آدم ها
هميشه نمي ميرند
گاهي ما چنان كنار هم زنده ايم
كه هرگز پير نمي شويم
و نه هم لبخند از دهان مان پايين مي افتد
درست
شبيه عكسي كه
از من و تو
روي ديوار
بعد از مرگ مان قاب گرفته اند .
در شامگاه پاییز
آنگاه که
اندام درخت و گیاه میلرزد
و جنگلها
به امپراتوری باد سر فرو میآورند
من
کنار پنجره
با دل آگنده از درد
و پر از گریه؛
شعری سرودم،
غمگینتر
از كوچ پرستو ها
و اندوهگین
چون مراسم تدفین سپیدار ها
ای اندوه جانکاه عشق !
کاش میشد
تو نيز
مثل برگ خشكيدهى از دل آدمى مىتكيدى
و فرو مىريختى
تا بار ديگر
به اميد بهارى دل مىبستم.
"خوشبین" |