رفتی و مانده نقش تنت روی تخت خواب
رنگ لب قشنگ تو بر ساغر شراب
در آسمان تیرۀ چشم سیاه تو
رخشد هوس چو شعلۀ سوزندۀ شهاب
آید به یاد پیکر لخت تو گاه رقص
در نور مه چو موج در آید به پیچ و تاب
در خلوت خیال و غم افسرد روح من
چون برگ لاله یی که فرومانده در کتاب
دانی که چیست لکۀ مهتاب روی تو
پروانۀ سیاه نشسته سر گلاب