کابل ناتهـ،

کابل ناتهـ   kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Sibylla Schwarz

 

 ( 1621- 1638)

 

بر گردان : فريبا آتش صادق

 

 

 

سبيله شوارتس به تاريخ 14.02.1621 در شهر« گرايفوالد» آلمان ديده به جهان گشود و از سن دهسالگی به سرودن شعر پرداخت. اشعارش اکثرا بيانگر آزادی ، صميميت،  عشق و نفرت از جنگ و دربدری بود.

سبيله جوان در زمان جنگ به سر ميبرد و روزنه يی براي خوانش اشعارش صرف نشست خانواده ها بود.  در زمانيکه سبيله شوارتس به سر ميبرد کمتر زنان آلمانی دسترسی به سرودن شعر و ادبيات داشتند و به همين  منظور او را به ديده کم ميگرفتند ، اما سبيله با جرآت تمام مينوشت، به حساسيت هاي خم ابرو نشان نميداد و آنان را در اشعارش تقبيح ميکرد.

سبيله به تاريخ 31.07.1638 رخت از حهان بست .

اشعار پر احساس سبيله شوارتس در سال 1650 از جانب استادش جمع آوری گرديده و در دو بخش زير نام «اشعار شاعر آلمان» زيور چاپ يافت.

در آغازسال 1900 نويسندگان و ادبای آلمان اشعار سبيله را مورد بررسی قرار داده و پيشنهاد کردند که سروده های آن شاعر جوانمرگ دوباره به چاپ سپرده شود. البته پس از آن به زبانهای مختلف ترجمه شدند.

 

 

بدون عشق زندگی نا زيباست

 

آيا بدون درخشش آفتاب

 

                           دنيا پا بر جا خواهد بود ؟

 

آيا ميتوان با شکست مهتاب و ستارگان

 

                         زيباييهای نيمه شبان را ديد؟

 

آيا لبخند نقش لب نا خدايی خواهد شد

 

                      زمانيکه با کشتی شکسته مسيرش را نيابد؟

 

وقتيکه کهکشان روشنايی اش را از ما بگيرد

 

ديگر جست و خيز بره آهو را به دور مادرش

             

                                                 نخواهيم ديد

 

و آنگاهست که زندگی کيفيت اش را از دست ميدهد

 

زندگی زيباست هنگامی که دو قلب برای هم ميتپند

 

بزرگترين رنج جدايی آن دو قلب خواهد بود،

 

چه زيباست آويزه های دستان دو عاشق

 

                                    همچوشاخه نارون    

 

زندگی با عشق را در انتظارم

 

آزارهای صميمانه اش عاشقترم خواهد کرد....

 

تلاشم اينست کزين آتشگاه کدورت ها بيرون خزم

 

و از زندگی بدون عشق فرار کنم

 

اينجا همچو يک مرده ام ،

 

آنگاه مهمان خوشيها خواهم شد تا

 

سرا پا يم را با زنجير عشق ببندند

 

از زندگی کنونی ام متنفر نيستم

 

چون تحفهً زمان است

 

و شما دور شويد از من

 

ای کينه توزان متعصب

 

ميخواهم آزادی و عشق را به تما شا بنشينم . 

 

**********

دروازهً کابل

 

سال سوم                  شمارهً ۵۵        اکست       2007