کابل ناتهـ، یوسف آرینتا، حکم شریعیت

کابل ناتهـ   kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

واقعیتی دردناکتر از مهاجرت

از یوسف آرینتا

 

این حکم شریعت است

 

 

 

سند با ارزش قانونی باید تهیه میشد، در بیرون از کشور. چنین اسنادی باید در سفارت و یا کنسولگری ها آماده شود ونیاز به دو نفر شهود دارد.

در شهرکی که چار پنج فامیل مهاجر افغان زندگی میکرد شانس گیرآوردن دو شاهد مرد و یا چار شاهد زن کارساده نبود. آن مرد بلاخره یکی از همموطنان هندو ومن مسلمان را گیر آورد وسه نفری به صَوب اداره کنسولی که حدود چارصد کیلومتر از محل زیست مان فاصله داشت براه افتادیم.

خسته وخواب آلود به مقصد رسیدیم ودوست متقاضی سند، فورمه لازم را بموقع بدست آورد. مرد پس از خانه پُری فورمه و جدول، با عکسها وپاسپورت های شهود برای تکمیل وطی مراحل، به کارمند مسئول مراجعه و در چوکی مقابل او گرفت.

 

قرار بود که شاهدان بیایند و درپای سند امضا وشصت تائید بگذارند و پایان کار. درهمان فرصتیکه کارمند سند را ته وسر و مرور میکرد یک حالتی بمانند شوکه یا برق گرفتگی بهش دست داد. فوراً بجانب متقاضی سر بلند کرد و با بسیار تعجب از نفهمی او گفت " محکمه، شهادت غیر مسلمان را نمیپذیرد این حکم شریعیت است"

 

با ریختن آب خنک بروی هرسه نفر ما، حرارت بدنها داغترازهرتب سوزنده بود و با درماندگی به آن مامورنگاه میکردیم ومنتظر حرفهای بعدی اش بودیم. این ضربه ناگهانی به یکسان برذهن هرسه تای مان وارد آمد و بما دو مسلمان حالتی دست داد که از شرمندگی نمیتوانستیم به چشم هموطن هندوی ما نگاه کنیم. درهراس بودیم نشود در کمداشت یک شاهد دست خالی فاصله آمده را برگردیم و نیز میخواستیم که آن وضع ناجورما پایان زودترداشته باشد.

 

در چوکی کنارچپ من جوانی نیر فورمی را خانه پری میکرد، با درماندگی خاموشانه به او رجوع کردم و تقاضا نمودم که اگر ممکن با شد به جای یکنفر شاهد بما کمک کند وشهادت بدهد. آن جوان مست و خوش خلق با خنده تقاضای مشابه از من کرد. من ازش پرسیدم که او چه درخواست و سندی آماده میکند با صدای نسبتاً بلند گفت که نکاح خط.

برغم شوخی گفتم" شاهد میشوم به شرطی که درعروسی دعوتم کنی". جوان انگشت اشاره به جانب زن میانسالی نشان گرفت و گفت شما ازایشان تقاضا کنید، و رو به خانم کرد و پرسید " مادرجان! ایشان را درعروسی تان دعوت میکنید؟" خانم و همراهانش همه زدند زیر خنده ومن که کم آورده بودم با تظاهر و دلتنگی با خنده جمعی پیوستم و خجالتم را آب دادم.

 

در آن فرصت من به این اش کاری نداشتم که شهادت آن هندوئی نا مسلمان که به حق و شناخت شهادت میداد معتبراست یا این جوان مسلمان نا آگاه از موضوع که بی پروا نشان انگشت و امضای تائید و شهادت در پای سند گذاشت. پروسه تکمیل سند وقت گیر، و درازی زمان برای من جهنمی و جانگیر بود.

