کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

میرحسین مهدوی

    

 
دو رهبر در یک دولت
دولت وحدت ملی، از شعارهای بزرگ تا قدم های کوچک
 

 

 


دولت وحدت ملی با شعار های بزرگ برای ایجاد تغییرات کلان آغاز شد. اشرف غنی وعده داده بود که مشکلات عمده ی افغانستان را به سرعت و برای همیشه حل خواهد کرد. جنگ یکی از مشکلات اساسی مردم ماست. آقای غنی هرچند نگفته بود که دقیقا چه راه حلی برای پایان جنگ دارد اما بارها و بارها پایان جنگ و آوردن صلح و ثبات را وعده داده بود. دومین مشکل اساسی کشور ما فساد اداری گسترده و همه جانبه است. همان گونه که جنگ جان هزاران هموطن ما را گرفته است، فساد اداری نیز باعث از بین رفتن هزاران فرصت طلایی پیشرفت، وابستگی بیشتر به کشورهای خارجی و نظام گسیختگی اداری شده است. شعار دولت وحدت ملی برخورد بسیار جدی برای ریشه کن کردن این بلای خانمانسوز بود. البته برای مقابله با این بیماری نیز آقای غنی راهکار مشخصی ارائه نکرده بود اما ریشه کن کردن آن از شعارهای اساسی ایشان به حساب می آمد.
از جمله خنده های استراتژیک و عمیقا معنادار آقای غنی در زمان پیشا انتخابات خنده های ایشان در واکنش به سخنان و موضع گیری های عطا محمد نور والی بلخ بود. این خنده ی بسیار خاص و دراز مدت را کمتر کسی است که از یاد برده باشد. در پاسخ به خبرنگار و در رابطه با موضع گیری های تند آقای نور، آقای غنی بدون گفتن یک کلمه حرف لب به خنده گشود، این خنده ها زیاد و زیاد تر شد و سرانجام آن خنده ها که با تمسخر عطامحمد نور شروع شده بود به خر خندگی و دلقکی به پایان رسید. خلاصه ی معنای آن خنده ی جانانه این بود که اگر آقای غنی رئیس جمور شود گلیم عطا محمد نور از شمال کشور جمع است. از قضای روزگار اشرف غنی رئیس جمهور شد و عطا محمد نور همچنان به عنوان والی بلخ برقرار ماند. دلیل یاد آوری آن خنده ی عمیقا تلخ و تاریخی این بود که آقای غنی علاوه بر فراموش کردن همه ی شعارهای انتخاباتی ، حتی جدی ترین و تاریخی ترین خنده ی انتخاباتی خود را نیز به باد فراموشی سپرد.
از زمان روی کار آمدن دولت وحدت ملی تا کنون وضعیت جبهه های جنگ به شدت آشفته و شکننده شده است. طابان از قدرت عمل بیشتر برای مانور دادن برخوردار شده اند. حملات طالبان به پایگاه های نظامی و همچنین قربانیان نیروهای نظامی کشور به شکل نگران کننده ای افزایش یافته است. افراط گرایان خارجی مقیم کشور نیز توانسته اند با هماهنگی بیشتر به موقعیت بسیار بهتر نظامی دست یابند. شمال کشور که از جمله نقاط بسیار امن و آرام افغانستان به حساب می آمد حالا جولانگاه نیروهای چچنی و ازبکستانی شده است. جنوب کشور بیشتر و عمیق تر به دست طالبان افتاده است و مرکز نیز روزی را به آرامی و خوشی نمی گذراند.
با تمام این اتفاقات تلخ به نظر می رسد جدی ترین نقطه ی اختلافات رهبران حکومت وحدت ملی تقسیم قدرت باشد. به دست آوردن تعداد بیشتر کرسی وزارت و ریاست جدی ترین نگرانی اشرف غنی و عبدالله است. تقسیم قدرت آنچنان این دو رهبر را به خود مشغول کرده که گویا مسئله ی دیگری در این سرزمین برای حل شدن باقی نمانده است. اختلاف تقسیم قدرت همه ی شئونات زندگی سیاسی را تحت تاثیر خود قرار داده و کار به جایی رسیده که دیگر از چیزی به نام اراده ی سیاسی ملی اثری هم بر جای نمانده است .
دولت وحدت ملی از زمان روی کار آمدن تا کنون فقط انفعالی و عکس العملی عمل کرده است. چنین نبوده که این دولت بر اساس برنامه ی از پیش تعیین شده ای به شکار مشکلات رفته باشد. هر روز مشکل تازه ای اتفاق افتاده و این دولت با دست پاچگی تمام به استقبال آن مسئله و مشکل رفته است. طالبان با انسجام دادن نیروهای خارجی و "داعش" خواندن این نیروها به یک وزنه ی قدرتمند سیاسی تبدیل شده است. ارگ ابتدا وجود چیزی به نام داعش را کاملا منکر شد، بعد دید که نمی تواند واقعیتی به این تلخی و تندی را یکسره منکر شود گفت که داعش در افغانستان جایگاهی نخواهد داشت. طالبان علاوه بر ساختن داعش، با توسل به استراتژی گروگانگیری، شهروندان عادی کشور را گروگان گرفته و از دولت خواستار پول و آزادی فرماندهان خود شده است. البته واضح است که طالبان سالهای سال است که همه ی کشور و تمامی ساکنان این سرزمین را به گروگان گرفته و دریچه ی تغییر و تحول را به روی مردم ما بسته است. اما گروگان گیری افراد ملکی و استفاه از آنان به عنوان ابزار فشار بر دولت یکی از ظالمانه ترین و غیر انسانی ترین تکنیک های جنگی این گروه به حساب می آید. مسئله ی اساسی اما این است که برخورد دولت وحدت ملی با این استراتژی غیر انسانی بسیار ساده، سطحی و خنثی است. چنین به نظر می رسد که دولت در برابر این تاکتیک طالبان نیز تسلیم شده و کاری برای توقف آن از دست شان ساخته نیست. دولتی که در اولین روزهای تاسیسش طالبان را " مخالفان سیاسی" خواند حالا باید آدم ربایی، بمب گذاری انتحاری، حمله به پایگاه های نظامی و بریده شدن سر سربازان جان بر کف وطن را نماد هایی از فشار مدنی، تلاش های دپلوماتیک، گفتمان آزاد مدنی و ... به حساب بیاورد. اگر دولت تجاوز و کشتار طالبان را نوعی از گفتمان مدنی یک مخالف سیاسی نخوانده اما در عمل چیزی نزدیک به همین مسئله را ثابت کرده است. سکوت استراتژیک در برابر قتل و گروگان گیری چه معنایی غیر از تایید آن دارد؟
آقای غنی با ساده پنداری و ساده انگاری مشکلات پیچیده ی کشور به قدرت رسید. ساده پنداری مشکلات نه تنها مشکلات را ساده نمی کند بلکه زمینه ی فهم ما از عمق و پیچیدگی های مشکلات را نیز از بین برده و امکان طراحی راه حل های مناسب را نیز از ما می گیرد. به نظر می رسد که بخشی از تلخی و عمق واقعیت ها حالا اوقات آقای غنی را تلخ کرده است. نگرانی عمده این است که آن ساده انگاری واقعیت و این فرار از واقعیت باعث سرگردانی های بیشتر برای مردم ما نشود.

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۳۸                      سال  یــــــــــــازدهم                       حمل/ثـــــور         ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         ۱۶ اپریل     ۲۰۱۵