از فصل باد و باران ایکاش گفته بودی
از باغ از بهاران ایکاش گفته بودی
از رویش نجابت بر شاخه های باور
در گوش شاخساران ایکاش گفته بودی
از عشق نو رسیده در جاری سپیده
با چشم انتظاران ایکاش گفته بودی
بن بست ها نشسته بر رهروان خسته
از راه با سواران ایکاش گفته بودی
بسیار تیره گی بود اما نشان ما را
دَور چراغداران ایکاش گفته بودی
با کاوه آن دلاور آن مرد داد و باور
ازشانه ها و ماران ایکاش گفته بودی
در ریشه های فردا پاییز خانه دارد
ازسبز کشتزاران ایکاش گفته بودی
هفتاد و دو قبیله درجنگ گفت حافظ*
از آشتی تباران ایکاش گفته بودی
"سر ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت"*
از شهر شرمساران ایکاش گفته بودی



حمیرا نکهت دستگیرزاده
۲۰۱۵/۰۴/۲۲




*جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت رۀ افسانه زدند
*در زلف چون کمندش ایدل مپیچ کانجا
سر ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
حافظ