کابل ناتهـ، استاد نصیر مهرین، درسهای از وابستگی به بیگانگان (سرمقاله)

کابل ناتهـ   kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 بمناسبت هشتادوهشتممین سالروز استقلال افغانستان

 

 

درسهای از وابستگی به بیگانگان

 

نصیر مهرین

 

پیشتر از همه گفته آید که کاربرد وابستگی و استقلال وعدم وابستگی و ده های اصطلاح و واژه دیگر چنان دستخوش برداشت ها وتعبیرهای متفاوتی شده است که اکنون آدم را وادار میسازد تا برداشت خویش را از آن بیاورد. وهنگامی که اصل جالب و رضایت دهنده آزادی طلبان یعنی اتکأ بخود را نیز بیاوریم؛ بازهم زمانه کنونی و ابعادی را که کاربرد آن مطرح میکند بحث برانگیز است.  

 

آنچه این مباحث را الزامی میسازد نا بسنده بودن اصطلاحات پیشنه نیز است؛ مثلا وقتی از وابستگی سخن میاوریم این واقعیت که باشندگان کره زمین برای پیشبرزنده گی پیچیده و دارنده روابط گوناگون نمی توانند بدون وابستگی به همدیگر توفیقی حاصل کنند، در نظر میاید. زیرا دوره  انزوای طبیعی و بهره برداری از حاصلات و فراورده های محیط های محدود  ودر بسته سپری شده است. ازینرو پیشبرد هربرنامه و تحقق آن توجه به بهره برداری از دیگران را نیز مطرح میکند.

 

حضور قوانین ومیثاق ها و تعهدات مختلف در حیات روابط بین المللی جلوه یی ازین پاسخگویی هابوده است. تجارب ونتایج غلط ساختمان یک نظام در برخی جوامع با ادعای پایان دادن آن در کشور معین نشان داده است که وابستگی و حدود وثغور آن همچنان اصل اتکأ بخود واستقلال در زمینه های مختلف حیات سیاسی و اقتصادی و... به روشنی بیشتر وجامع نیاز دارند. همینطور کاربرد واژه بیگانه نیز نمی تواند دور از نیاز بحث ومکث باشد.

 

اما آنچه را در پایان بگونه فشرده و گزیده میاوریم ازپاسخ یابی به این سوال حاصل شده است که :

شخصیت ها و نهادهای سیاسی دارنده برنامه های مبارزاتی  و دولت های که تمام کوشش خویش را برای نیل به هدف کسب  و داشتن قدرت از طریق اتکأ به سایر جوامع وقف کرده اند، نتیجه کار چه عایدی در دست نهاده است؟

 

برای این منظور و یافتن پاسخ مقنع پنداشته می شود بهتر آن باشد که نگرش تاریخی به تجارب انبوهی که از کشورها و نهادهای مطرح در تاریخ بمیان آمده است، عطف گردد.

 

واین کشورها ونهاد ها اگر دارنده هوای زمانه و عصر استعمار و رنگ شباهت های بسیاری از چوامع محتاج و دربدر و دارند ه دست دراز طلب کمک را داشته باشد، بحث موضوع و دریافت نتایج قرین توفیق بیشتر تواند بود...

 

ازمیان این مطالب،  با مثال های بگونه قلم انداز  برگزیدیم که در گستره اتکأ  فرمانروان، احزاب و دولتمردان به دولت های علاقمند و دارنده  قدرت تصویری را از تاریخ ما ارایه کرده است...

 

نواسه های احمدشاه درانی و فرزندان تیمورشاه در بستر جنگ قدرت، با مشاهده ضعف وتوان خود و دیدن قدرت تأثیر گزارهند بریتایی ذهنیت حاصله از اتکأ بدان قدرت را نصب العین خویش قرار دادند. واین تنها هند نبود بلکه دولت  ایران نیز طرف توجه قرار میگرفت. در نتیجه آن کشورها مصالح ومنافع ولزوم دیدهای خویش را در نظر داشته از کمک طلبان قدرتجو استفاده میکردند وهر آن وقتی که دل شان میخواست ونیرو شخصیت جدیدی سر برمیاورد که بیشتر مطیع وسر براه بود وابسته پیشینه را با خفت و خواری از نظر دور کرده وخلع قدرت کرده اند. شاید دقیقترین نمونه از آن زمانه حیات سیاسی شاه شجاع باشد...

 

جامعه یی که حیات سیاسی واقتصادی اش، زمینه های شاه شجاع آفرینی را تداوم بخشید؛ با وجود ظواهر عدم وابستگی  اما تحلیل روابط اقتصادی وسیاسی ونظامی  و در نظرداشت ویژه گی های عصر تحولات وابستگی، اتکأ به قدرت های بیگانه را عمر بیشتر بخشید.

 

فراموش ما نمیشود که در اگر وابستگی تبارز لازم نداشته است ویا کشور واضحا در زندان لزوم دیدهای بیگانگان قرار نداشته است، مردم در زندان ومحتاج لقمه نان و نیروهای راه جوی وچاره سازی را داشته ایم که در شکستن آن وضعیت و بیرون کردن از برزخ جریانی را سمت داده اند... یکی ازین نیروها که نتایچ کار وابسته سازش محصول برنامه رهبردی وحاکم برآن بود، حزب دموکراتیک خلق افغانستان است. آن حزب وابسته به اتحاد شوروی، افغانستان وابسته به شوروی را در چشم انداز میگذاشت...  قتل فجیع حفیظ الله امین (که سی آی ای نبود) وآوردن ببرک کارمل نمادی از اصل اتکأ به قدرتی چون اتحاد شوروی بود که عاشقانه بدان باور داشتند. 

