کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

لیلا تیموری

    

 
دریغا کز میان ای یار رفتی !!!

 

 

کامل جان انصاری را از آن زمانی که هنوز دختر ۹ ساله بودم می شناختم و پدر بزرگوارشان مرحوم غلام رسول مشهور به بهادر آغاه از دوستان نزدیک پدر مرحومم عبدالملک تیموری بودند و من حریف بازی شط رنج ایشان بودم .

این بزرگواران را میشود از مردمان نیک نام مزار شریف قلمداد کرد که اکثر اهالی مزار ایشان را می شناختند
.
دگر گونی های پیهم سیاسی مدتی دوستان و آشنایان را از هم بی خبر و دور ساخت ولی زمانی که از کشور آلمان به امریکا آمدم و دوباره به فعالیت های هنری و ادبی پرداختم ، به ویژه هنگامی که مسوولیت نشر صفحات هنری و ادبی گلهای اندیشه را بدوش داشتم ، از بخت نیک آقای انصاری را بدان وسیله باز یافتم .
از آن به بعد از صحبت ها ، نوشته ها ، همکاری ها ، شوخی ها و خلق خوش کامل جان انصاری همیشه لذت ها و بهره ها برده ام . گاهی با همان لهجه ی خاص مزاریان قصه ها داشتیم و یاد بزرگان و نیکان را بیان می نمودیم، که چون خاطرات شرین در ذهنم همیشه ماندگار اند.
آخرین باریکه با آقای انصاری صحبت نمودم با شوخی و خنده از درد های گوناگون صحی سخن گفتند ولی هرگز شکایتی به زبان نیاوردند .

این شخصیت خیر اندیش و نویسنده خوش نویس یکی از همکاران خوب مجله "اثر"و از دوستان عزیز من بودند که نبود شان درد بزرگی است برای همه یارانش
.

مرگ این زنده یاد را به فامیل ، دوستان و به جامعه فرهنگی افغانستان از طرف خود و انجمن فرهنگی خانه آیینه تسلیت میگویم . روحش شاد و یادش مستدام باد
!
لیلا تیموری

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۴۰                     سال  یــــــــــــازدهم                      ثـــــور/جوزا         ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         ۱۶  مَی     ۲۰۱۵