کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

عزیز الله ایما

    

 
زندان و شناگرانِ رودخانه‌های بی‌آب

 

 

در اسطوره‌های فرمانروایانِ ویرانی

بوم را شوم می‌انگارند

من عاشقِ بوم‌های روایتگر ام

که با چشم‌های زیرکِ روشن

روزگارانِ رفته را می‌سرایند

من عاشقِ بوم‌های حکایتگر ام

ارچند

هیچ بومی دردش را به آدمی نگفته‌است

 

در گذرگاهِ تندبادهای بربادی

چراغی روشن نمی‌ماند؟

 

فانوس‌های روایتِ راه

در شیشه‌های شکسته

خانه‌م تاریک

 

با این‌همه حادثه

با این‌همه فاجعه

با این‌همه ...

هیچ زنی چون "فروغی"

از آن "خانه‌یی" که "سیاه" است

عبور نکرد

نه خالده، نه حمیرا

نه زینت و لیلا

 

چه تنگ است راهِ به ژرفا

و چه باریک پلِ پریدن‌ها

 

از پهنه‌ها می‌توان گذشت

از خاکسترِ ویرانه‌ها

از میان مرده‌گانِ خون‌آلود

حتا

با رجاله‌ها می‌توان همبستر شد

و لبانِ پیرمردِ خنزر پنزری را بوسید

با زیباییِ اثیری

اسیرِ دستِ مردانی شد که برای آب زدنِ آتش

زنی را جلوِ چشمِ آفتاب

و در برابرِ دیده‌گانِ مادر

کنارِ رودخانۀ بی‌آب*

 – آن‌جا که رؤیای شبانۀ گرمازده‌گان شناست  –

می‌بلعند

 

مادرِ قابیل حوایی‌ست که از سفره‌های بهشت

فقط سیب سرخِ ناروایی خورده‌است

و گندمی که فرزندانش را

محتاج و معتادِ نان کرده‌است

آدم

سرنوشتِ سوزناکِ ابراهیم را نمی‌دانست

ابراهیم

در گلستانِ آتش

از کوره‌های آدمسوزیِ کودکانش

بی‌خبر بود

 

هیچ پیمبری

از دستانِ خون‌آلودِ پیروانش

پیش‌نگفت

 

مادرم، اما

پیش از آن‌که در اردیبهشتی بمیرد**

برای سرنوشتِ نامعلومِ فرزندانش

اشک می‌ریخت

ما می‌خندیدیم

نه مرگِ مادر را باور می‌کردیم

و نه آن‌چه را که چشم به راهِ مان بود

 

دیرگاهی‌ست

از زهدانی به زندانی برگشته ام که پرنده‌گانش را – 

امیدِ پروازی نیست –  

خاک

هوای هیچ تولدی را نمی‌زاید

زنان

قهرمانانِ سترون را می‌ستایند

ایا هماره سترون!

 ایا هماره سترگ!

و مردان

زنانی را که عادت به داروی ضدِ بارداری دارند

 

دریغا

این‌سان زیستن

انسان زیستن!

-------------------------------------------------------

 

*اشاره به رویداد دردناک فرخنده.

**به یادِ مادر جوانمرگم – بی‌بی ساره –  که در هژدهم اردیبهشت ۱۳۵۶ خورشیدی، پیش از اردیبهشت‌های مرگِ "مادری" دیگر رفت، اندوهش را سنگ‌های دیوارِ حویلیِ مان بیش از همه می‌دانستند.

 

 

 

عزیزالله ایما

اردیبهشت (ثور) ۱۳۹۴ خورشیدی

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۳۹                     سال  یــــــــــــازدهم                      ثـــــور         ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         اول  مَی     ۲۰۱۵