هر چه میخواهم و میکوشم، دنیای چهار دو برم را مالامال
از روشنایی ها ببینم تا در زیر نور آن همهء رنگهای رنگارنگ، شفاف و
پاکیزه در نظر آیند، با درد، باز در این جا و آن جا، نقاط سیاهی که
ناشی از تنگ نظری ها و بد بینی ها است، وز وز میزنند.
گاهی گیتی لبریز میگردد از آب های گندیده که روی آن
جامنک های سبز به رقص در می آیند. سیلاب به کار است. سیلابی با امواج
خروشان، سرکش و توانا، تا تواند هر چه گندیده گی و سیاهی و سکون است،
با خود برد. زمین را پاک سازد. هوا را پاک سازد. جهان را پاک سازد.
درون را پاک سازد. و اما، از دنیای آرزو، خیال و رویا که بگذریم، رویا
روی با واقعیات تلخ و نا گوار زنده گی، قرار میگیریم.
به پندار من، در گام نخست سخت جای تاسف است که مناقشه
میان هم میهنان هندو و سیکهـ و مسلمان ما به خاطر آتشسپاری یک هموطن
سیکهـ در شمشان بومی (جایگاه آرامش ابدی)، در میگیرد و جسد بیروح بر
شانه های عزیزان و یارانش از « کوچه به کوچه یی»، از جاده به جاده یی و
از منطقه به منطقه یی سرگردان میگردد.
سرزمین افغانستان چه سوگمندانه بستری گشته است برای
گور های سرد و تاریک هزاران هزار افغان شهید پرور و مظلوم از اقوام
مختلف که به خواب جاوادانه در تپه ها و قبرستانها فرو رفته اند. گور ها
چه تنگ مرده ها را در آغوش ها شان میفشارند تا گوشت های تن مرده ها خاک
گردد و استخوان ها به خا کها بچسپند.
آیا، افغانهای هندوان و سیکهـ حق این را ندارند که محل
آتشسپاری مرده گان شان را که از سالیان بسیار بدین سو در منطقهء قلعچه،
در جنوب شرق شهر کابل داشته باشند؟
اگر، به دلیل این که پس از سالیان متوالی، در
این منطقه خانه های بسیار آباد گشته اند و بوی دود سوزاندن اجساد، ضرری
به سلامتی اهالی ساکن آن منطقه خواهد رساند، مخالفت صورت میگیرد،
ناگزیر از سوی کارشناسان محیط زیست و بهداشتی کاوش به عمل آید و باید
کاوش های لازم بر پایهء ذهن شفاف، قلب پاک و رسالت وظیفه وی
استوار باشد، نتایج آن هموطنان هندو و سیکهـ را حق به جانب خواهد شمرد.
درین رستا قبل از هر عملی که موجب تنش و واکنشی گردد بایسته است تا
نکات زیرین را با دقت به ارزیابی پرداخت:
1. نماینده گان هندو ها و سیک ها گفته اند که این
منطقه، یگانه محل برای آتشسپاری میت های شان بوده است. پس این هموطنان
ما با میت های شان چه کنند؟
2- اگر نظر به گزارش محترم رامین انوری که در سایت بی
بی سی بیرون داده شده است (جدال میان سیکها و مسلمانان کابل، 17
سپتامبر 2007)، اهالی منطقه این زمینها را بدون قوالهء شرعی در اختیار
خویش در آورده باشند، باید مقامات مسوول، مسوولانه و قاطعانه رفتار
نموده و گره این دشواری را بگشایند.
3- شهردار شهر کابل، بایست پیش از این همه جار و جنجال
به این موضوع پرداخته بود.
