کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

 

    

 
تیوری‌ِ غیر مستقیم‌گویی در طنز، میراثی‌ست از حاکمیت سانسور دیروز
 

 

 

           

این گفتگو،دو بار در هفته‌نامۀ دوهزار و چهاره نشر شده بود که شاید یکی از ویژه‌گی‌های منحصر به فرد باشد. نشر این سیاه در اینجا خالی از لطف نخواهد بود.

گفتگوی تمیم حمید با مبارکشاه شهرام

مبارکشاه شهرام طنزپرداز و روزنامه‌نگار جوانی‌ست که از مدت هشت‌سال بَدِین‌سو در عرصۀ طنز و روزنامه‌نگاری، قلم و قدم زده است. مجموعۀ طنزیی مأموریت کرم‌ها از اوست و یک مجموعه از طنزهایش زیر نام (اَلتَّنبَةُالجاهِلونَ وَالسُّمبَةُ‌الغافِلون) به‌زودی چاپ خواهد شد و چند اثر دیگر نیز آماده به‌چاپ دارد. در این شماره (شمارۀ دوم 2014) گفت وگویی را در زمینۀ طنز، با او انجام داده ایم که از نظر می‌گذرانید.

 پرسش: پیش از این‌که به پرسش‌های اصلی آغاز کنم جا دارد کمی هم کلی‌گویی کنیم و طنز را از دید شما بشناسیم؟ و تعریفی را که دی‌روز از طنز داشتید تا تعریفی که امروز از این ژانر دارید؟

پاسخ: طنز، گونۀ یک‌پارچۀ ادبی است که گونه‌های مختلف و متفاوت ادبیات را در بر می‌گیرد و ژورنالیزم را نیز! امروزه، طنز قالب‌های متعددی داشته و چون دی‌روز، نمی‌تواند در چند شکل و چند قالب محدود بماند. برخلاف طنز دی‌روز امروزه، طنز می‌تواند به شکل‌های نمایش‌نامه، فیلم‌نامه، فیلم‌کارتونی، طنز تصویری، تمثیلی، سریال، منظوم، منثور، داستانی و ژورنالیستیک در هر کسوتی ارایه شود. و حتا در قالب یک رُمان و یا یک جمله ( کاریکلماتور) چهره‌نمایی کند. طنز، عیوب فردی و اجتماعی را در پوشش ظرافت خنده هنرمندانه به‌تصویر می‌کشد و در پی اصلاح عیب‌ها و دگرگون‌سازیی اعمال و افکار انسان‌هاست. " پدیده‌های منفی جامعه را با جوهر خنده گردن زدن عبارت از طنز است" این تعریفی بود که چندسالی پیش برای طنز ارایه داده بودم؛ اما پس از شناخت دقیق‌تر این ژانر، باورمند شدم که " طنز گریه‌ای نامرئی‌ست" یا هم گریه‌ای‌ست در لای خنده. و پاسخ اصلی این که " طنز مانند هر پدیدۀ هنری تعریف گریز است. سرشت و ماهیت طنز به گونه‌یی است که نمی‌تواند در قفس تنگ تعریف بگنجد. رنگین کمان طنز، هزار رنگ است و در پشت هر رنگ، هزار رنگ دیگر پنهان" (1) احسان سلام

پرسش: برگشت شما از تعریف پیشین‌تان به تعریف امروز، آیا نتیجۀ مطالعه در مورد طنز بود، و دیگر این که مطالعه در مورد طنز و طنزپردازی، می‌تواند فردی را طنزپرداز بسازد؟

