و من امروز دلم چای سیاه میخواهد
من همان چای خودم خواهم، و بس!
که بدونش نتوانم - نتوانم
تلخ و خوشمزه و خوشرنگ
به مثل دل کابل
من همان میخواهم!
کز رنگش دل من شور زند
و ز عطرش بدنم سست
من همان میخواهم
گل کابل،
دل کابل،
و همه خوبی کابل...
ز کجا آرمش ای دوست
گر سراغی ندهی
گل کابل،
دل کابل،
به که فریاد کنم!...
ناگزیرم ... و خموشی بگزینم!...
و فقط یاد ترا
نوشم ... و ... نوشم ...
زینب کبیر |