کابل ناتهـ، حشمت الله رادفر، دو روی سکهء سالکرد افغانستان

کابل ناتهـ   kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع: سایت وزین صبح بخیر افغانستان

 

 

 

 

دو روی سکهء سالگرد استقلال افغانستان

 

 

حشمت الله رادفر

 

 

۲٨ اسد ١۲٩٨ مصادف است با روز استقلال افغانستان، روزی که شاه امان الله استقلال کشور از بریتانیای کبیر اعلان کرده و افغانستان را وارد فهرست کشورهای مستقل جهان نمود. درطول نزدیک به یک قرن گذشته تقریبا تمامی دولت های افغانستان با هر اندیشه و طرز فکری که داشته اند از این روز به عنوان یک روز بزرگ و تاریخی، بزرگداشت به عمل آورده اند. آزادی و استقلال واژه هایی اند که در بسیاری از فرهنگ های انسانی درکنار هم قرار گرفته و بیشترین تعداد رویداد های بزرگ بشری درمقیاس های فردی و گروهی به صورت مستقیم یاغیرمستقیم با یکی از این دو ارتباط داشته و یا ازآن مایه می گرفته است.

 

درتاریخ کشورها روزهای زیادی وجود دارد که بزرگداشت از آنها بخش بزرگی از ارزشهای تاریخی وفرهنگی مجموعه های انسانی را شامل می شود.

هرکدام از این روزها به مناسبت های ویژه یی حایز اهمیت تلقی می شوند و برای گروه های انسانی معینی مرجعیت و موضوعیت می داشته باشند.

 

اما آزادی ارزشی است که انسانیت انسان را در مقیاس فردی معنی می بخشد و استقلال ساکنان جغرافیای معینی بنام یک کشور را در بین ملت های دیگر به عنوان مجموعه یی از انسان هاکه خود به سرنوشت خویش حاکم اند، مطرح می کند.

 

تاریخ نزدیک به سه قرن گذشته ی جهان سرشار از مبارزات و جنگ های بی شماری است که مردم درکشورهای مختلف برای دستیابی به استقلال شان انجام داده اند.

مردم افغانستان نیز تقریبا سراسر قرن 19 را برای دستیابی به استقلال سیاسی شان از بریتانیا گذرانیده بعد از سه جنگ تاریخی در اوایل، و میانه ی این قرن توانستند درپایان دهه ی دوم قرن بیستم درسال 1919 میلادی به حصول و یاهم به باور برخی از تاریخ نگاران استراداد استقلال افغانستان نایل آیند.

 

88سال پیش در چنین روزی افغانستان حال و هوای دیگر گونه یی داشت، درحالی که مردم افغانستان خسته گی های ناشی از سه جنگ طاقت فرسا با ارتش انگلستان را بدوش می کشیدند امان الله خان شاه جوان این کشور بااعلان استقلال کشور صفحه ی جدیدی از حیات سیاسی افغانستان را گشود.

 

به گواهی تاریخ تقریبا از زمان بیشتر شدن نفوذ و قدرت انگلیس ها در کشور های منطقه به ویژه افغانستان تازمان به قدرت رسیدن امان الله خان اگرچه مردم در نقاط مختلف کشور در برابر نیرو های بریتانیایی مقاومت می کردند و جنگ های بزرگی هم صورت می گرفت اما حکومت های افغانستان کمتر از این جنبش های مردمی حمایت می کرد و در بیشتر موارد هم زمانی که قیام های مردمی به پیروزی می رسیده و مردم در واقع دوباره آنان را به اریکه های قدرت می رسانده اند، حکام وقت یا دوباره در دام رقابت های قبیله یی

 

و خانواده گی برای تصاحب و یا حفظ قدرت می افتاده اند و یا برای بقای تاج و تخت خویش دوباره تن به سازش با قدرت های بیرونی به ویژه هند بریتانوی به هر صورت و به هر قیمت ممکن می داده اند.

