کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

اندیشه شاهی

    

 
شعری برای کودکان به مناسبت روز کودک

 

 





من جوينده ام
جوينده ي لبخند كودكانه ات
شيطنت ات
و
يك عالم قصه هاي شبانه ات
فرزندم
فراموش كرده ام
زندگي چيست؟
وقتي تو در بطن من
در شهر غربت،
سفر بي پايان
فرار از جنگ
بي زبان در خيابان هاي بي واژه
تولد ميشي
كه
اسمت را مهاجر ميگذارد..
فرزندم!
قسمت سياه و سفيد من و تو
محكوم به زندگي كردن ايم
زندگي كه،
قانون روسپيان سياسي سرزمين مان
بلد نيستند چطور گونه ازادي را ببوسد..
بوسه هاي سياسي
بوي زهر
بوي بي اتفاقي
بوي بي رحمي
بوي بي حياي
بوي سرزمين فروشي
بوي خون، ميدهد

حالا
قامت قلم ام شكسته
و دستانم از علف زار ها دست كشيده
و شب تار يلدا را گريه ميكنم
براي فرزندانم
كه
زمستانهاي سرد را با "آه" شان
گرم ميكنند
اما
من رقم ميزنم يك عمر مهاجرت را
در اغوش سرد جهان پناه ميبرم
براي امن ترين سرزمينم
كه
مرگ شده عادت شان
خون شده غُسل شان
جنازه شده نماز شان

فرزندم!
براي تو
از شادي نوشتن
يك فرصت جاويدانه ميخواهم
كه
انتقام لبخندت
خاطرات كودكي ات را
از يك دست مرگبار ميگيرم..

انديشه شاهي
بوستون امريكا.
 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۴۱                    سال  یــــــــــــازدهم                      جوزا         ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         ۰۱ جون     ۲۰۱۵