اینک ده سال تمام، از
خاموشی قلمزن آگاه و فرزانهء آزادی خواه، استاد ،محمد دین ژواک می
گدرد؛ از خاموشی مردی که هفتاد و هفت سال، شجاعانه زیست؛ خواند ؛
نوشت و عاشقاه ،به مردم و سرزمینش مهرورزید. بیش از سی سال بود که
می شناختمش. پندارم بار نخست در سیمینارجهانی دقسقی بلخی دیدمــش و در
همان نخستین برخورد، اوراانســانی یافتم صریح اللهجه، ترزبان و بی
پروا؛ در حالی که پیش از آن تنها با نام و نوشته هایش آشنا بودم.
درجوانی بود که استاد
زواک ازیک سو به جبههء ادبیات و فرهنگ پیوست واز سوی دیگر، دل به
آرمان آزادی خواهان ومشروطه طلبا ن بست و پیوند ادبیات را با زندگی،
استوار ساخت .او با راهیان جنبش( ویش زلمیان) محشور گشت و از نوسندگان
توانمندی چون استاد گل پاچا الفت و استاد عبدالرؤوف بینوا اموخت واز
تجارب ارزندهء شان بهره برد و در آثار و نوشته هایش تجربه های ادبی و
روحیهء آزادی خواهی و مشروطه طلبی را بازتاب داد. تاجایی که می
شناختمش به سیا ست عملی نپرداخت اما همواره موضع او در جناح چپ
روشنفکری بود و هرگز با زور گویی، استبداد و بیجدالتی سر سازگارنداشت.
قلب وی از عصبیت های قومی
، تباری ، زبانی و محلی خالی بود و روزهایی که در دفتر ادیبات رادیو به
سراغ ما می آمد و به گفتگو می پرداخیتیم وسعت نظر وی را می دیدیم و
اندیشه های روشن وی را که انسان را فقط به خاطر انسان بودن وی دوست می
داشت و با هر گونه تبعیض مخالف بود. آزاد اندیشی وی، گاهی مخاطب
را به یاد استاد پژواک، دکتور بهاءالدین مجروح ، استاد بینوا ، استاد
الفت و استاد روحی وهمباوران آنان می انداخت.
استاد ژواک در عرصهء تدریس،
تحقیق و تألیف، دست یازید و شادمانه کار های شایسته یی هم پدید آورد.
در ادبیات مردم وپزوهش در ضرب المثل های پشتو،باد قت و وسواس دست به
گرد آوری و جستار زد ولی آنچه سیمای ادبی اورا برجسته می سازد ؛ نشر
زیبای اوست که با همهء تصویری بودن آن ، سلیس روان و استوار نیز
هست؛شعر منثور ژواک شناسنائهء ارزشمندی از شخصیت ادبی اوست.
روان استاد
ژواک شاد باد و سپاس و آفرین بر کسانی که یاد او را زنده ساخته اند و
میراث ادبی اورا به فراموشی نمی سپارند.
فرانکفورت، |