 

اما به عقیده ی شماری از مورخان کشور رویکرد شاه امان الله در اعلان استقلال افغانستان از دست بریتانیا کشوری که به تازه گی از جنگ جهانی اول پیروز بدر آمده و سرزمین های وسیعی را در اطراف دور و نزدیک افغانستان زیر تسلط خود داشت، صرف نظر از اینکه تا چه حدی به واقعیت های موجود آن زمان افغانستان همخوانی داشت، در واقع سنت شکنی بزرگی بود که نه تنها درافغانستان بلکه درتاریخ کشور های منطقه نظیر آن کمتر دیده شده است.

 

شکل گیری جریان مشروطه خواهی اول در زمان امیرحبیب الله که بعد ها امان الله خان هم به این جریان پیوست سرآغاز تحولات بزرگی در افغانستان به ویژه در نحوه ی نگرش مردم نسبت به طبقه های حاکم در این کشور دانسته می شود.

 

اما آیا تصمیم امان الله خان مبنی براعلان استقلال کشور در اولین روز های تصاحب تاج و تخت کابل آنگونه که شماری از مورخان باور دارند ناشی از طبیعت جوانی وی ویا مصلحت های درونی دربارکه بعد از قتل حبیب الله پدر امان الله خان در کله گوش لغمان دچار چند دسته گی شده بود، بوده است یااینکه وضعیت اجتماعی افغانستان درآن زمان واقعآ ایجاب می کرد تا شاه جوان افغانستان دست به یک چنین اقدام بزرگ و تاریخی بزند؟

 

داکتر عزیز احمد رهمند استاد تاریخ در دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه کابل:"دوران سلطنت امیرحبیب الله خان پدر امیرامان الله خان باعث این شد که یک نهضت و یک جنبش عظیم که بنام نهضت مشروطه خواهی یا نهضت جوانان اول است آن سرکوب شود و رهبران شان از بین رفت این نهضت به جنبش جوانان دوم تبدیل شد که دراین حلقه نهضت مشروطه خواهی یا جوانان دوم امیرامان الله خان هم عضوهمین جنبش گردید به همین خاطریک حزب سری که بنام جمعیت ملی سری بوجود آمده بود یکی ازحلقه های این در داخل دربار کار می کرد که امان الله خان هم جزو این حلقه بود و در رهبری این حلقه محمود طرزی قرار داشت بنائا امان الله خان و یارانش درسرتاسرافغانستان ازملیت های مختلف و اقوام مختلف جز این جنبش بودند وبا این قدرت را درخود یافته بودند که برای یک دگرگونی عظیم که آغازش باید استقلال افغانستان باشد تحولات عظیم را درافغانستان بوجود بیاورد به همین مناسبت است که امان الله خان اتکاش به جوانان افغانستان صرف نظر از اینکه از کدام قوم وملیت و نژاد هستند با این اتکا واعتماد وتوکل به خدا توانست استقلال افغانستان درجنگ سوم افغان وانگلیس که به شکست انگلیس ها و پیروزی افغان ها تمام شد زعامت ملی مردم افغانستان را بدست بیاورد و بحیث زعیم مردم افغانستان درامربدست آوردن استقلال تلقی شود."

 

در طول قرن 19 که مردم افغانستان یا مشغول دفع تجاوز خارجی ها بر کشور بوده یا هم شاهد جنگ ها و مناقشات داخلی میان شهزاده گان برای تصاحب و یا حفظ قدرت بودند.

 

در جهان و ممالک اطراف افغانستان تحولات و انکشافات چشمگیری اتفاق افتاده بود و فرایندهای جدیدی هم در حال شکل گیری بود.

 

با سقوط امپراتوری عثمانی درپایان جنگ جهانی اول پای بسیاری از قدرت های استعماری غرب به شرق میانه و جهان اسلام باز شده بود، و از جانب دیگر با پیروزی انقلاب اکتوبر وسقوط امپراتوری تزاری در روسیه معادلات قدرت در سطح منطقه و جهان دستخوش تغییرات بزرگی شده بود که به رسمیت شناختن حکومت جدید روسیه توسط شاه امان الله به عنوان اولین کشور خارجی ازاقدامات دیگر وی برای تثبیت استقلال کشور شمرده می شود.