پاسخ: وقتی یک اثر، هنرمندانه نگاشته شود و جوهر ذاتیِ هنرِ آن ژانر، در آن وجود داشته باشد، آن نبشته، به حدی زیبا جلو می‌کند که به مخاطب، حسِ چندبار خواندن آن اثر را می‌بخشد. شاید این زیبایی در متن، از اثر مطالعه در مورد آن ژانر باشد و شاید هم نباشد؛ چنان‌چه که مطالعۀعروض و فن شعر، نمی‌تواند از یک خوانندۀ آن، شاعر بسازد دانستن تیوریی طنز هم نمی‌تواند از خوانندۀ آن، یک طنز نویس خوب بسازد. شاید تیوریسن‌ها و علاقه‌مندان تکنیک، بتوانند شعر یا طنزی بنویسند که از نگاه تکنیکی، هیچ‌نوع مشکلی نداشته‌باشد؛ اما در صورتی که شعر شاعر، از جوهر ذاتیِ شعر خالی باشد در سطح یک "نظم" قرار می‌گیرد همین‌گونه، آگاهی اکادمیک از طنز در یک متن، طنزی‌ست ظاهراً بی‌عیب، ولی بی روح.

پرسش: در فرهنگ‌های واژه‌گان پارسی، طنز را "طعنه زدن و تمسخر کردن" معنا کرده اند. آیا امروزه هم طنز به‌همین مفهوم است یا چه‌طور؟

پاسخ: اگر در قسمت معنای طنز بپیچیم بحث به درازا کشیده می‌شود و من خیلی کوتاه می‌گویم که امرزوه طنز را نمی‌توان "طعنه زدن و تمسخر کردن" معنی کرد. چون طنز، خود یک "مفهوم" است و تنها طعنه زدن و تمسخر کردن، مقولۀ ناچیزی‌ست در بارۀ طنز، برای شناخت مفهوم امروزین طنز، باید یک سیمینار گرفته شود و بزرگان ادبیات با ارایۀ مفهوم نو، از این واژه، برای طنز معنا پیدا کنند. اگر به تعریف‌های که تا امروز، طنزپردازان ارایه کردند دقیق شویم، آنها طنز را گسترده تر از " طعنه زدن و تمسخر کردن" پنداشته اند. مثلاً "طنز یعنی گریه‌کردن قاه‌قاه، طنز یعنی خنده‌کردن آه‌آه"(2) ( کیومرث صابری) از این تعریف و دها تعریف دیگر معلوم می‌شود که طنز، تنها "تمسخر کردن و طعنه زدن" نیست. چون جنبۀ اصلاحی دارد. به نظر من معنیِ بالایی به طنز، اشتباهی بوده که از سوی فرهنگ‌نویس‌ها سر زده و امروزه باید جبران شود؛ البته آن‌ها هم اشتباه نکردند. اشتباه اصلی از سوی برخی از بزرگان ادب کلاسیک سرزده است و فرهنگ‌نگاران، با اقتباس از فرموده‌های آن‌ها چنین گفتند؛ چون در ادبیات پارسی، واژه‌گان طنز، هَزل، هَجو، نکته‌سنجی، ظرافت، مطایبه، لطیفه، بدیهه‌گویی، خوش‌مزه‌گی، خوش‌طبعی، شوخی، مزاح، همه مترادف و به‌جای طنز به کار رفته اند. استاد جلال نورانی هم در کتاب هنر طنزپردازیی خود به این نکته اشاره کرده است. بزرگان ادب فارسی، بااین‌که کارهای چشم‌گیری در عرصۀ طنز انجام دادند؛ اما در قسمت معانی و یا به تعبیر امروزی در قسمت تیوریی طنز کاری از آن‌ها دیده نشده است. مثلا! حضرت حکیم سنایی هزار و چندسال پیش از امروز، داستان‌های را با معاییر و موازین طنز، تصویر گری کرده است. سپس عطّار، مولانا، خیام، سعدی و حافظ، با کاربُرد آمیزه‌های از کنایه‌، استعاره‌، انتقاد‌ و ظرافت‌ هنری، باعث خندیدن، تنبیه کردن، به تفکّر انداختن و دگرگون ساختن مخاطب شدند.- یعنی طنز گفتند. شاید طنز در آثار بزرگان ادب کلاسیک پارسی، به گونۀ ناخود آگاه جاگرفته بود چون هیچ‌یک از این بزرگان، نخواستند در قالب یک طنزپرداز عرض اندام کنند. تنها کسی که توانست استقلال طنز را برای اولین بار در تاریخ ادب فارسی حفظ کند مولانا عبدالرحمان جامی بود که قسمتی از بهارستانش را به " مطایبات" اختصاص داد؛ اما او هم در قالب یک طنزپرداز خود را معرفی نکرد. و این باعث شد که طنز صدهاسال پس از ایشان، به حیث یک ژانر مستقل ادبی شناخته شود؛ اما معنی اصطلاحیی که فرهنگ نویسان و برخی از تیوریسن‌های پیشین ادبی از طنز ارایه دادند "طعنه زدن و مسخره کردن را" کمی تصحیح کرده است. مثلاً سخن در رمز گفتن، به کنایه حرف زدن، رسوا کردن و...؛ اما بار تعریف اصلاحی دیروز طنز هم از نگاه امروزی ناقص است؛ چون امروزه برخی طنزها به گونۀ مستقیم ارایه می‌شوند و هم‌چنان "توهین" به گونۀ یک عنصرِ روشن در طنز جا باز کرده است؛ البته دیروز هم چنین بود؛ اما کسی طنز را جدی نمی‌گرفت. چنانچه که امروز نمی‌گیرند. مثلاً وقتی عبید زاکانی بزرگان را به خنده وامی‌داشت. در واقع، آن‌سوی نقاب‌شان را به دیگران نشان می‌داد. با این‌که به خنده افگندن بزرگان، کار دلقک‌هاست؛ اما آن‌که در عین خنداندن، نقاب از چهره‌ها دور می‌کند و از روی زشتی‌ها، پلیدی‌ها نابسامانی‌ها خرافات، خیانت بیدادگری‌های زمان و قدرتمندان، پلیدی، ریا، زشتی، دروغ ابتذال و .... بی‌باکانه پرده برمی‌دارد کار یک طنزنویس است. که عبید سرآمد و آغاز گر جدی‌ِشان بود. انوری ابیوردی و سوزنی سمرقندی نیز در خنداندن ونیش زدن کم از عبید نبودند. با قبول چنین حرف‌ها طنزرا تنها طعنه زدن و مسخره کردن پنداشتن، جفا در حق این ژانر مستقل ادبی نیست؟ است.

