کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

خواجه بشیر احمد انصاری

    

 
آیا هندو های افغانستان برادران ما اند؟

 

 

 چندی پیش تبصرۀ مختصری در فیسبوک در رابطه به هندوهای افغانستان داشتم که به خواهش دوستان اینک به شکل مقاله ای پیشکش می شود.

آن تبصره و این مقاله به هیچ صورت واکنشی در برابر کدام شخصیت سیاسی و یا دینی نبوده بلکه به باور من طرح همچو قضایا مهمتر از آن است تا در کنش و یا واکنشی موسمی خلاصه گردیده و تا سطح دیدگاهی فردی تنزل یابد. آنچه در این سی سال و اندی بلکه بیشتر از آن بر این گروه گذشته و امروز هم ادامه دارد مایۀ خجالت و تأسف و تأثر می باشد. آنچه از همه دردآورتر می نماید این است که هجوم بر این جمعیت مظلوم را دین تلقی می کنیم و هیچ صدای رسایی از میان دینمداران ما در دفاع از این جامعۀ مظلوم بلند نمی شود.
چندی پیش ضمن دفاع از نمایندگی آنچه به نام "اهل هنود" در کشور ما شهرت یافته است در پارلمان کشور، آماج ناسزاگویی کودکی گستاخ واقع شدم که چرا این جمعیت را برادر خطاب نموده ام؛ کودکانی که برای شان فهمانده اند به هر اندازه ای که با خلق خدا گستاختر عمل می کنند به همان اندازه به خدا نزدیکتر می شوند. خوشحالم بر این که آنچه گفته ام متکی بر اصل متین قرآنی بوده است. قرآن کریم هنگامی که از اقوام غیر مسلمان پیامبرانی چون نوح و هود و صالح و شعیب و امثال ایشان یاد می کند - در حالی که این اقوام با پیامبران شان جنگ و خصومت و کینه پیشه داشتند- از پیوند برادری میان آن گروه ها و پیامبران شان حرف می رند. قرآن کریم در آیت ۶۵سورۀ اعراف و آیت ۵۰ سورۀ هود می فرماید: وإلى عادٍ أخاهم هوداً. یعنی: (و به سوى عاد برادرشان هود را فرستاديم). این در حالی است که به برمبنای آیت ۶۶ سورۀ اعراف، قوم هود پیامبر شان را "کودن" و "دروغگو" خطاب می نمودند و بر مبنای آیت ۵۳ سورۀ هود آن قوم گفتند که ما بت های خویش را رها نخواهیم کرد. همین طور در آیات دیگر قرآن.