 

عبدالحمید مبارز ژورنالیست باسابقه ی کشور می گوید که شاه امان الله با آگاهی از افکار عمومی مردم که در آن زمان آگنده از روحیه یی استقلال طلبی بود اقدام به اعلان استقلال کشور نمود:

"امان الله خان به اتکا مردم و باالهام از افکارمردم حرکت کرد والبته دراین شک نیست که تشکل کوچک روشن فکران که در دربارآنها اکثرشان پرورده شده بودند و نهضت که محمود طرزی از طریق سراج الاخبارآغازکرد و اطلاعات خارج تازه نشرمی شد این گروه کوچک روشن فکرها به محورامان الله خان جمع شدند مگراصلا اتکا امان الله خان نه به کدام کشورخارجی بود نه به کدام نیروی نظامی بزرگ بود بخاطراینکه درآن وقت افغانستان نیروی نظامی بزرگ نداشت بلکه اتکااش به روحیه استقلال طلبی مردم بود که به همین خاطر از امیرحبیب الله خان دورشده بودند وقتی که امان الله خان این روحیه را اظهار و رهبری کرد مردم به گرد آن جمع شدند بنائا به این اتکا روی آن تاثیرگذاشت و ازطرف دیگربعضا مورخین می گویند که امان الله خان بخاطراینکه زودترپادشاهی ش دربین مردم قبول شود اعلان استقلال کرد وهمین اعلان بودکه تمام مردم افغانستان به گرد او جمع شدند."

 

اما بسیاری ها به این باوراند که اعلان استقلال افغانستان توسط امان الله خان در 88سال پیش نه تنها به تجاوزات خارجی پایان نداد، بلکه از زمان  سقوط حکومت امانی تا اکنون افغانستان بارها مورد تجاوز کشورهای خارجی قرار گرفت و این کشوربه دلایل مختلف ازحرکت به سوی پیشرفت وترقی که بسیاری از کشورهای جهان درهمین مدت گام های بلندی دراین راستا برداشتند بازماند و به این صورت افغانستان از دستیابی به توانایی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که بتواند به استقلال به مفهوم کلاسیک آن برسد همواره محروم بوده است.

 

با تجاوز اتحاد شوروی سابق به افغانستان درسال 1358 افغانستان یکبار دیگر به کارزار داغ نبرد میان قدرت های بزرگ تبدیل شد که به باور بسیاری از آگاهان مسایل سیاسی استقلال سیاسی نسبی که دولت های گذشته ی افغانستان خود را ممثل آن می دانستند یک بار دیگر به صورت جدی تهدید شد. اگرچه بسیاری از بازیگران عرصه ی سیاست در افغانستان ازخروج قوای شوروی از افغانستان و پایان حکومت داکتر نجیب الله به عنوان نجات استقلال افغانستان نام می برند.

 

اما به عقدیده ی شماری از آگاهان مسایل افغانستان وقایع بعد ازسقوط حکومت داکتر نجیب الله به ویژه ادامه ی جنگ های داخلی وحاکمیت 5 ساله ی طالبان بر این کشور صدمه های جبران ناپذیری را به استقلال سیاسی و وجهه ی بین المللی افغانستان وارد آورده است.

 

درشرایط کنونی موجودیت ثبات سیاسی نسبی که درآن بزرگداشت از روز استقلال افغانستان امکان پذیر شده است، بیشتر محصول تعهدات بین المللی و حضور نیروهای نظامی از بیشتر از 36 کشور جهان به ویژه ایالات متحده ی امریکا در این کشور دانسته می شود تا شرایط و اوضاع اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی افغانستان.