پرسش:- چرا در افغانستان کم‌تر به طنز پرداخته شده است؟

پاسخ: تا جای که من معلومات دارم، بیش‌تر نویسنده‌ها می‌گویند که "در افغانستان کمتر به‌طنز پرداخته شده است" اما نویسنده‌ها بیش‌تر به طنز در ادبیات معاصر افغانستان پرداخته بودند نه بر این ژانر در افغانستان.! اگر نگاه گذرا به پیشینۀ طنز در ادبیات کلاسیک افغانستان بیاندازیم در می‌یابیم که این ادبیات، پله‌های بلندی را در زمینۀ طنز پیموده است که پرداختن به آن از حوصلۀ این گفتگو خارج است. اما طنز معاصر افغانستان، به گونۀ جدی، پس از به روی‌کار آمدن هفته‌نامۀ ترجمان در دهۀ چهل، آغاز شد. گرچه پیش از ترجمان هم در افغانستان طنز و طنزنویس وجود داشته؛ اما در نشریه‌های پیش از ترجمان، کمتر به این پدیده، برمی‌خوریم. به گفتۀ استاد جلال نورانی، برخی از نبشته‌های محمود طرزی در روزنامۀ سراج‌الاخبار، چاشنیی طنز را داشتند و برخی از نبشته‌هایش هم در قالب طنز بودند. از زمان سراج‌الاخبار بدین‌سو شاعرها و نویسنده‌گان به طنزهای منظوم و منثور پرداختند؛ اما بنابر شرایط وقت، جرئت چاپ آن را نداشتند.

