کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

اندیشه شاهی

    

 
بری فرخنده..

 


دير زمانيست نگريسته ام
گريستنم هم اندوه به بار مياورد
اندوه تاريخ زن
زن، كه مادر شب هاي تار مان است
زن، كه همچو سپهر هميشه
براي انسانيت الگو بوده
زن كه همچو "فرخنده" خواهر است
دوست است
دُخت زيباي بابا است
فرخنده انسان بود
و
هويت آش زن
زني كه به همان مرد سنگسارش كرد
و بعد اش به اتش كشيد تن نازكش را
به همان مرد
جرّأت عاشق شدن را ميدهد..
فرخنده عزيزم، تو بگو چطور تاريخ زن را
بنويسم
وقتي ترا براي انسان بودنت
اون وحشي ها ناديده گرفتند
و ترا قتل كردند
من
و هزاران زن ديگر نابود شده ايم
با مرگ تو
كه فرخنده بودي
كه از تقلاي باد موهايت
با هوا حرف ميزدي
و
هويت ات
زن بودنت را شعار ميدهي روي
خيابان كه بوي هوس مرد ميايد
اما تو
با لبخند ات رد ميشي
و من
حالا در بهار تو نشسته ام
حسرت عكس زن بودنت را ميخورم..





اندیشه شاهی
 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۳۶                      سال  یــــــــــــازدهم                        حوت/حمل         ۱۳۹۳/۱۳۹۴ هجری  خورشیدی         ۱۶ مارچ     ۲۰۱۵