 

با این حال پرسشی که مطرح می شود اینست که کاربرد واژه ی استقلال بر وضعیت موجود افغانستان تاچه حدی می تواند مرجعیت و موضوعیت داشته باشد؟

 

عبدالحفیظ منصور مدیر مسوول هفته نامه ی پیام مجاهد به موجودیت استقلال در وضعیت موجود افغانستان باور چندانی ندارد"ما در حال حاضر استقلال نداریم نه تنها که درعرصه روابط خارجی نمی توانیم تصامیم مستقلانه بگیریم حتا در عزل و نصب کوچکترین کارمندان های خود مقامات ما دست باز ندارند اما تجلیلی که از28 اسد به عنوان روز استرداد استقلال افغانستان از انگلیس گرفته می شود این اهمیت تاریخی دارد که آن روز یک شاه جوان عاشق آزادی و ترقی افغانستان با یک همت بسیار بلند و جسورانه تصمیم گرفت که تا مستقل باشد که این کارش قابل تقدیر و تمجید است."

 

اما با درنظرداشت شرایط موجود در نظام بین المللی، عوامل و مولفه هایی که باعث آغاز روند جدید درافغانستان بعد از امضای توافقات بن شده اند در شرایط کنونی ذهنیت های و نظریات گوناگونی را در این رابطه برمی تابد.

 

بازهم آقای مبارز: " اوضاع جهانی درهرمقطع زمانی شکل خود را دارد درامروزافغانستان بعد از30 جنگ و از مداخلات بسیارسریع همسایگان خود دریک حالت قرار گرفته بود که متاسفانه رهبران خودش نتوانستند که بدون مداخلات خارجی به یک توافق برسند بنائا مسایل بین المللی گری خورد ومساله افغانستان و کنفرانس بن بوجود آمد و درکنفرانس بن یک توافق صورت گرفت و به اساس این کنفرانس چون اردو و پولیس افغانستان از بین رفته بود به تصویب شورای امنیت ملل متحد قوای ایتلاف به افغانستان آمد امریکایی ها درافغانستان حضور پیدا کردند وصلح که امروز بوجود آمده لیکن افغانستان کشوری است مستقل شما باید درهمین یک دو روز استقلال افغانستان را احساس کنید از یک طرف آقای کرزی به واشنگتن سفرمی کند و در واشنگتن هم درکمپ دیوید از روابط خوب با ایران حرف می زند درحالی که ایران و امریکا در یک حالت بسیار حساس قرار دارند و درکابل می آید جرگه امن دایرمی شود و پاکستان و افغانستان همه گفتنی های خود را به یکدیگرخود می گویند و دوستی های خود را در برابریکدیگر ابراز می کنند درپایان به توافق می رسند داشته بنائا خود اینها استقلال افغانستان را نشان می دهد که ما احتیاجات وضرورت های هنوز داریم چون که تروریزم هم چون یک هدف مشترک جهانی است و این مسوولیت کشورهای جهان است درهرجای تروریزم باشد درآنجا عملیات کنند و لهذا چون تروریزم درمنطقه ما است وما قربانی تروریزم هستیم بنا ئا حضورعساکرخارجی درافغانستان حضورقوای اشغالگر تلقی شده نمی تواند بلکه حضور یک قوای امداد گراست اگرفردا تروریزم والقاعده به شکست مواجه شود توجیه برای حضورنیروهای خارجی درافغانستان صرف احیای قوای داخلی می باشد نه دیگرعلت."

