کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

کریمه شبرنگ

    

 
بانو

 

 

به تمام زن‌هایی که با غرور و سربلند زیستند و ارزش «زن»بودن شان را دانسته اند

 

 

بانو!

بانو!

نگفتی کیستی؟

شاید معماي حل ناشدهي ذهن فلان آدم ظاهرن خوش برخورد!

 

ویا زیبا ترین لحظه هاي مردي که

هیچ گاه از تو نشد

اي بزرگوار سفر کرده

بستر براي حضورت نیافریده بود او

او که دوستش داري

شاید او هم

به مردانگی اندیشه اش مردانه وار استاده بود

حضور مذکر دنیا چیزي کم ندارد

وقتی زن

به ظرافت بوسهي اومی ماند

باید مردانه بگذرد از شوکت مردي اش

بانو!

نگفتی کیستی؟

شاید سیاست ناکامِ که به باخت تو انجامید

یا حالت اصیل یک تنهایی بی دریغ

نه!ترحم بی معناي که یک دست نا معلوم به سویت دراز می کند

وروزگار همیشه هشدار عزت می دهد به تو

از این بازي که بگذري چی؟

هیچ!

بانو!

نگفتی کیستی؟

شایدعشق!

اما دست چندم ؟ راستش را بگو مردي کهمرد باشد یافتهاي؟

برو

در بر هجوم آرزو هاي جوانت بربند.

« بانو

مرد قافیه نیست که یک دست شود

یا ردیف

یا گلی که به امید فردایی

آبش ریخت

وچشم براه بهارش نشست

وحشت وحشی است که باید راندش از اتاق

 

بانو!

نگفتی کیستی؟

شاید سر شکستهي بیزار از بالین.

ولبریز حرف نگفته وتصور تلخ خواب به هم ریخته

اي لحظه هاي شگفت جهالت

باردیگرباطلوع دیگر

برخاسته‌یی مگر؟

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۳۶                      سال  یــــــــــــازدهم                        حوت/حمل         ۱۳۹۳/۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         ۱۶ مارچ     ۲۰۱۵