کابل ناتهـ kabulnath
|
بسیار پریشانم در گوشه ی تنهایی ای گریه کجا رفتی دیریست نمیایی
یادی از شادروان پران ناتهـ (غنیمت)
زلمی رزمی
هنر موسیقی در سرزمین هنرخیز ما علی الرغم محدودیتها و موانع و شمشیر تعصباتی که در برابر هنرمندان قد برافراشت، ریشه ی دیرپا داشته و هنرمندانی پا به بعرصه وجود گذاشته اند که در زمان خویش آثار ماندنی به یادگار مانده و از این خاکدان زرین رخت بربسته اند.
بی هیچ تردید آواز خوان و نوازندگان هندو و سکهـ های هموطن ما نیز نه تنها در چهارچوب نیایشگاه ها و محافل خصوصی به ساز و سرود پرداخته و محفل آرای بزم هنردوستان بوده اند، بلکه برخی از آنان از طریق همکاری با رادیو کابل (افغانستان) هنرشان را در خدمت همگان قرار داده اند و با آثاری که خلق کردند، موسیقی وطن مان را غنای بیشتر بخشیده اند.
یکی از این آواز خوانان خوش ذوق شادروان پران ناتهـ (غنیمت) بود که پیش از نیم قرن از امروز (سال ١٣٢٤) به دعوت زنده یاد استاد عبدالغفور برشنا که در آنوقت مسوؤلیت رادیو کابل را به عهده داشت، به رادیو راه یافت و با اجرای آهنگهای شاد و عام پسند، صدای گیرا و لطیف اش در سرتاسر سرزمین ما طنین انداخت و نامش به سرزبانها افتید.
پران ناتهـ، که در رشته موسیقی بجز از طبعیت استادی نداشت، در آغاز تحت تاثیر آواز خوانان شهیر هندوستان قرار داشت و به ویژه از سیگل و مکیش پیروی میکرد ولی به زودی صاحب سبکی شد و آهنگهایش هرگز از موسیقی افغانی انحراف نکرد.
از آهنگهای معروف او میتوان از کورس های:
- در فصل بهار میله می کردیم گل برسر یار دسته میکردیم - آن سلسله مو آید گر بر سربازار بازار شود از نفسش تازه چو گلزار- که با آوازخوانان صاحب نام در آنوقت همچون: ساربان، خیال، پیکان و ارمان به شکل کورس اجرا نموده بود.
همچنان آهنگ های بیادماندنی دیگری که امروز بدون اجازه قانونی و بدون ذکر نام وی بوسیله یک عده از آوازخوانان مشهور ما کاپی و بازخوانی میگردند، مانند:
- بسیار پریشانم در کوشه ی تنهایی ای گریه کجا رفتی دیریست نمیآیی - دل چو از دلربا جدا باشد همچو بیمار بی دوا باشد - کجاست می که مرا عالم دگر ببرد بپا اگر نروم او مرا بسر ببرد - جنون دارد دلم دیوانه ئی کیست چو مجنون ساکن ویرانه یی کیست؟
پران ناتهـ، صرف نطر از دسترسی به هنرموسیقی، ویژگی های دیگری چو بلندنظری، دلبازی، خوشقلبی، مردمداری و خلق و خوی نجیبانه که از اصالت خانوادگی اش مایه می گرفت، نیز داشت. وی عاشق و شیفته ی موسیقی و از همه مهمتر اینکه عاشق مردم بود. او گاه گاه بدون تعصب مذهبی به خانقاه ها میرفت، شمع می افروخت و محفل بزم برپا میداشت و با همدلانش میخواند: هستم بزنجیرت اسیر یا غوث الاعظم دستگیر یا من مفلس و ناچهارم یا خواجه اجمیری
کابلیان بدورش حلقه میزدند. اشک میریختند، تحسینش میکردند و به صورتش بوسه میزدند.
پران ناتهـ که در عین زمان پیشهء تجارت داشت، برای پول و جیوفهء دنیا کمترین ارزشی قایل بود. گفته شده که نه تنها از آوازخواندن در رادیو کابل هرگز حق الزحمه ای نمی گرفت، برعکس از پول شخصی خویش به نوازنده گان یاری میرساند.
پسر ارشدش مکیش پران و دخترش رجنی پران هم که موسیقی را از دوران کودکی از پدر هنرمند شان به ارث گرفته اند، چندی با رادیو افغانستان در بخش آواز و نطاق همکاری داشته اند.
با این مختصر یادی این هنرمند مردمی و هندوی خویش را گرامی داشتم و روانش شاد و یادش سبز باد.
********** |
---|
سال سوم شمارهً ۵۵ اکست 2007