میگویی شقیقه هایت سپید شده اند
من به سیاهی اش نگاه نکرده بودم
و اگر روزی مویی بر آن نباشد هم
باز نخواهم دید
فقط میخواهم سرت
سلامت باشد
ما زنها دروغ گفتیم
تا بتوانیم تلخ ترین دردها را
با شیرینی دروغهای خود قورت بدهیم
و خودمان قبل از همه
به دروغهای خود باور کردیم
ما شیرینی پزانِ ماهری هستیم
ولی حتی درد هایمان هم
طعم شیرین دارد
این خنده را آنقدر خوب میشناسم
وقتی مانند یک روجایی سپید روی تخت متروک
غم های خود را با آن میپوشانی
دوست من نگران نباش
اگر میتوانی هنوز هم بخندی
یعنی امیدی برای بهتر شدن هست |