سوسیالیزم
به گولاگ رسید
ناسیونال سوسیالیزم
به کورههای آدم سوزی
اینها عُقی اند بر عقلِ انسانِ نو
بازی دلخواهِ امپراتورانِ چناق
و دهشت اندازی کاشفانِ کشتن
در خراسان و شام و عراق
تفی اند بر جبین مؤمنانِ پیشرَو
حالا
از پشتِ پنجرههای دهکدۀ دنیای دیجیتال
میبینیم
سرخجامهگانِ عبادتگاهی در میانمار
زنی را
از مادر بودایی
از پدر مسلمان
با شعلههای آتش
برهنه میکنند
در برابرِ چشم و چشمکِ واقعهنگاران
من
در متنِ دیدهگانِ زن
فریادی را میخوانم:
باورم هرگز نمیآید که بودا قاتل است
زنده میبینم که چشمانِ تماشا قاتل است
جهان
جهنمِ کودکانِ روهینگیا
آنگ سان سوچی
برندۀ جایزۀ صلحِ نوبل
با دیدنِ تنِ بریانِ مردان
از لذتِ سکوت سخن میگوید
درین تاریکیِ افسرده میترسم ز دَور و بَر
و از ژرفای خاموشیِ مردابِ دهنگستر
انگار
زمین خواب
زمان خواب
ضمیرِ تماشاگران خواب
کسی از دورهای دور میخواند:
خانه ام آتش گرفت نم نم باران کجاست؟*
عزیزالله ایما
*مصرعی از یک غزل استاد خلیلالله خلیلی که به صدای خوش احمدظاهر
خواندهشدهاست.
|