شنیدی
گریه ی رگبار کوهستان
در آغوش ِ ستبرِ خاک
" جهان پیر است و بی بنیاد "
" ازاین فرهاد کش فریاد "
چه غوغا داشت سالاری که مرگ افشاند وپا کوبید
و روح ِ آسمان از خوشه های خشم افشان بود
فضا آبستن فریاد ِ طوفان بود
شبی تاراج
شبی تاراج ِ تاکستان
شبی غوغای مرگ افشان
شبی رقصی سپاهان
شبی فتح ِامیران بود
و دزد گردنه
آن چریک ِ زخمی خورشید
به پابوس ِ زمین و خاک می رفت
و تیماری ِ تاکستان
و دزد گردنه
آن چریک ِ زخمی خورشید
|