پرسش:- باز هم پرسش برانگیز است، چرا چنانی که شعر و داستان توانستند امروزه برای خود در جامعه، جا باز کنند طنز عقب مانده است؟

پاسخ:- طنز نه تنها در افغانستان، بلکه در سایر کشورها و حتا در کشورهای که بنیان‌گذار دموکراسی و مدرنیته استند به حاشیۀ ادبیات رانده شده است. زیرا زورمدارها و قدرت‌مندان، با ترسی که از طنز و طنزنویس دارند به سرکوب این ژانر، پراخته و می‌پردازند. طنزنویس ترکی (عزیز نسین) سال‌های متوالی را در زندان سپری کرد و برخی از طنز نویسان، در زندان‌ها جان باختند که اگر به همه بپردازیم از موضوع خیلی به‌دور رفته‌ایم. مردم افغانستان برای اولین بار ترجمۀ رمان‌های خارجی و نبشته‌های محمود طرزی در جریدۀ سراج الاخبار با ادبیات نو و تحولات گیتی آشنا شدند. و محمود طرزی اولین کسی بود که در سراج‌الاخبار چاشنیی طنز در نبشته‌هایش دیده می‌شد. پس از طرزی، حاجی اسماعیل سیاه گوزوک و شایق جمال، توانستند طنز را در قالب شعر به مخاطبین ارایه کنند؛ اما حاکمیت سانسور، و قلدران اجازۀ پردازش مستقیم را برای‌شان نمی‌داد و از مجبوری به گونۀ غیر مستقیم به ضد زشتی‌ها می‌تازیدند. در مثنویِ " گرگ و شغال " حاجی اسماعیل سیاه، سیاهی‌های دورۀ امان‌الله‌خان به تصویر کشیده شده است؛ اما خوانندۀ کم‌سواد نمی‌تواند منظور این مثنوی بلند و ماندگار را بفهمد؛ چون از ترس زورمداران و قلدران طنزپرداز مجبور شده است غیر مستقیم‌گویی را آغاز کند و امروزه، تیوری‌ِ غیر مستقیم‌گویی در طنز، میراثی‌ست از حاکمیت سانسور دیروز! که به آینده‌اش خوشبین نیستم؛ چون ما داریم هنوز هم تیوری حاکمیت سانسور را در طنزهای‌مان رعایت می‌کنیم؛ به بهانۀ اینکه "بهترین طنز طنز غیر مستقیم است؟" از بدو و پیدایش ادبیات، شعر و داستان پابه‌پای هم پیش می‌رفتند؛ اما طنز، نسبت حاکمیت سانسور، در درازای تاریخ، زمان راحتا برای نفس‌کشیدن نیافت. در دهۀ اول دموکراسی که ظاهراً گلیم سانسور پیش از وقت جمع شده بود هفتۀ‌نامۀ ترجمان کمی بیباکانه تازید و سرانجام نشر کارتون‌ها و طنزهای کمی زنند؛ باعت شد تا آن نشریه سقوط کند. در حکومت‌های کمونیستی، طنز اگر وجود هم داشت از سطح قصاب و نانوا و بوت دوز بیرون نبود و بیش‌تر زیردستان آماج طنز قرار می‌گرفتند تا زبر دستان، حتا در طنزهای آن وقت، یک لیست نام‌های ممنوعه داشتند که نباید یاد می‌شد مثل نام ریس‌جمهور و بسته‌گانش، نام اعضای کابینه و بسته‌گاشان از همین رو هر نامی که امروز در یک طنز نبشته می‌شد فردای آن روز طنزنویس به زندان[رفته] و نشریه اش بسته می‌شد؛ طنزپردازان مجبور شدند نام‌های مستعار انتخاب کنند مانند جیم‌نون، اشتکا، گل‌بوبو و....سر انجام طنزنویس‌ها مجبور شدند به خود راه گریزی پیدا کنند و غیر مستقیم گویی را به شکل یک تیوری در این ژانر معرفی و قبول کنند که امروزه زهر تلخ آن را ما می‌چشیم؛ به نظر من در نظام دموکراسی، طنز غیر مستقیم بی‌معنی‌ست چون این گونه طنزها از ترس نوشته می‌شد. یک حرف مهم را نباید فراموش کرد که به قول معروف "هرقدر محدودیت بالای نویسنده‌گان وضع شود همان اندازه خلاقیت نویسنده بالا می‌رود." در نیمۀ اول دهۀ هفتاد تنها مجلۀ شوخک در بلخ، هفت‌اورنگ در هرات و هفته‌نامۀ کابل در کابل طنز داشتند؛ مگر جزم اندیشی‌های رهبران جهادی با این ژانر، باعث شد یک‌بار دیگر طنز از ادبیات افغانستان کوچ کند. اما به زودی برخی از مجاهدان فرهنگ دوست و ادب دوست دوباره در نشریه‌های جهادی به این ژانر وقع گذاشتند و طنزها و کارتون‌ها را نشر می‌کردند اما نهایت محافظه‌کارانه. با مسلّط شدن طالبان بر کابُل، دیگر برای هیچ نوع کار فرهنگی مجالی باقی نماند. و روزنامۀ به نام شریعت ایجاد شد که تنها افکار طالبان را انعکاس می‌داد و هفته‌نامه‌ای به نام قلم که سیاست‌های طالبان را تمثیل می‌کرد هم‌چنان رادیو شریعت، و دیگر کار ژورنالیستیک در نودوپنج درصد مناطق افغانستان متوقف شده بود چه رسد به طنز!

