چـی روزگـار سـتـرون، چی
سالهای عقیم
یـلـی بـه عـرصـه نبینی، مگر عظام رمیـم
ز آفـتـاب اثـر نـیــسـت،
از سـتـاره خـبـر
و مـاه، رخ بـه نـقـابِ محاق، پشـت
حـریـم
زبـان کـس به کســی نـیـسـت
قابل فهمش
نـه گـوش مـایل افـهام، نه بـر زبان
تفـهــیم
مـخـنـثان به وقاحت به عرصه
در جولان
نـه مـردِ راد جـلــیــس مــنـصـه ی
تـکریـم
بـه زیـر چـتـر حـمـایت شد
«آ»ی آزادی
و تـو بـه یـمــنِ حـمیت مباش همچون
مـیـم
بـه زیـرِ سـایـه ی غیرست
آرمیدن ننـگ
شهاب زنده گی را از کجاست ارزش بیـم ؟
حیات مجمـوعه یی از جدال و
پیکارست
و گـُرد مـعـرکـه را کـی بـود سـرِ
تـسـلیـم ؟
سترونی و عقامت نه خـصـلـتِ
خـاکسـت
هـزار رویـشِ دیـگـر بـه گـرد و ذره
مـقیـم
تو هم به بالش و رویش ز سر
بیاور روی
کـه آفــتــاب جـلـیــسـت شــود، ستاره
نـدیم
سـرت بـلـنـد و پـر ابهت چو
قله ی پـامیر
قـدت مباد ز جورِ فـلک چـو حلقه ی جـیم !
تورنتو – یکشنبه ٦
جوزای ١٣٨٦ش
٢٧ می
٢٠٠٧م |