کابل ناتهـ، ایشور داس، یادداشت بر نوشته ی جناب اکبر

کابل ناتهـ   kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ایشر داس

یادداشتی بر نوشته ی جناب اسماعیل اکبر

 
 
 

 آنگاه که نبشته عالي و پرمحتواي حضرت اسماعيل اکبر را جابجا مي ساختم، هم ذهن و هم دلم ميگفت که بار ديگر در حق فرزندان افغانهاي بومي و ديرينه جفاورزي شده است. لذا اين چند سطر را از روي تجلي حقيقت مي نگارم، نه به نيت مخالفت و کمربستن به مناقشه.

 

تاريخ گواه است که افغانهاي هندو مانند ديگر فرزندان صديق و راستين اين سرزمين بلاکشيده، در پاسداري مرزهايش خون ريختند و جان دادند، ولي به معامله گريها و بازي هاي پس پرده سياسي تن نه دادند. چنانکه پنج قرن عربها را تنهاي تنها بدون دريافت کمک يا پشتوانه از کدام کشور اجنبي فرصت ندادند که داخل افغانستان مقدس شوند.

 

فرزندان صديق نياکان ما با پذيرش اينکه در جايگاه اقليت مذهبي و اجتماعي کشانده شده اند، هرگز از وطندوستي و محبت به دامن مادر دوري نجستند و نخواهند جست.

 

هرگاه از زمان تجدد اقتصادي کشور که برميگردد به زمان حاکميت امير شيرعليخان، موضوع اشتغال و استعداد کارايي و فني افغانهاي هندو را بنگريم، از فعال بودن و توانمندي کاري آنها کس نتواند چشم پوشد.

 

بنيانگذاران امور صرافي يعني تبادل پول افغاني با پول کشورهاي همجوار، از گذشته هاي دور هندوان افغان بوده اند. اين بخش تنها در شهر کابل برين بيشتر از يک سده از جانب آنها فعال بود.

 

بعد از بانک شاهي که تنها امور خزانه داري دربار سلطنتي را پيش ميبرد، بانک ملي افغان در اثر درايت و فهم شادروان عبدالمجيد زابلي حدود هفتاد سال پيش تاسيس شد که بازهم کمک مالي و تجارب عرصهء صرافي هندوان افغانستان زيربناي فکر حضرت زابلي را تشکيل ميداد.

 

صادرات ميوهء خشک که در زمان سلطنت اعليحضرت امان الله غازي به کشور پهناور هندوستان آغاز گرديد،  نخستين دست اندرکارانش که اسعار خارجي را به کشور جريان ميدادند، افغانهاي هندو بودند.

 

در سالهاي پسين، شهزاده عبدالعزيز يک تن از خانواده سلطنتي سرايي را در شهر کابل آباد کرد که زيادتر باعث جذب صرافان کابل گرديد. اين عرصه هم با تمام دايره کاريش بيشترين صرافان هندوي افغان را با خود داشت.

 

به پنداشت اين هيچمدان قلم شکسته هيچ استعداد کاري و هنري و ادبي ويژه کدام مليت و يا مذهب نتواند شد، زمانيکه فرصت زندگي اجتماعي و اقتصادي و سياسي براي اتباع يک دولت و شهروندان يک کشور بدون تبعيض نژادي و مذهبي، زباني و سياسي بر پايه قانون يکسان فراهم گردد و احترام متقابل ميان افراد يک ملت موجود باشد، به يقين فرزندان وطن هر يکي به جاي خودش مستعد و کارآ خواهند بود.

 

هرگاه حاکميت کنوني افغانستان از همان آغاز رويکار آمدن، وزارتخانه ها را نه به اساس نژاد، زبان، منطقه، تنظيم هاي جهادي و احزاب داراي پشتوانه هاي گوناگون سياسي و خارجي بخش بندي و تقسيم نميکرد و وزارت ماليه را به فرزندان هندوي اين خاک مي سپرد، حتماً از ميليونها دالر کمک هاي بين المللي، مشتي به خانه هر افغان نيازمند ميرسيد. اما فراموش کردم که اين نظر صرف يک رؤيا هست و بس، زيرا قانون اساسي کشور اين وثيقه ملي هم فرزندان صديق افغانهاي کهن و ديرينه را با ديگر اتباع افغانستان که مسلمان هستند، مساوي الحقوق نمي شناسد.

 

افغان هندو يا هندوي افغان خواب رييس جمهور و وزيرشدن را نبايد ببيند، و معين و مشاور بودن را همچنان. ولي فراوان دشنام و توهين را بايد قبول کند، چه بر اساس مواد مندرج در قانون اساسي، صرف اهانت به دين مقدس اسلام جرم است نه به ساير اديان اتباع افغانستان.

 

اين پير آشفته پندار اين يادداشت واره را نمي نوشت هرگاه حضرت جناب اسماعيل اکبر در پهلوي نويسندگي، وظيفه دولتي يعني سخنگويي وزارت مهاجرين را به عهده نميداشت. بهتر آن باشد که به گذشته هاي خوب زندگي افغانها مراجعه گردد و در آن برگ هاي سبز، سبزي و سرسبزي شاخ، شاخ و گل گلي باغستان افغانستان مقدس با افق وسيع نظر و ذهن شفاف ديده شود. هنوز هم اندکي مهلت باقيست. و السلام.

 

**********

دروازهً کابل

 

سال سوم                  شمارهً ٦٠      نومبر     2007