کابل ناتهـ، Kabulnath
یونس ابراهیم
پربار مردِ از راه رسیده!
از دشتهای خشکِ سوزان بگو!
از کلههای سنگی اهریمنان
و کلبههای دوردست هندوکش
از رگبار توپ و تفنگ بگو!
بشکن سکوت را بگو!
هرچه به گفتن داری
از تبار من، از تبار او
فاش کن راز زان پردهء غیر
ناگفتهها را یک یک بگو!
زبان، توان انسان است
از بیان شیوای من و تو
طلسم و همخیال و ابهام
از خرافات و وحشت و توهم
تا انتها همه هزیان است
بگو ای مردِ روزگار دیده حالا هر چه به گفتن داری
از جهل شان، از ترس شان
از هر آنچه، در سرداری
بگو بیپرده و عریان بگو
بالا
دروازهً کابل
الا
شمارهء مسلسل ۲۳۹ سال یــــــــــــازدهم ثـــــور ۱۳۹۴ هجری خورشیدی اول مَی ۲۰۱۵