من از تبعید گاه نازنین مرگان
زشهر سبز بارانخیز موعود
از دیاران بلند آوازه ناهید میایم
پیام اختران دارم
من از خورشید میایم
گریبان تا گریبان از سرودی سرخ لبریزم
جنون آمیزهء یک دره عشقم
حیرت انگیزم
من از آنجا که میایم
در آنجا عشق دیگر دختر شبگرد کولی نیست
شهبانوی معراجیست
تن با عطر گلهای سپید کوتلی شسته
نگاهش با سرود مهربانی
ناز آزین بسته
دستانش
میان سینهء کوهپایه بذر لطف میکارد</p><p>خدا در آنمقام
از پشت محراب و کتاب و سبحه و سجاده تک لبخند هایش را
بدامانی نمی ریزد
که می آید به هر جای که باشی جیبهایت را
پر از تلخان و توت و گندم و انگور میسازد
در آنجا شعر دیگر لایه بند حرف و ارگان نیست
که چون بیل و کدالی
دستیار روزگاران است
در آنجا گامهای مرد هایش را
زمین و آسمان با یک دهن لبیک میگویند
برید نوریانم
سویتان از کشور خورشید می آیم
من از تبعید می آیم
لوگر ۵ میزان ۱۳۶۳ |