افسر
رهبین
شرق نیایش
بیتو در این ولایت درد و بلا نشسته ام
روی تو حاصلم نشد، رو به خدا نشسته ام
سرور لحظه های من، خسرو جانگشای من
بیتو گذاره ام نشد، خوار و گــــدا نشسته ام
با تو جهان دیگرم، در دل و جان دیگرم
کی پی خوان دیگرم؟ بی پر و پا نشسته ام
ای ملک خیال من! آیینه دار حال من !
پاسخ هر سوال من، بیتو کــــجا نشسته ام
قبلهء خواهش منی، شرق نیایش منی
بوی سخاوتی رسان! بین که چرا نشسته ام
********** |