 

ناراحت بودم، گوئی حافظه و ذهنم آسیب دیده بود و کارنمیکرد. حقوق بشر، قانون اساسی، حقوق مدنی، اسلام و شرعیت، اسلام وحقوق بشر و ده ها واژه ها همردیف که در صدها نوشته وکتاب خوانده بودم

یکبارگی درذهنم با هم قاطی شد و بمانند آدمی در حال غرق شدن برای در رفتن از مخمصه مرگ اینبر وآنبر دست و پا میزدم ولی چیزی دستگیرم نمیشد. در برگشت به سمت منزل بین ما حرف و کلامی چندانی رد وبدل نشد، ما هر سه از همدگر و از آن پیشآمد بدمان میآمد.

 

زمانیکه به منزل برگشتم دیدم ذهنم در یک معما گیرکرده است، درحین مصروفیت کاری، درفراغت و استراحت رهایم نمیکرد و یک حالت درماندگی و بی جوابی را با خود یدک میکشیدم. پایه های حقوق مدنی و اثبات کرامت اسلامی  دو "دیوارمحافظتی انسان" هر دو برایم  پاسخ راحت کننده ندادند. نمیدانستم و تا امروزنمیدانم آن برخورد یا پیشآمد یک نقص قانونی است یا نَقض حقوقی!

 

درماده چارم قانون اساسی " ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادی که تابعیت افغانستان را دارا باشد." مشخص از افراد، نژاد، رنگ، اعتقاد دینی یا باور سیاسی نام برده نشده است. ماده بیست و دوم " هرنوع تبعیض و امتیاز بین اتباع افغانستان ممنوع است." پس تعین هرگونه مرزدینی بین اتباع به مثابه یک عمل تبعیض آمیز منع شده است. ماده بیست ونهم" تعذیب انسان ممنوع است"

 

 برخورد و پیشآمد آنچنانی که در بالا ذکر شد تعذب ذهنی و مغایربه متن ذکر شده است که التیام ضربه اش دشوار و شاید ناممکن باشد. آنچه که در بالا ازمتون قانون اساسی ذکرشد به فکرم کلام پوچ وبیمصرف نیست بلکه تعاریف رسالت و هدف غائی حقوق اساسی در ایجاد یک جامعه وملت واحد است بدور از اصل نژادی، باورهای دینی و سیاسی . طبعاً، با چنین نُقص و نَقض حقوقی و قانونی هدف غائی (ملت) زیر علامه پرسش جلی میرود.

 

بیشترین ندا ها در قرآن به صورت (یا ایهناالناس) (ای انسان) ذکرشده است ومیبینیم که قرآن ارزش وکرامت انسان را فارغ و بدوراز تعلقات ثبوت و حکم میکند. سوره نساء آیه 1" ما شما را ازیک مردویک زن آفریدیم و سپس گسترش دادیم آیه" لا تظلمون و لا تضلمون" شعار عدالت برابری و آزادگی است. در قرآن آیات فراوانی آمده است که اصلهای کرامت، حیات، عدالت، آزادی، عقیده و آموزش بدون تبعیض با صراحت تحکُم شده است.

 

حقوق بین المللی، حقوق فراملی است و برمبنای "بنی آدم اعضای یک دیگرند" حق بشرعین وشامل حال تمام جامعه انسانی میشود. حقوق بشر مرزهای رسمی تبعیض نژادی، باوری و دینی را دور ریخته است.

 

چه میشود اگرمراجع قانونی، حقوقی، شرعی و دینی این نُقص قانونی و شاید هم نَقض قانونی را تشخیص بدهند و در صدد حفظ آبروی انسان و اسلام برآیند.

ازاسلام در برابر باورهای دیگران دیوارسیاه بلند وضخیم ویا دریای عریض غیرقابل عبور به نمایش نگذارند.

 

پس از بازگشت ازآن سفر، هر باری که آن دوست خوب هندویم را میبینم آن پشآمد دوباره به خاطرم زنده میشود و چون یک باورمند به آئین اسلام خودم را در برابر او حقیر و شرمنده احساس میکنم. پایان

 

***************

دروازهً کابل

 

سال سوم                  شمارهً ۵٤        اکست       2007