پرسش: شما از چه وقت بدین‌سو طنز می‌نویسید و دقیقاً چه زمانی به طنز آشنا شدید؟

پاسخ: دقیقاً پس از سقوط طالبان و یافتن شمارۀ دوم مجلۀ زنبیل غم با واژۀ طنز آشناشدم و سپس با نوشتن و بعد هم با خود طنز هفتۀ یکی دوبار به ادارۀ این ماه‌نامه سر می‌زدم و نبشته‌هایم را به صاحب امتیاز و مدیرمسوول این نشریه می‌خواندم و آنها تشویقم می‌کردند و نبشته‌هایم را چاپ می‌کردند. مجلۀ زنبیل غم روزبه روز جا می‌افتاد و دوستان و دشمنان زیادی پیدا می‌کرد سرانجام پس از چهارسال فعالیت کسی امکانات نداد و مجله سقوط کرد و دیگر چاپ نشد. در پهلوی مجلۀ زنبیل غم، رسانه‌های دیداری و شنیداری هم از ما توقع همکاری کردند و اولین برنامۀ طنز سیاسی افغانستان به نام زنگ خطر در تلویزیون طلوع، محصول تیم مجلۀ زنبیل غم بود که متأسفانه پس از نشر همان یک برنامه، دیگر نشر نشد. و این برنامه به کسان دیگری سپرده شد. در پهلوی آن با شماری از رادیوها هم همکاری داشتم و برنامه‌های طنز می‌ساختیم. سرانجام، مجلۀ زنبیل غم از مدت نه‌ماه بدین‌سو به‌صورت ماه‌نامه چاپ می‌شود که کارمندان آنها همان یتیم‌بچۀ روزگم، آقای سرگردان، من (شهرام)، مسعوده خزان [محمد ضیا کوشا] و نصیر احمد نشاط هستیم و هرماه یک شماره چاپ می‌شود.

