کابل ناتهـ، عزیزالله علیزاده، طنز سیاست تعریف ندارد

کابل ناتهـ   kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

طنــــز

عزیز علیزاده

 

 ســـیاست تعریف ندارد!؟

 

 

 

    عجب دنیائیست، دنیای سیاست! دانشمندان تعریفهای مختلفی از سیاست دارند، مثلا اینکه:  بیان فشرده اقتصاد را سیاست گویند،  یا سیاست روند و انجام تصمیم گیری‌ها برای گروه هاست ... و ازهمین قبیل حرفها. اما مردم برداشتهای دیگری از سیاست دارند که کاملا ً با آنچه سیاستمداران، سیاست را به تحلیل میگیرند تفاوت دارد. طورنمونه... سیاست پدرومادر ندارد... سیاست یعنی چال و نیرنگ... ومانند اینها. خوب من هم کدام تعریف خاصی از سیاست ندارم، اما میخواهم چهره های مختلف و متضاد دوسیاستمدار را به شما بنمایانم، پس از بخوانش گرفتن چند کنفرانس خبری این دوسیاستمدار، شما خود تعریف مشخص تری از سیاست خواهید داشت.

 

    کابل:

  ـ آقای رئیس! لطفاً توضیح دهید که هدف اساسی سفر شما به پاکستان چه است؟

  ـ بلی، هــدف از سفر مه و هیئت همراهان به کشور دوست و همسایه پاکستان تجدید مناسبات دوستانه بین مه که رئیس جمهور اینجه استم و دوست دوران مکتبم که رئیس جمهور پاکستان است، میباشد.

ـ ببخشین، مه متوجه هدف شما نشدم، آیا شما در پاکستان مکتب خوانده اید؟

ـ نه...

ـ پس دوست شما در افغانستان درس خوانده که شما همصنفی بودید؟

ـ برو بابا توهم خبر نگار نیستی هفته فام استی، هفته فام. ما ده امریکا ده یک صنف بودیم. درس ریاست جمهوری می خواندیم. ساده گپ خو نیس، هرکس که دلش شد بیایه و رئیس جمهور شوه. اموتو سازمانهای گـُنده و آدمهای گــُنده باید آدمه تضمین کنه، فامیدی؟

 

 در اسلام آباد:

    ـ جناب قاعد اعظم! طوریکه منابع دولتی خبر داده اند، قراراست رئیس جمهور افغانستان سفری داشته باشد به پاکستان، لطف نموده بگوئید که هدف این سفر چیست و شما چه انتظاری از این سفردارید؟

   ـ بلی! قراراست رئیس جمهور کشور دوست و اسلامی افغانستان بنا به دعوت شخص خود مه سفری داشته باشه به پاکستان. انتظار مه ایست که آقای رئیس، دوست سابقه اش ره فراموش نکده باشه. قرار است تا ما کتیش بنشینیم سر یک میز و به یاد دوران جوانی گلوی تازه کنیم.

 

     کنفرانس مطبوعاتی مشترک پس از ختم گفتگوها:

 

   ـ آقایون رئیس جمهور!  لطف کنید و بگوئید که گفتگوهای شما بیشتر بر محور چه موضوعاتی میچرخید؟ آیا شما فکرمیکنید که نتیجه مثبت ازاین گفتگوها بدست آوردید؟

   ـ محور گفتگوهای ما ره همان دوستیهای دوران تحصیل تشکیل میداد. چه روزهای بود هی هی... سات ما خوب تیر بود والا.   

   ـ بلی، مه هم کاملاً بادوست ارجمندم موافقت دارم. هردوی ما تازه شامل همان مکتب تربیه رئیس جمهورشده بودیم. امو وقت باهم شوخی و مزاح میکردیم که نشوه باز مه و تومصروف حکومتداری شویم و ای روزهای رفاقت و دوستی ره فراموش کنیم.

 

کنفرانس مطبوعاتی جدا گانه در کابل و اسلام آباد، پس از ختم دیدارها و بازگشت رئیس جمهور افغانستان به کشور خودش:

 

   ـ آقای رئیس! مذاکرات شما با طرفین پاکستانی چطور گذشت؟

   ـ مذاکرات ما با طرفین پاکستانی خیلی جدی بود. من برای پاکستانی ها اخطار دادم که اگر یک پشه هم از مرزکشورشان به داخل کشورما پرواز کد، صد راکت استنگر کمتر مصرف نخواهم نمود. برای رئیس جمهور پاکستان گفتم:

   ـ من خودم مراقب اوضاع خواهم بود و برای نظامیان کشور دوست هدایت دادم تا یک سنگر مستحکم در سرحد برایم بسازند تاخودم شخصا از مرزهای کشورم حراست نمایم، همچنان تهدید نمودم که اگر یک نفر تروریست از مرز عبور کد صد مرمی تانک در یک ثانیه داخل خاک پاکستان فیر خواهد شد.

   یکی از همراهان آهسته بیخ گوش آقای رئیس زمزمه نمود:

   ـ به نظر مه شما کاملا چیزای دیگه آنجا گفته بودین....

   ـ  اوس.... چُپ ته بگی، سیاست امروزی ما ایجاب میکنه که مه همۀ گپاره  سرچپه بگویم. تو تا هنوز ده سیاست خیلی خام استی، نمیفامی که گپ ده کجاست.

 

کنفرانس مطبوعاتی در پاکستان:

   ـ جناب قاعد اعظم! مذاکرات شما با رئیس جمهور افغانستان چطور برگزار شد؟

   ـ رئیس جمهورافغانستان لاف های اضافی بسیارگفت و مره تهدید کد. مه هم بریش گفتم برو بابا دستت تا لندن و واشنگتن خلاص، امریکا پیش از اینکه توره به شاگردی بگیره، مره به غلامی قبول کده بود. اگر باورنداری که راکتای زره وی ره نشانت بتم که باداریم امریکا سخاوتمندانه در اختیاریم قرار داده. دیگه ایکه یک ملیون عسکر دالخور دارم که مانند پاپی گوش بفرمان مه استن.

بریش گفتم: ا ُمرد خدا! خودت کشور ته اداره کده نمیتانی، باز گناه تنبلی خوده ده گردن تروریستهای بیچاره مه میندازی. مه که از دولتهای دیگه خروارها پول میگیرم، در عوضش باید چند نفر خوده بکفانن، درغیرآن مه جواب دوستاره چه خاد دادم. ایکه چند خانه خراب میشه و یا چند نفر تلف، قیامت خو نمیشه! باز به فایده توست، چند نفر نانخور کمتر میشه. مهم ایست که مه و توچند روزی چوکی ره محکم بگیریم، ده قصه گپای مردم نشو.

باز امو بود که آقای رئیس جمهور ترسید و یک سات طیاره ایشه زودتر پروازداد و گریخت....

 

 

**********

دروازهً کابل

 

سال سوم                  شمارهً ۵٤        اکست       2007