باور نکرده ام که تو هم دیو و دد شدی
از روی سینه ام به چه نامی تو رد شدی
آتش بزن ،به آهِ دلم کس نمی رسد
حتا خدای معرکه در بس نمی رسد
خاکسترم بکن که من از جنسِ ناله ام
از جنسِ آب وخاک و همان آه و لاله ام
با هر بهانه ای جسدم را خراب کن
در پیش خلق، سنگ بریز و بی آب کن
بانوی عشق و رونق عشاق می برند
یک کهکشان ستاره و آفاق می برند
این جا زمین خانه یی در دست بی خداست
مردان سینه چاک ، جلادان کبریاست
باور نکرده ام که تو هم دیو و دد شدی
بر ما و بر تمامی عالم بد شدی
|