پرسش: وضعیت طنز در دهۀ هشتاد چه‌گونه بود؟

 پاسخ:- به صورت کل، سال‌های آغازین دهه هشتاد بار دیگر ژانر طنز، شگوفایی سیاسی خود را واپس گرفت. چون طنز ارتباط مستقیم با وضعیت‌های ناگوار سیاسی - اجتماعی دارد. هرقدر در یک جامعه مشکلات و نابسامانی زا بزند به همان اندازه به باروریی طنز و قدرت‌مند شدن این ژانر و تاثیرگذار بودن طنز افزوده می‌شود. دلیل ترس حکام، قلدران و زورمداران از طنز و طنزپرداز همین است. اینکه در حکومت‌های صد درصد دموکراسی طنز غیر مستقیم گفته می‌شود و ضمناً سانسور نیز چنین است. من طنزهای نیمۀ اول دهۀ هشتاد را ناشی از عقده‌های می‌دانم که سال‌های زیادی در سینۀ طنزپردازان مدفون بود. از همین رو پس از سقوط طالبان یک انفجار یا یک انقلاب رسانه‌یی در افغانستان به‌وجود آمد و کم‌تر رسانه‌یی بود که به طنز نمی‌پرداختند. طنز پردازان در سال‌های اول دهۀ هشتاد به دولت وقت کاری نداشتند. و حتا به طالبان نیز چندان کاری نداشتند. طنزپردازان پیش از این‌که سیاهی دورۀ طالبان را آماج قرار دهند وحشت جنگ‌های داخلی را فریاد می‌زدند و در سال‌های اول دهۀ هشتاد کم‌تر طنزپردازی دیده می‌شد که به‌مسایل روز یا دولت وقت بپردازند. طنزپردازانِ تشنه، سال‌ها وحشت جنگ‌های داخلی و وحشت طالبان را در طنز‌های‌شان گریستند. تا این‌که دل‌شان خالی شد و حد اقل پس از پنج یا شش سال توانستند چیزی در بارۀ دموکراسی یا فساد در دستگاه حاکم بگویند. سردم‌داران افغانستان که تا آن روز خود از علاقمندان طنز بودند پس از این با این ژانر سر دشمنی گرفتند و به زودی پی بردند که حالا جولان‌گاه قلم طنزنویس‌ها بیش‌تر سوی حکومت و دولت می‌باشد، بناءً دست به تهدید و ارعاب طنز پردازان و حتا خبرنگاران زدند. به یاد دارم یک طنز در یک نشریه چاپ شده بود و معین نشراتیی وزارت اطلاعات و فرهنگ وقت، جناب عبدالحمید مبارز مدیرمسوول نشریه را خواست و با تهدید برایش گفت: "اگر بار دیگر چنین طنزی را نشر کنی نشریه ات را بسته می‌کنم" که این خبر هم در شمارۀ بعدی آن هفته‌نامه به نشر رسیده بود. در پهلوی ماه‌نامۀ زنبیل غم ماهنامۀ، کلک راست‌گوی به مدیریت سمیع حامد در ولایت بلخ به نشر رسید چلوصاف، نشریۀ طنزی بود که در ولایت جوزجان نشر می‌شد. هفته‌نامۀ کارتون نیز در شهر کابل به مدیریت نسیم فکرت به نشر رسید؛ اما این جریده، پس از سه شماره از نشر باز ماند. هفته‌نامۀ شخ‌گوی نیز در همین دهه به نشرات آغاز کرد. متأسفانه از سرنوشت امروز بسیاری ازاین نشریه‌ها بی‌خبر استم. و نمی‌دانم چاپ می‌شوند یا نه؟ یکی از نشریه‌های خوب دیگر در عرصۀ طنز، ماه‌نامه قتقتک بود که در سال 1385 در شهر کابل. به صاحب‌امتیازی پچل‌پطین (سید مصطفی سعیدی) و مدیرمسوولی زخ بلوط (محمد تواب امیری) شروع به فعالیت کرده‌بود که بیش‌تر رنگ و بوی مجلۀ زنبیل غم را داشت؛ به‌خاطری که تیم هفته‌نامۀ قتقتک، گلچینی بود از تیم مجلۀ زنبیل غم که یکی آن‌ها من بودم. این نشریه پس از نشر یازده شمارۀ پی‌هم دیگربه گاه‌نامه تبدیل شده است. بعد از سال 1381 تمام رسانه‌های چاپی غیرطنزی هم صفحات ویژۀ طنز را با خود داشتند و در عین حال رسانه‌های دیداری و شنیداری نیز برنامه‌های طنز گوناگونی را طراحی کرده‌اند؛ اما در این اواخر، ژانر طنز از نشریه‌های چاپی کوچ کرده و به ندرت در نشریۀ طنز دیده می‌شود.

