خاطرههای دردانگیز،
نویسنده:
محمد انور وفا سمندر، کابل،
انتشارات
عازم، ۱۳۹۳.
نمبر مسلسل انتشارات:
؟۱۳۴
چاپ اول:
تابستان
سال
۱۳۹۳
هجری خورشیدی.
خاطرههای دردانگیز
(قصهها
و خاطرات
عبدالخالق فراهی
از دوران اسارتش
نزد
سازمان
القاعده
و طالبان پاکستانی)
نویسنده:
محمد انور وفا سمندر
چاپ:
انتشارات
عازم
ډیزاین: هیوادمل ګرافیکس
سال
چاپ:
تابستان
۱۳۹۳
هجری خورشیدی
شمارهگان:
۱۰۰۰
جلد
قیمت:
(۱۰۰) افغانی
تمام حقوق،
ترجمه،
بازچاپ و نشر نزد نویسنده محفوظ میباشد
ادرس دفتر مرکزی انتشارات عازم:
سرک پنج سیلو، پهلوی مسجد سنگکشان
شمارههای تماس:
۰۷۹۹۵۷۲۸۱۷، ۷۷۷۲۸۰۲۱۰
و
۰۷۰۰۰۵۱۷۷۵
ادرس کتابخانه:
جوی شیر،
مارکیت کتابفروشان،
کتابفروشی
مولانای بلخي/۰۷۷۶۱۲۱۱۵۱
ادرس
الکترونیکي:
aazem.pp@gmail.com/ aazem_hotmail.com
بنام خداوند متعال
اهدا:
به آنهاییکه
در بیګناهي به زندان افتاده اند.
آنچه را در برگهای این کتاب میخوانید:
بخش اول
خبر سفارت و حادثۀ
اختطاف من
خوابیکه به
واقعیت مبدل شد
بیرق موتر را
فراموش نموده بودیم
خاطرۀ ظاهر بابری
مهمان
بابري
خونسردی عجیب
تماشا گران
بخش دوم
اسیر
القاعده
آنها
القاعده و
من
نااګاه از
سرنوشت
خود
جم، جمرود
یا جای
دیگر؟
تسبیحم را
دوباره یافتم
پیام چند لحظهیی
من
عید هم با دستان
ولچک شده
بخش سوم
حبس در هفده محل
قصۀ خالد
دریور
مرا از وزیرستان
جنوبی حرکت دادند
حال و روزم چنان
سیاه شد که مپرس!
باز حرکت، باز
سفر،
ولی کجا؟
بخش چهارم
تحقیقات مستنطق
سفید پوست
دیکشنری و
ترجمه
قرآن
شریف
لت و کوب نبود؛
اما شکنجۀ
روانی فراوان بود
از صبح تا عصر
بسته در زنجیرها
تحفۀ الهی؛
ولچک باز
شد
تشناب با
عجله
خرگوشها نیز
محکوم و زندانی بودند
مستنطق سفید
پوست عرب
بخش پنجم
پروسۀ طولانی دیل
(معامله)
یا شیخ!
روایت دادنِ مرگ
من
طبقه بندی سوالها
گروپ اول
گروپ دوم
گروپ سوم
گروپ چهارم
سوالها ساده و
شکنجهها سنگین
فکر میکردم مرا
میکشند
بخش ششم
جنگ روانی القاعده
با یک انسان
باز هم مستنطق
سفید پوست
اجتماع
ماسکپوشها
شکنجههای نوع
امریکایي
بخش هفتم
پروگرم جهانی
سپاهیان عرب
امریکا و منافع
آن، هرجا که باشد
مدارس و تربیه
نمودن انتحاری
خدا خیر
پاکستان
را پیش کند
مشکل
پاکستان
بخش هشتم
عمق برنامههای
استخباراتی جنگجویان عرب
مرا دست، پا و چشم
بسته انتقال دادند
بخش نهم
افغانی و
ایرانی
محبوس یک طویله
یک خط به وزیر
خارجه و یک خط به کرزی
هفت، هشت ماه در
طویله
ما نفر خود را
میخواهیم
بخش دهم
حجاب،
چادری و
ګوانتاناموی
دوم
خزندههای ناشناس
زندان قفس جسم بود
و تن من زندان روح
حدود ده هزار کلمه
را از خود ساختم
شکوه از حالت بد
زندان
وضعیت
خوراک و دارو
من به آرزوی دیدن
جهان
نیروی صدا
بوشکۀ شماره سیزده
باز هم دست، پا و
چشمها بسته داخل موتر شدم
دیدن روی
یوسف
جبهه
خانه
دونت
وري کاکا!
اشتباه
ایرانی
بعد از یک و نیم
سال نفسی راحت
باز هم یک طرف
پرده من و یک طرف ایرانی
مجرای کوچک باعث
جنجال بزرگ شد
مرا به شکل علامۀ
ضرب ایستاد کرد
این کافر است!
اشتباه
من
بخش یازدهم
سه ماه در سیاه
چاه
داخل سیاه چاه
زندان در شکم
زمین!
بخش دوازده هم
مژدۀ رها شدن
معذرت خواهی!
فرد شماره سوم
القاعده
هدف قرار گرفت!
با رییس
جمهور صحبت
کن!
همه چیز بخاطر
الله
خیالهای سر قبر
وعدۀ من و دیپلمات
ایرانی
نغمۀ ناتمام دریا
بخش سیزدهم
صحبت تیلفونی با
رییس
جمهور و
نغمۀ آزادی
رییس جمهور
مسألۀ پول
را قبول کرد
یوسف مبارکی داد
این جوانی و این
افراطیگری!
بخش چهاردهم
نسیم روح پرور
آزادی!
گام به گام با
«وفادار»
مهماننوازی حاجی
علی محمد خان
بخش پانزدههم
تلاش جنگجوهای
عرب برای
جذب
نمودن من
چهار پنج سفارت
خالی در آسیا و
اروپا
چند حرفی دربارۀ
تلاشهای خسرم
من و خانمم
یک تراژیدی دیگر
افسانۀ یک بیوه
زن، به حیث درسنامهیی
بخش شانزدههم
آزاد، ولی دست و
گریبان با دردهای ناشناخته و پنهانی
حال
خود را به کسی
نمیگفتم
آغوش پر محبت
خانواده
حرفهایی از ظاهر
بابری
بخش هفدههم
درسنامۀ بزرگ برای
من
خوانندۀ گرامی!
زمین خوب، مردم
خوب، وطن خوب، ولی...!
بنابر آنچه گفتم
ضمیمه
مرور کوتاه به زندهگی و فعالیتهایی الحاج عبدالخالق فراهی
ادامه دارد |