در پشت سر این برکناری خفت بار وآوردن ببرک (هر چند سعی میکنند بر روی واقعیت آوردن کارمل پرده بکشند) دنیایی از درسهای وجود دارد که در زمینه وابستگی و عواقب آن کشورما را کمک میرساند...

 

تنظیم های اسلامی مقیم درایران و پاکستان با توجه به وابستگی و میزان آن بدین کشورها ازین نتایج وعواقب آن برمنتر نبوده اند. قدرت دولتمردان و کارکنان اختصاصی امور افغاسنتان درین دو کشور بالای رهبران جهادی اظهر من الشمس است. شاید نمونه حکمتیار مثالی باشد که حتا از چنان روزگاردیده یی نیز درسی را در پیش چشمان قدرت جویان متکی به غیر بگذارد. همان سرنوشتی را که با فشار امریکا، دولت پاکستان برای طالبان باز آفرید...

 

 سخن نگفتن به موقع از فراز وفرودی که رئیس جمهور دولت اسلامی افغانستان دیده وبیشتر خواهد دید، شاید نمونه یی از جبن وخیانت به کارکسانی باشد که تعهد را در بیان برداشت های خویش  با دل وجان پذیرفته اند. واگر  این سخنان اکنون گفته نشود، حامد کرزی آن را روزی که دیرتر تواند بود در خاطرات خود خواهد گفت !

 

حامد کرزی حتا نماد وابستگی و نتیجه کسب قدرت از طریق اتکأ به بیگانه و در نمونه ایالات متحده امریکا نیز نیست. این نمونه از عمق فاجعه یی بیشتر خبر میدهد. از روزگاری که رمق در پای جامعه نمانده بود وکشور در خاکسترآتش جنون طالبی میسوخت. اما امریکا بدان دلسوزی نداشت.

 

امریکا را ١١ سپتامبر برافروخته ساخت. واگر از نیاز های نظام شناسی چنان نظامی مدد طلبیم میشود گفت که بدون ١١ سپتامبر نیز بایست کاری میشد. کاری از روی نیاز های خارج.  رفتن حامد کرزی به افغانستان این ویژه گی را دارد که برخلاف سایر تلاش جویان مطرح  برای رسیدن به قدرت، بگونه تعجب برانگیز فرستاده شد.

 

اما تردیدی نیست که او را نجات از شر طالب، دموکراسی، بازسازی افغانستان... و ده ها آرزوی در دل داشته و نا گفته مجاب میکند وتوجیهات وی نیز جز همین ها چیز دیگری نتواند باشد.  واین چهره یی است از برخی دیگر از سیاسی اندیشان جامعه ما. با اتکأ به امکانات جهانی و نقش ایالات متحده امریکا، میخواهند ره به جایی ببرند؛ بدون در نظرداشت راهی که باید میکانیسم آرزوهای ایالات متحده آن را بپیماید... البته سیاسی اندیشان معتقد به این راه در افغانستان و بقیه کشورهای جهان کم نیستند.

 

این ذهنیت اتکأ، زمینه های سیاسی و روحی بیشتری در چند دهه پسین داشته است. توجه به کسب امکانات خارج، دریافت کمک پولی، مطرح شدن در مجامع جهانی، شخصیت سازی افراد که دست تایید بیرونی برسرشان نوازش کند؛ گفتن اینکه با آوردن چنان قدرتی به افغانستان مشکلات حل میشود! و ده ها دلیل ودلایل دیگر، از ویژه گیهای متمدنانه! یک عده زیادی از هموطنان ما بوده است.

آنها هم میتوانند جناب زلمی خلیلزاد شوند در مقام سفیر در کابل، هم میتوانند سفیر وطن ما در کشور دیگری. فاصله ها روزتا روزتر کم رنگتر میشود. مبلغین وابستگی های جدید گام ماندن ها و دلسوزی های دور اندیشانه و شک ونقد میکانیسم کنونی جریان را تختطئه میکنند. غفلت عمدی دارند تا سر درگریبان ببرند که عواقب کار وابستگان پیشینه را دریابند...

 

 گویا درین روزگار، کاری جانکاه تواند بود که قلم ها وقدم ها درراه حل معضلات داخلی و از منظر دریافت مشکلات جامعه ما نگریسته و چاره جویی کنند. گسست از حرکتی که در مدار نیاز های بیگانه است، کوشش در راه فراهم آوری زمینه های متعادل وعادلانه مناسبات با کشورهای خارجی، اتکأ به مردم جامعه... بی حاصل نمی ماند به شرط اینکه فرهنگ اتکأ بخود را برمبنای احترام به دیگر اندیش جامعه خویش فرا گیریم. وازین دریچه نیز بیشتر دریافت توانیم داشت که اتکا  ووابستگی به بیگانه دنباله میراث آنانی است که ره بسوی غمخواری مردم درد دیده ما نبرده اند. و در پایان کار از سوی ولینعمت خویش نیز با بی مهری مواجه شده اند...

 

**********

دروازهً کابل

 

سال سوم                  شمارهً ۵۵        اکست       2007