آورده است و بهمین ترتیب دهها مشکل دیگر که باید حل گردد و صدها
وظیفۀ مبرم ملی که باید انجام گیرد
اما باید دید که آیا میتوان این همه مشکلات را به یک بارگی حل کرد؟ و
آیا میتوان تمام وظایف ملی را که در برابر ما قرار دارد فوراً انجام داد؟ ً
تجربۀ برخی از کشور های دیگر که به رشد اجتماعی - اقتصادی خویش آغاز
کردند و دست زدن موید این است که شتاب زدگی و دست زدن هر وسیلۀ ممکن و نا
ممکن برای رفع فوری عقب ماندگی های قرون و اصلاح فوری تمام امور کاریست
طفلانه و عملی است بی نتیجه. لذا باید با درایت و متانت با سنجش دقیق و با
استفاده از حد اکثر امکانات به غرض اصلاح جامعه و تامین شرایط برای بهبودی
وضع مردم آغاز کرد.
باید قدم به قدم ساحۀ فعالیتهای عملی را بسط و گسترش داد، مرحله به
مرحله به پیش رفت.
شرط ضروری انجام موفقانۀ وظایف مبرم ملی با شرکت قاطبۀ مردم در حیات
اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشورست.
بخش سوم را که سه شخصیت محترم کلاً حذف نموده اند قابل سوال است که
چرا؟؟ ، درین قسمت گویا داود خان از چهره دهه اخیر سلطنت پرده برداشته که
بر عکس ادعا شان این وضع تنها در دهه اخیر سلطنت نی بلکه در ۱۷ سال هاشم
خان وحتی دور صدارت خود داود خان هم دیده شد ولی چون درین ده سال والاحضرات
دو برادر سهیم دولت نبودند آنرا« برعلیه مصالح و منافع طبقات محروم و ضد
دموکراسی واقعی و ترقی و پیشرفت کشور» میداند. آیا مصالح ومنافع طبقات
محروم و یا هم دموکراسی واقعی از روز تخت نشینی نادر خان الی
تعین دکتور یوسف خان بحیث صدراعظم موظف تطبیق شده بود؟؟ لطفاً جواب بگوئید.
آیا از منابع طبیعی نسبتا فراوان، خاک حاصل خیز نفوس با استعداد و زحمت
کش ـ کلتور و تمدن کهن، صرفاً در ده سال اخیر سلطنت استفاده نشد و بقول
خطاب بمردم براه های غلط و بولهوسیها [بلهوسیها] حیف و میل گردید یا در
تمامی نیم قرن حکمروائی این خانواده معادن سرپوشیده ماند، استعداد ها سرکوب
و یا تشویقی نشد وکلتور و تمدن کهن مورد بی توجه ئی ها بود یا محو گردید (
اگر در خانه کس است یک حرف بس است).
اگر سردار مرحوم سیاست داخلی دولت در ده سال گذشته برپایه فریب و
تقلب سیاسی خدعه و عوام فریبی میداند آیا در سی سال قبل از آن سیاست
فامیلی و داخل ارگ چه منوال بود؟؟. و هم دست زدن به انواع تهدید و تحریک
اعمال سیاست زور و ایجاد وحشت و سیاست تبعیض و امتیاز در برابر گروه های
مختلف مردم و سیاست تفرقه و تفتین میان اقوام افغانستان شرط استقرار و بقای
رژیم سلطنتی می پنداردد ، خود او برادرش با سه عمویش، بشمول پسر کاکا و
خسربره اش گرداننده رژیم سلطنتی بودند نا ممکن است که تنها و تنها در ده
سال که چهار صدراعظم خارج خانواده سلطنتی انتخاب گردید عامل همه آن زشتی ها
و بد بختی ها باشند و گلستان اعمار شده توسط سه برادر و سه برادر زاده را
خاکسار ساخته باشند. برعکس در ده سال اخیر سلطنت تفکیک قوای ثلاثه و
صلاحیتهای شان عملی گردید، مطبوعات آزاد و جراید ملی عامل خوبی برای بیداری
مردم شد، آزادی بیان و اظهار نظر، مصئونیت در مکالمه و مخابره ، حق پاسپورت
وسفر و....و ... همه عملی شد ، پارلمان و انتخابات آن وجود داشت ولی در سی
سال قبل از آن( به استثنا چند صباحی حکومت شاه محمود خان) چگونه بود ؟؟
پرسش ما متوجه دوستان و هواخواهان آن دوره است که جواب بگویند.