در آیت های ۸۵ اعراف و ۸۴ هود و ۳۶ سورۀ عنکبوت آمده است: وإلى مدين أخاهم شعيباً. یعنی: (و به سوى [اهل] مدين برادرشان شعيب را فرستاديم). در آیت های ۷۳ سورۀ اعراف و ۶۱ سورۀ هود آمده است: وإلى ثمود أخاهم صالحاً. یعنی: (و به سوى ثمود برادرشان صالح را فرستاديم). قرآن از قول قوم صالح حکایت می کند که آن گروه پیامبر شان را جادوگر خطاب نموده و پیامش را تکذیب نموده و می گفتند ما بدانچه تو آورده ای کافر هستیم. در آیت ۱۰۶ سورۀ شعراء آمده است: إذ قال لهم أخوهم نوح ألا تتقون؟ یعنی: (وقتی که برادر شان نوح گفت آیا از خدا نمی ترسید؟). در آیت ۱۲۴ سورۀ شعراء آمده است: إذ قال لهم أخوهم هود ألا تتقون؟ (وقتی که برادر شان هود گفت آیا از خدا نمی ترسید؟). در آیت ۱۴۲ سورۀ شعراء آمده است: إذ قال لهم أخوهم صالح ألا تتقون؟ (وقتی که برادر شان صالح گفت آیا از خدا نمی ترسید؟). تعجب می کنم به جرئت مسلمانانی که در برابر این سخنان قاطع و صریح و روشن قرآن باز هم تسلیم نمی شوند. اما مایۀ شکفتی بیشتر من از کسانی است که خود و رهبران شان در پای نمایندگان سیاسی، نظامی و استخباراتی هفتاد و دو ملت روی زمین زبان می سایند ولی هرگاه سخن از هموطن بی دفاعی چند بر زبان آمد غیرت دینی شان به جوش می آید و زمین را با لگد و آسمان را با مشت می کوبند. گناهان هموطنان هندوی ما چیست؟ آیا گناه شان همین است که همکار قدرتی متجاوز نبوده اند؟ یا اینکه مسلح نیستند و فاقد چنگ و دندان نیستند؟ یا اینکه اقلیت هستند؟ یا اینکه کشور شان را رها نکرده اند؟
پرسش اخیر اینکه چه کسی می تواند ادعا نماید که ما بزرگتر از پیامبران هستیم و هموطنان هندوی ما کوچکتر از اقوام شعیب و صالح و هود و نوح و یا عاد و ثمود و امثال آن بوده اند؟ هندو ها و سیک های افغانستان هم برادران ما در آفرینش اند و هم برادران ما در وطن و ملت و جغرافیا و تاریخ و تمدن. امروز جهان اسلام شرایط دشواری را می گذراند؛ شرایطی که مدعیان دوآتشۀ دین مسابقۀ آدم سوزی و جگر خوری و سر بری را در طول و عرض آن به راه انداخته اند. درسی که من از تاریخ تمدن اسلامی آموخته ام این است که هرباری امت اسلامی مراتب شکوه و شگوفایی خویش را می پیماید، در برابر فرزندان غیر مسلمان حوزۀ سیاسی خویش با حد اعلای مدارا و تسامح برخورد می کند و هر گاهی که به خاکدان انحطاط می نشیند مردانگی و شهامت خویش را در برابر اقلیتهای دینی و مذهبی می آزماید. می گویند که موسی بن میمون بزرگترین شخصیت فکری یهود پس از موسی علیه السلام بوده است. موسی بن میمون در دامان کدام دودمانی رشد نموده بود؟ او محصول جامعه ای است که صلاح الدین ایوبی در رأس آن قرار داشت.
آری، بن میمون طبیب و مشاور و به گفتۀ برخی وزیری در دربار سلطان صلاح الدین ایوبی بود. پس از حوادث ۱۱ سپتمبر که خون انتقامجویی در رگ امریکایی ها می جوشید، در یکی از شب ها، پروفیسوری سفیدپوست و نژاد پرست و مذهبی متعصب در حالی که ماشیندار (مسلسل) خویش را در دست داشت در کنار دروازۀ ورودی مسجدی نشسته بود. یکی از همکاران مسلمان دانشگاهی که او را از نزدیک می شناخت نزدش رفته و می پرسد که که آنجا چه می کند؟ مرد مسلح پاسخ می دهد که او در حالی که مسلمانان را از ته دل بد می بیند ولی آن شب با سلاح خویش آمده تا در شرایط حساس آن شب و روز امنیت مسجد ایشان را بگیرد. او گفته بود آسیب رسانی به هر فرد مقیم در این سرزمین امنیت آن را لطمه زده و آرامش و استقرار و در نهایت حیثیت آن را خدشه دار خواهد نمود. ما که با برادران خویش از قرنها بدیسو برادرانه زیسته ایم آیا شایسته نیست که حق نان و نمک گذشتگان خویش را پاس داریم. سخن خویش را با آیت ۱۱۸ همین سورۀ هود پایان می دهم که می فرماید: وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ. یعنی: (و اگر پروردگار تو مىخواست قطعا همه مردم را امت واحدى قرار مىداد در حالى كه پيوسته در اختلافند)، و پیام مهمتر اینکه قرآن کریم در آیت بعدی خویش هدف خلقت را بر مبنای همین تنوع قرار داده و می فرماید: وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ. یعنی: آنها را به همین منظور آفریده است.

الا هل بلغت، اللهم فاشهد!

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۴۱                    سال  یــــــــــــازدهم                      جوزا         ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         ۰۱ جون     ۲۰۱۵