پرسش: به نظر شما پربارترین زمان برای طنزنویسی و رشد طنز کدام زمان بود دهۀ هشتاد یا دهۀ چهل، پنجاه، شصت؟

 پاسخ: همین دهۀ هشتاد! چون چندین نشریۀ طنز وجود داشت و روزنامه‌ها هم ستون‌های طنز داشتند، بیش از بیست تلویزیون و دها رادیو هرکدام برای خود برنامه‌های داشتند و امروزه هم دارند. کسانی که در دهۀ‌های چهل تا امروز طنز می‌نوشتند بسیار ی از آنها هنوز هم در قید زنده‌گی استند و امروزه هم طنز می‌نویسند؛ پر بار ترین کاری که در دهۀ هشتاد صورت گرفت چاپ کتاب‌های گرانسنگ استاد جلال نورانی بود که ثمرۀ بیست تا سی سال تحقیق‌شان پیرامون طنز بود کتاب هنر طنزپردازی در پنج جلد که دو جلد آن چاپ شده، کتاب گروتیسک، پرودی و پرودی سازان او نیز امروزه از اهمیت به‌سزای برخوردار است، و می‌توان برگشت استاد جلال نورانی را پس از سال‌های مهاجرت به کشور به فال نیک بگیریم و ادعا کنیم که استاد جلال نورانی به خاطر معرفی کردن طنز در افغانستان آمده بود که کار خود را کرده و همین اکنون هم به شدت روی نقد کتاب‌های تازۀ طنزنویس‌های جوان کار می‌کند. مجموعه‌طنزهای درد دل قلم، پوقانۀ ملی و فردا جلسه داریم از احسان‌الله سلام، مشق دموکراسی از تواب امیری، کارتۀ وزرا از سید عبدالقادر رحیمی، مربای دال، آوازه‌ها و ماجرای پنج‌لک افغانی از مسعوده خزان، تولد هیولا، خطبه‌های مولوی مایکل و کاریکلماتورها از نجیب دهزاد، بیان نامۀ واراثان زمین از استاد واصف باختری، مأموریت کرم‌ها از خودم، هزیان‌های دور غربت از استاد رهنورد زریاب، ما واقعاً احمق استیم، ده گور تاریکی، چه‌گونه خر شدم، گوسفندی که گرگ شد، اساس‌نامۀ اتحادیۀ جهانی رشتوخوران و هفت مجموعۀ دیگر از محمد رسول جهانبین، گل زقم از نصیر احمد نشاط، لبخند شیطانی و کاکاتیغون در مسیر تاریخ از انجنیر یما ناشر یک‌منش، و ده‌ها عنوان کتاب دیگر از طنزنویس‌ها در همین دهۀ هشتاد چاپ شدند اینکه کدام کتاب نسبت به کدام کتاب برتری دارد از حوصلۀ این گفتگو خارج است.