جمله قابل توجه که در دومین روز ایراد بیانیه خطاب بمردم مورد سوال
تمامی روشنفکران بود اینست که « تحریک
قوای ارتجاعی و تشویق آنها به تاخت و تاز علیه وطن پرستان
» علاقه مندان جمهوری اول توضیح دهند که « قوای ارتجاعی» و«
وطنپرستان» کی ها بودند.؟؟؟ به همین دلایل وعلت است که در سه نبشته مختلف
بخش قابل توجه بیانیه خطاب بمردم را (سانسور بعد از نشر) نمودند.
۴
این بخش را انجیر صاحب عطائی و دکتور صاحب شرق از وسط جملات حذف نموده
اند.
در ساحه پولی و مالی
....
« و امانات و پس اندازها رادر بانکها تشویق و تضمین خواهد کرد »....
۵
دکتور
شرق از وسط جمله حذف نموده
ساختمان مواصلات و حمل و نقل
«دولت جمهوری بمنظور تسریع حمل و نقل و تامین رفاه مردم وسایل ترانسپورتی
عامه و در درجه اول شرکت های بزرگ ترانسپورتی را رهبری و تقویه خواهد کرد
در امور سرویس های شهری برای مردم سهولت »....
۶
باز هم دکتور شرق از وسط جملات حذف نموده
بهبود شرایط کار
... «دولت قانون مترقی و دیموکراتیک کار را بمنظور اصلاح و بهبود شرایط
کار و تأمین مصئونیت حقوق فردی و».....
۷
حذف توسط دکتور شرق از وسط جملات
ترقی عمومی
.... «دولت برای ریشه کن کردن فحشاء، اعتیاد به چرس، تریاک و
الکهول به اقدامات جدی متوسل خواهد شد. همچنان علیه گرانی، احتکاروقاچاق
جداً مبارزه خواهد کرد» ....
سانسور و حذف آنهمه وعده های عملی ناشده مرحوم داود خان در چهار قسمت
بیانیه خطاب بمردم باعث گردید که دوستان آن مرحوم دست به چنین عملی بزنند.
۸
حذف از وسط جمله توسط دکتور شرق
«افغانستان
همیشه یک کشور صلح دوست بوده و خواهد بود. این سیاست بخصوص
از
طرف دولت جمهوری جوان افغانستان بصورت دوامدار تعقیب میگردد.»
این قسمت بیانیه هیچ دلیل و برهانی نداشت که از متن اصلی برون و سانسور
شود اما اگر (افغانستان کشور صلح دوست ) نبود و از داخل دولت و کمیته مرکزی
دکتور شرق اطلاعات دیگر داشت چه بهتر که توضیحات دهد.
۹
شرق برای آخرین بار این سطور را از دیگران جدا نموده است
.... «کشور صنعتی و صنایع ملی احداث گردد، دموکراسی در حیات اجتماعی سیاسی
و اقتصادی تعمیم یابد»....
صرف تحولات انقلابی واقعی».....
با حذف این وعده های عملی نا شده رژیم جمهوری دکتور حسن شرق دست از تصرف
و حذف و سانسور بخشهای دیگر ( خطاب بمردم) برداشته است.
از جمله « تحولات انقلابی واقعی » آن رژیم در طول پنج سال کشف کودتا
دروغین و اعدام بیگناهان، بی خبر از کودتا ، خودکشی میوندوال با نکتائی و
کت خواب در محبس و دفن شب هنگام و نهایت سری و مخفی او، انتخابات انقلابی
لویه جرگه، مباحث انقلابی تر در آن جلسه، انتخاب رئیس جمهور و هم تاسیس حزب
انقلاب ملی و انتخاب هیت رهبری همه و همه را باید در ردیف تحولات و ....
شمار نمود.
۱ ـ دکتور محمد حسن شرق ــ کرباس پوشان برهنه پا ــ چاپ پشاور ص ۴۰
۲ ـ از سخنرانی شفاهی و تاریخی زنده یاد ببرک کارمل.
Pdpa Pdpatds
با
Assadullah Keshtmand
و ۳۵ نفر دیگر در فیس بوک ، ۱۷ اپریل ۲۰۱۶
|