 

اما آیا در شرایط کنونی که به باور بسیاری ها جهان بسان دهکده یی شده و منافع گروه های انسانی در اطراف و اکناف دنیا به هم پیوند خورده وچه تعریفی می توان از استقلال ارایه کرد؟

 

آیا مولفه ها و مشخصه های استقلال در سطح کشور ها در قالب تعریف هایی که ازان در متون کلاسیک فرهنگ های سیاسی جهان صورت گرفته در حال حاضرهم ازقابلیت و جامعیت پارینه برخوردار است؟

 

شماری از کارشناسان به این باوراند که استقلال یک امر نسبی است و نظر به تغییرات بزرگی که درعرصه ی جهانی به وجود آمده و پیشرفت های تکنولوژیک مرزهای جغرافیایی و سیاست گزاری های دولت های ملی را به چالش کشیده و همانگونه که پدیده تروریزم دیگر محدود به مرزهای یک یا چند کشور نبوده ونابودی آن به تلاش جمعی تمامی کشورهای جهان نیازمند است، هیچ کشوری هم نمی تواند با استفاده ی محض از ظرفیت ها ومنابع داخلی به اهداف سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی و فرهنگی خویش برسد و به همین گونه مفهوم واقعی مقوله هایی مانند استقلال هم دیگر در چارچوب برداشت ها و ذهنیت های موجود در درون مرزهای جغرافیایی خیلی قابل تعریف نمی باشد.

 

بازهم آقای حفیظ منصور: "امروز استقلال و آزادی ابعاد متعدد تعلیمی، اداری، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و نظامی گرفته تا انواع دیگراین را درخود دارد کشورمستقل نیست که تنها عساکربیگانه را ازخود بیرون براند بلکه کشورمستقل آنست که ازنظر اقتصادی محتاج دیگران نباشد مردم باسواد داشته باشد یک کشوربی سواد نمی تواند مستقل باشد یک کشوری که شفاخانه نداشته باشد زمانی که وزیرش مریض می شود به کشورهمسایه می رود وخود را تداوی می کند این را مستقل گفته نمی توانیم اما توجه داشته باشیم که یک مرز وجود دارد بین استقلال وعدم استقلال، درحال حاضرهیچ کشوری حتا ایالات متحده امریکا درفرصتی نیست که بصورت تنهایی و کاملا مستقلانه وبدون موانع درسطح بین المللی تصمیم بگیرد ما و شما شاهد هستیم که متحدانش وهمکاران بسیارنزدیکش و اعضای پیمان ناتودرموارد مختلف با آن پیشنهاد می کنند و منافع خود را جستجو می کنند که این نشان دهنده این است که از استقلال و آزادی تعریف جدیدی دردنیا وجود دارد."

 

 

به هر حال بزرگداشت از 28 اسد به عنوان روز استقلال افغانستان اگرچه تداعی کننده ی ضمنی ارزش آزادی به عنوان یکی از ارزشهای والای انسانی است اما به باور کارشناسان از آنجایی که افغانستان از زمان اعلان استقلال این کشور در 88 سال پیش تا اکنون تنوانسته است تا در مسیر رشد و شگوفایی اقتصادی و پرورش ظرفیت ها و استعداد های درونی خویش درعرصه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که از مولفه های اساسی استقلال و اقتدار کشور ها در نظام بین المللی دانسته می شود حرکت کند.

 

درعرصه ی اقتصادی بازار مصرف کالاها و تولیدات کشورهای خارجی بوده و در ابعاد سیاسی و نظامی هم دست کم در سه دهه ی گذشته به میدان رقابت قدرت های بزرگ و کشورهای منطقه تبدیل شده بود و هنوز هم آنگونه که لازم است از بحران وبی ثباتی رهایی نیافته است.

 

بنا بر آن لازم است تا هم دولت و هم شهروندان کشور برای رسیدن به استقلال واقعی در راستای رشد و پرورش ظرفیت های موجود با استفاده از فضای نسبتآ مساعد کنونی بیشتر از پیش تلاش نموده و از افتادن دوباره ی کشور به دام جنگ و بحران جلوگیری نمایند تا دست کم برای یادبود از روز استقلال کشور در 28 اسد در سال های آینده به تامین امنیت فضای جشن استقلال توسط نیروهای نظامی کشورهای خارجی نیازی وجود نداشته باشد.

 

 

**********

دروازهً کابل

 

سال سوم                  شمارهً ۵۵        اکست       2007