کابل ناتهـ،

کابل ناتهـ   kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سالار عزیزپور

 

"آب و دانه " به روایتِ دیگر

 

 

 

"آب ودانه " داستان ِ بلندی است از خالد نویسا ؛ نویسنده یی که با عشق و نفس های گرمش تار وپود روایت را پویایی و جان می بخشد و با   تخیلش  صلابت و استواری.

 

خالد نویسا پیش از این رمان، دو دفتری از داستان های کوتاه، بنام هایی " تصورات شب های بلند " و " فصل پنجم" را تیزنوشته  که به پشاور به چاپ رسیده است .

 

خالد نویسا از آن دسته نویسنده گانی است که در  تبعید سر بلند کرده و در مقاومت پایداری آموخته   و   در جایگاه نویسنده جوان، نشانی از خود به جا گذاشته است.

 

پیش از آن که به روایت دیگر  " آب و دانه " اشاره بنمایم . الزامی می نماید  که بدانیم امروز ما به سبب قرائت ها و خوانش های متفاوت، دیگر با یک خوانش واحد و یگانه مواجه نیستم . کم و بیش هنرمنوتیک امروز مارا به حداقل پانزده گونه ء از روایت و خوانش های مختلف آشنا می سازد .  از خوانش ها وگفتمان های فرمالیستی و ساختاری گرفته تا قرائت و گفتمان های فمینیستی ، تاریخی ، روان شناختی، یونگی ، فرویدی و ...

 

در میان نکتهء دیگری را که نمی توان از نظر انداخت  جایگاهِ " آب ودانه " است  در مقام داستان مدرن  که تمایز آن با داستان پسا مدرن و پیشا مدرن نا گفته پیداست.

 

از آن جای که می دانیم، داستان همزاد زبان در سپیده دم زنده گی انسانی است و در درازنای تاریخ، محتوا ، شکل ، فرم ، و قالب های مختلف به خود گرفته و در منشور ی از رنگین کمان ِ تخیل انسانی بازتاب مختلف داشته است . اگر زمانی بنام های حکایت ، قصه و ...یاد شده، در زمانی دیگر نام های دیگر به خود گرفته تا به رمان و داستان کوتاه و متن امروزی رسیده است.

 

این روند و روال در دوران مدرن سیر پر شتاب و شتابان داشته که رونق رمان و داستان کوتاه در سده های پسین بازتابنده ی چنین روند و روال می باشد  .

 

شاخصه هایی داستان های مدرن:

منطق داستان مدرنیستی ، روایت حرکت از بحران هویت به آگا هی است . در داستان مدرنیستی ما با متن هایی سرو کار داریم که به نوعی نا تمام اند ، یعنی پایان ندارندو متن ها به شکلی نا کامل اند ، شخصیت ها به شناخت از جهان پیرامون تردید دارند . در حالی که متن داستان کلاسیک آیینه تمام نمای زنده گی  و بازنمایی  زنده گی است . اما در ادب پست مدرنیستی ما رابطه یی با واقعیت نداریم ، چراکه ما واقعیت یگانه نداریم .

 

اگر ادبیات پست مدرن کمال گراو غایت گرا نیست و بدنبال معنای قطعی وواحدی نیست ، بر عکس در ادبیات مدرن با طرحی منسجم و ساختمانی معین و چشم نواز روبرو هستیم که آماج محتوایی و موضوع خاصی را دنبال می کند، به گونه یی که در داستان " آب ودانه " ما شاهد طرح و ساختمان معین می باشیم و دیگر شاخصه های داستان  مدرن. شخصیت مرکزی داستان ِ" آب ودانه "" رمضان " می باشد و در دهکده یی بنام " سیاه خارک " یکی از مربوطات" دایکندی"مناطق مرکزی افغانستان بود وباش دارد، صاحب زن وفرزند است و نان ده خانواده. از قضا قحط سالی می آید و از سوی حاکمیت طالبان بر مناطق مختلف افغانستان مستولی می شود. رمضان در میانه استبداد و قحط سالی برای بقا خود و خانواده اش می کوشد ، در برزخی از امید وناامیدی به کمک هایی ملل متحد دل می بندد ، از همین جاست که تراژیدی و فاجعه اصلی آغاز می شود ؛ تراژیدیی که ریشه در امید های بی حاصل دارد ودر تلاش هایی که به سنگ می خورد .

در فرجام فاجعه محیط زیست و امید،  صرفن امید،  روایتی دیگر از این داستان را در فاجعه ژرفتر از آن می نماید که دراین داستان به تصویر کشیده شده است . روایت فاجعه به وسعت جغرافیای انسانی که ریشه در تهدید میحط زیست ، استبداد و فقر سیاسی و فقر فرهنگی که در بند بند این متن به گونهء  دیگر  تبازر می تواند.

اگر ادبیات را به طور عام  و داستان را به طور خاص گونه یی از نوشتاری بدانیم که امروز بنام متن یاد می شود، در آن صورت این تنها زبان است که به داستان هستی می بخشد ، از طریق شخصت سازی ، حادثه پردازی، فضاسازی ، گفت وگوو دیالوگ. این جاست که واژه ها به شکل لهجه ها و گویش ها معنا و مفهوم دیگر می یابد و توجه بیشتر نویسنده گان را می خواهد.

در داستان "آب ودانه " خالد نویسا به مواردی از تجدید نظر واژه ها ضرورت دارد. امید وارم نویسا در چاپ دوم این اثر به آن توجه نمایند که بخشی از این موارد را چنین می توان نشانی کرد:

 

".... وبا بد زبانی همدیگر را داغان کردند " صقحه صدوسه . به جای آن بهتر است گفته شود: همدیگر را نیش می زدند .ویا در صفحهء صدودوازه این اثر می خوانیم : " حق بگویی در جانت شاخک نشانده ای . بهتراست گفته شود : در جان جورت شاخک نشانده ای . و یابجای خانه های کژ و معوج ، درست تر است گفته شود گژ و مژ و همچنان به جای قال و مقال صفحه سه. درست تر است گفته شود غالمغال صورت گفتاری و به گونه یی که در آن محل به کار می رود. و در جایی که گفته شده : از پهلوی ماکیان رد شد . بهتر است گفته شود : از پهلوی ماکیان گذشت ویا تیر شد.

 

در موفق بودن یک اثر داستانی اگر اجماع اهل نظر، کثرت خواننده و خلق ترفند های نوین زبانی را در نظر داشته باشیم ، این اثر  با  همه افت های زبانی  از شمار آثار موفق به حساب می آید، هر چند درخشش خالد نویسا در نوشتن داستان های کوتاهی همچون : " تصورات شب های بلند  وداستان" نامرد "می باشد .  برای نویسا توفیق بیشتر در تلاش های داستان نویسی اش می خواهیم.

 

***************

دروازهً کابل

 

سال سوم                  شمارهً ۵٣          جولای       2007