 پرسش: در مورد آثاری که در بارۀ طنز نگاشته اند چه نظر دارید؟

پاسخ: همه را می‌ستایم و تا جای که توانستم خواندم کارشان با ارزش است و بی‌سابقه‌؛ مگر وقتی دو اثر مشابه را در این مورد بخوانید خودتان خالی‌گاه‌های نویسنده‌گان را درمی‌یابید که تا کدام اندازه کوتاهی کرده اند و خواننده حیران می‌ماند نظریات کدام کتاب را اولویت بخشد. بیشتر اشتباه تیوری نویسان و پژوهش‌گران در قسمت طنز نه بلکه در قسمت طنزپردازان بوده است. مثلاً منیژه باختری در کتاب انگبین نیشخند و شرنگ نوشخند من را در قطار طنزنویس‌های تازه کار قرار داده و یاد آور شده است که بیشترینه طنزهای برنامۀ زنگ خطر را مبارکشاه شهرام می‌نویسد؛ استاد جلال نورانی در سه کتاب اخیر خود هنر طنز پردازی، پرودی و پرودی‌سازان و گروتیسک که در بین سال‌های 1389- 1391 به چاپ رسیده اند در بین طنزپردازان تازه‌کار، نامی از من نبرده است. و برخی از طنزهایم را به معرفی گرفته است. هم‌چنان استاد پرتو نادری در مقالۀ بلند خود در زمینۀ طنزنویسی در افغانستان، هیچ نامی از من نبرده است. وقتی اثر هرسه نویسنده را خواندم لحظۀ خود را گم کردم و بعد هم خندیدم و سپس بالای خود مشکوک شدم به این خاطر که طنزهای برنامۀ زنگ خطر نبشتۀ من نیستند. من از هشت‌سال بدین‌سو طنز می‌نویسم وقتی در کار سه نویسنده، یکی هیچ نظری نداشته باشد و یکی هم یک چیز بگوید و یکی هم چیز دیگری، حالا خودتان حدس بزنید که آیا در مورد سایر طنزپردازان درست قضاوت شده است؟ البته این گفتۀ من اعتراض بالای این بزرگان نیست، بلکه می‌خواهم این ر ابگویم که در قسمت طنز نویسان امروز درست پژوهش نکردند و خیلی هم سطحی گذشتند.

پرسش: شما بیشتر در تلویزیون‌ها برنامه ساختید کار طنزیی کدام تلویزیون را بیشتر می‌پسندید از خودتان یا از دیگران را

پاسخ:- هیچ کسی نگفته دوغ من ترش است. هم در فصل اول برنامۀ پیچکاری و هم در فصل دوم برنامۀ پیچکاری که امروزه نشر می‌شود. کوشش کردم کار متفاوت انجام بدم، در مورد سایر تلویزیون‌های که برنامۀ طنزی دارند اگر بگویم کار فلان خوب است آقای بهمان آزرده خواهد شد و اگر بگویم بهمان خوب است آقای فلان خفه می‌شود و از جانب دیگر امروزه من کارمند برحال تلویزیون یک استم و نمی‌توانم در مورد کار طنزیی یک تلویزیون ابراز نظر کنم؛ ولی همین قدر می‌گویم که در این اواخر کار طنزیی برخی از تلویزیون‌ها بلند شده و برخ دیگر فقط انتقاد را به نام طنز درخورد بیننده می‌دهند و یگانه دلیل آن هم همانا عدم درک دقیق مسوولین تلویزیون‌ها از طنز و برخورد دولتی‌گونۀ شان روی برنامه‌های طنزیست. جا دارد گفته‌های خود را به یک پرند از هادی خُرسندی ختم کنم.

"ببين آقاجان! مرغ، تخم می‌گذارد و می‌رود. ديگر به او مربوط نیست که تخم مرغ چه موادی دارد و چه خواصی دارد؟ کار مرغ، تخم گذاشتن است. حالا ديگران هستند که در بارۀ اين تخم مرغ و فرق خاگينه و نيمرو اظهار نظر می‌کنند بدون این‌که یخۀ مرغ را بگیرند که بیا تخم مرغ را تعریف کن"'

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۴۱                    سال  یــــــــــــازدهم                      جوزا         ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         ۰۱ جون     ۲۰۱۵