4- چرا برخورد غیر انسانی در برابر هموطنان هندو سیکهـ
ما پس از آن که افغانستان به دست جنگ سالاران تنظیمی و طالبان زن ستیز
و دگر اندیش ستیز میافتد، آغاز میگردد؟ و مهمتر از همه اینکه، چرا پس
از سقوط طالبان به دشواری های از این دست از جانب دولت افغانستان توجه
صورت نگرفته است؟
«سال ۲۰۰۳ نامه نگار آزاد
افغاني آقاي صباح الدين تره خيل براي انسيتيتوت (تحقيقات جنگ و پيام
صلح) چنين نبشت:
شهروندان هندو و سیکهـ
افغان شهر کابل در ارتباط تصرف حضيره شان از سوي جنگ سالاران به دشواري
عظميم برخورده اند. جنگ سالارن اهالي آن منطقه را تحريک کرده مانع
احياي مجدد حضيره هندوان ميگردند.
طوريکه آقاي اوتار سنگهـ
نماينده منتخب اهالي هندو و سیک شهر کابل در لويه جرگه سال ۲۰۰۲ گفت:
درين اواخر خانم هفتاد ساله يي پدرود حيات گفت و بازمانده گانش مجبور
شدند ميت را جهت نذر آتش به شهر غزني انتقال دهند.
همينگونه آقاي چرن سنگهـ
سچديو از شهر خوست که در جنوب افغانستان موقعيت دارد، حکايت ميکند که
حضيره هندوان در آن شهر که بيش از يکصدو هشتاد سال قدامت دارد ولي
اکنون از سوي قومانداني يکي از تظيم هاي جهادي غضب گرديده و اقليت
مذهبي را به مشکل عمده دست و گريبان ساخته است.»(1)
فراموش نکنیم که همین هموطنان ما در زمان حاکمیت
طالبان مجبور به حمل علامت فارقه از راه پوشیدن شال های زرد گشته
بودند. «عمل طالبان هیچگونه تفاوتی با اقدام
نازی های آلمان، که یهودی ها را مجبور به داشتن ستارهء سفید شش ضلعی بر
روی سینه های شان نموده بودند، نداشت. »(2)
آنچه مسلم است، این است که روشنفکر افغان باید(«تاکید
بالای روشنفکران به ویژه مهم است زیرا آنها به حیث وجدان جامعه می
باید فرا قومی و فرا عقیدتی میبودند در حالیکه واقعیت عکس آن را نشان
میدهد. دریغا که در پس همهء رویداد های سخت تکاندهنده، موضعگیری
روشنفکر مفقود است. اینکه چرا چنین است، پاسخ آن روشن است. زیرا اکثریت
روشنفکر ما ـ اگر روشنفکر بنامیم؟!ـ دنبال قوم خود شدند و مسوولیت
اجتماعی خود را قربانی عاطفهء قومی ساختند.»(3)
از حق هندو ها و سیکهـ ها که به یقین در شمار اقلیت
های مذهبی می آیند، با قلم افراشته دفاع نماید.
قلم که از آن رنگ صداقت، حقیقت و عدالت بریزد و به
دفاع از حق مظلومین دیار افغانستان هندو یا مسلمان بر روی صفحهء
واقعیات عینی کاغذ رنگ بریزد، بی گمان درد دلی را مرهم خواهد گذاشت و
حتا بیشتر از این: سنگ ها و سنگچه ها را از فرا راه دشواری های یک
شهروند افغانستان برخواهد داشت.
هر افغان هندو و سیک که در افغانستان متولد گشته،
پرورش یافته باشد، ساکن این کشور باشد و خودش را افغان بداند، به حیث
شهروند افغانستان از حقوق برخوردار است که یک افغان مسلمان از آن
برخوردار میباشد.
جایز نیست که انسانی را به خاطر داشتن رنگ پوستش،
آیینش، تابعیتش، تعلق قومی اش، زبانش و اندیشه اش به گلولهء تبعیض بست.
زنده یا مردهء یک انسان را هیچ کس حق ندارد زیر نام تبعیض با تازیانهء
توهین زخم زند.
28.09.2007
آویزه ها
1. مرگ حق است، ککر چند گوگل، کابل ناتهـ
2و 3. یک درس اخلاقی از یک فاجعهء تاریخی، فیاض
بهرمان نجیمی، کابل ناتهـ |