در گستره
ایجاد و
تاسیس نهادهای که حامل افکار و
اندیشه های سیاسی میشوند، در بیشترین موارد
رسم
برخی از عناصر بروزدهنده
گان
واکنش چنین بوده است که نه برای حل معضلات جامعه مطابق گونه یی از
برداشت بلکه برای زدن حریف وحریفان تلاش کرده اند.
وبرای تشخیص احزاب رسم
چنان بوده است که پیشگامان ورهبران آنها را بشناسند. و
با توجه به حدود وثغور
مناسبات ونقشی که از آن ها در ذهن داشته اند، اتخاذ موضع کرده ند. در
واقع موضع گیری در سطح برداشت های از پیش موجود روحی، شخصی ویا تاحدودی
سیاسی با آن رهبران جای خویش را میافته است.
در سالیان پسین برعلاوه
توجه به اهمیت سوابق سیاسی وتعلق سازمانی آن افراد، مکث به هویت قومی
وزبانی ومنطقه یی نیز نقش خود راداشته است. تصور میشود که این معیار
ها بیشتر ناظر بر جوانبی از اهمیت استواراند تا در ژرفنای سیاسی و
برنامه های متعدد اقتصادی و اجتماعی ویا دریافت تصویر جامع از نهادهای
سیاسی در چارچوب نیاز تشخیص کلیت دیدگاه های یک حزب است که پیشینه آن
نیز بهتر مطرح میگردد.
مهم این است که دریافته شود فلان نهاد جددیدالتاسیس دارنده چه نقطه
نظریات وبرداشت ها از اوضاع داخل
وخارج و ده ها مسایل دیگر با اهمیت است. آنگاه سوابق افراد واشخاص
پیشگام وموضعگیری های ایشان در قبال آن گذشته ها درمیان میاید. و
کاربرد چنین معیاری در جامعه ما از آن جهت نیز الزامی است که بیشترین
فعالان سیاسی موجود در یکی از نهادهای چند دهه به اینطرف عضویت
وهمکاری داشته اند. تماس دقیق وکاربرد معیار ی که بتوانند معرف واقعی
آن نهاد باشد مثلا برای شخص دموکرات ( در مفهوم باور دارنده به نظام
مردم سالاری که تحمل اندیشه ها وافکار مخالفین را پذیرفته باشد ) این
است که دارنده گان اعتقاد به نظام های تک حزبی پیشین به وجود وضرورت
تعدد احزاب چگونه برخورد میکنند؟ زیرا علت العلل ناهنجاری های متعدد
در جامعه ما در آنجا نشانی میشود که افراد وخاندانها ویا گروه وحزبی با
کسب حاکمیت، خود را همه کاره دانسته و دیگران را در چارچوب نظامی قرار
داده اند که باید مانند حاکمان قدرت بدست بیندیشند و هر کس به امر نهی
آنها بلی بگویند. وچنین مامولی متحقق نگردیده است. اما خونریزی ها
وتشنجات دیر پای و زیانباری را برجای نهاده است.
اینجاست که می بینیم نقد چنین فکر واندیبشه وطرد آن از طرف دارنده گان
چنان پنداشته های سیاسی، میتواند گامی باشد در ارزیابی پیامدهای دیگر.
و در بهترین نتیجه گیری هایش، هنگامی که از آن دیدگاه ها گسسته باشند
ومضاری که جامعه و مردم از آن دیده اند شرافتمندانه مطرح کرده باشند،
نشانی ازدسترسی به فرهنگ متفاوت و تحولی را در آن میتوان دید.
در غیر این صورت با ادامه دهنده گان راه و رسم خونریزانه مواجه خواهیم
بود که از اوضاع پدید آمده ناشی از نیازهای خارج بهره سوء گرفته و
بازهم هر وقتی دست شان برسد همان کار پیشینه را میکنند.
موضوع
دیگر این است که آیا تاسیس نهادهابرای مقابله با حریفان ورقیبان بمیان
میایند ویا در سایه انگیزش سهم گیری دموکراتیک ونماینده گی از اندیشه
متفاوت با دیگران. درچنین صورتی زبان قلم و بیان آنهااز همان آغاز
میتواند معرف گوشه های از تشخیص آن نهادها باشد. موضعگیری نسبت به
مصالح ملی و نشان دادن هویت مستقل، ویا عدم آن که تکیه گران به
امکانات و در واقع آرزوی دیگران، آنانی که چشم در الطاف قدرت های بزرگ
دوخته اند، از آن نماینده گی میکنند.
جامعه ما
به تعدد احزاب وگروهای سیاسی نیاز دارد. اما اگر در جبین مرامی احزاب
نشانی از احترام و تحمل دیگراندیشان و فرهنگ درست برخوردها نباشد، و در
عوض آن آماده گی برای زدن حریف، کشیدن امکان خارجی از دست حریف و لق
کردن زیرپای او در میان باشد، تدارکی از مبارزه خونین است برای فردا.
اگر در
پیشانی مرامی احزاب، احترام به اجزای متشکله افغانستان نشانی وجود
نداشته باشد بلکه، تعصب، ترویج کدورت، توهین وتحقیر و برخوردهای
کودکانه وبدبینی آور را ترویج کنند، دورنمای آن نیز روشن است.
جامعه ما
به احزابی محتاج است که با ویژه گیهای حاکمیت سنتی در افغانسنتان که
انحصار و انحصارگری و نفی دیگران را داشته است مرزبندی کرده، در راستای
تحقق مرام مردم سالاری و محور مهم که اصل اتکا بخود است، در حرکت
باشند. با تروریسم و آرزوهای کسب قدرت از طرف آن که دلبستگی به همان
شیوه های حکومتداری سنتی دارد، خط فاصل روشن بکشند.
جامعه ما
محتاج فعالیت احزابی هست که معرف فرهنگ تفاهم جویی و مشارکت و معرف
فرهنگ مبارزه مسالمت آمیز احزاب سیاسی با هم باشند. زیرا آن جامعهء
در آتش و خاکستر و خون نشسته، نمونه های مغایر را دیده است. |