کابل ناتهـ،


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نگرانی های پسین

 

نصیرمهرین

 

 

  چقدر لحظات دشوار است  هنگامی که خبرهایی از سر زمین غمدار وشوربخت را می شنویم  نتیجه یی را که از آنها حاصل شده و در ذهن تببین یافته وبرحسب عادت وپیشه دل آدم میخواهد پوست بازکرده آنها را بگوید و بنویسد؛ اما توان ویارای نوشتن نباشد.  در خلال خواندن و شنیدن خبرهای حدود دوماه پسین حال من چنین بوده است. 

 

شهادت اجمل نقشبندی بدست مشتی لگام گسیخته متوحش، اخراج ظالمانه مهاجرین درد دیده هم میهن ما از ایران و تشدید انتحارهای تروریستی طالبان وبه ویژه مرگ عساکر آلمانی وچند بیگناه دیگر در کندز؛ به تشویش ها ونگرانی های پیشین افزود وهر چند هفته های از این رویدادها گذشته است، اما تصور می شود که بنابر داشتن ریشه وبیشه در جامعه ومنطقه، ابراز نظر ما به تنهایی نه معطوف به گذ شته تواند بود  بلکه روی به آیندهء نگران کننده نیز دارد.

 

1-  از آن جوان بیگناه از اجمل نقشبندی  میاغازیم :

 تحریک اسلامی طالبان چند تن ایتالیاییان را به اسارت گرفتند ودر پشت در های بسته و پیش گرفتن راه معامله گری که در چنین موارد رسم است، طالبانی را به دست اختطاف کنندگان سپردند واتباع حارجی را نجات دادند. اما اجمل بیکس وغریب ومظلوم که دادخواه وکس وکوی نداشت، قربانی سیاست های غلط و غیر مسولانه  دولت  وتوحش وفرهنگ خشم انسانهای شد که با مرزهای اخلاقی کرامت انسانی هم آشنایی نداشته اند. برداشت من این است که این عمل دارنده بازتاب های گوناگون بود.

 

 نزد آنانی که پدیده طالب را چه در گذشته وچه در شرایط کنونی نامطلوب میدانند، انزجار انگیزترین واکنش را درقبال داشت.

 در چهره دولت بحران زده جمهوری اسلامی افغانستان بازتابی از تشدید بحران و ندانم کاری وبی مسولیتی را باردیگر به نمایش نهاد.

 

برای طالبان تجربه وآزموده مفید وثمربخشی بحساب آمد. طالبان  توسل به این عمل ننگین رادر بستر شرایط مناسبی اتخاذ کرده ودنبال خواهند کرد. از ویژه گیهای این شرایط، بهره مندی ار عقب گاه رهبردی پاکستان، موجودیت راز ورمز بسیار در سیاست های ایالات متحده امریکا که سلاح خشم وکشتار فزیکی غیر مسولانه را نیز با کرنش ها وتمکین های سیاسی مرعی داشته است و همچنان موجودیت طرفدران طالبان در جامعه وارکان دولت؛ میتوان نامبرد.
در واقع آن فرهنگ مسلط برآنها همراه با دلگرمی های که می بینند، نشان خواهد داد که سرهای درد مند ونازنین دیگری را نیزخواهند برید. گذشته ها وحاین غملکر نشان داده است که نزد آنها وهمه هم اندیشان آنها " هیچ چیز ارزانتر ازاز جان آدمی "  نبوده است.

 

اگر از یکی از ابعاد  دیگر کمک کننده ودلگرمی طالبان نام ببریم این است که در خلال سالهای پسین همهء موافقین حضور ایالات متحده امریکا وپدید آیی وضع پس از طالبان، مخالف فرهنگ گفتار وکردار دوره طالب نبوده اند. وچه بسا مخالفینی را داریم که در مافی الضمیر خویش عواطف ودلسوزی ها وهمنوایی های بسیاری را با طالبان حمل میکنند. خرمندانه  ودر کل حامل بارهای انسانی وشرلفتمندانه تواند بود اگر چنین اعمال بعنوان جنایت محکوم گردد.

 

2- جمهوری اسلامی ایران با تشدد وقاطعیت بیشتردر بیرحمانه ترین شیوه، هنگامهء آزار واذیت راهمراه با اخراج مهاجرین افغانستان دنبال کرد. این عامل نیزدر تشدید بحران دولت افغانستان بازتاب عاجل داشت. حالا عطف به جوانب ذاتی بحران دولت طرف نظر ما نیست. نشان دادن بی کفایتی را در نظرداریم. میدانیم که هنگامه سازی هایی که علیه مهاجرین هموطن ما درایران بوجود میاید، تازه نیست. از طرف نهادهای مختلف وصدها بار مطرخ شده است. آزار واذیت و وضع شرایط دشوار زنده گی آنها هم نا شناخته نیست.
در زندان های جمهوری اسلامی ایران (همچنان در زندانهای پاکستان) افغانهای بیکس ومظلوم وبی بازخواستگر،( گنهکار ویا بیگناه ) کم نیست. این مهاجرین با توجه به اوضاع واحوال نامساعد که بدرازا کشید  افغانستان را ترک گقته بودند.

اما دولت جناب حامد کرزی دارنده چنان برنامه یی در زمینه حال و روز وسرنوشت مهاجرین در کشورهای مختلف ومنجمله ایران نشد تا به این موضوع رسیدگی شود. ملیونها دالر نیز به وزارت امور عودت کننده گان اختصاص داده شده است. طرفه این است که ضمن محکومیت ایران، نباید برف بی کفایتی، بی برنامه گی وبی مسولیتی ها را در بام ایران بریزند.

 

 این مساله یکی از مسایل مهم حیات اجتماعی مردم افغانستان را احتوا میکند. ملیونها انسان هموطن ما در پاکستان وسایر کشورها پناهنده هستند. زنگ خطری جانب ایران زنگهای دیگری را بصدا در میاورد. حتا در المان هزار ها تن در دلهره واضطراب به سر میبرند. بازگشت اجباری مهاجرین وچگونگی حل آن وظایف جدی تری برای آینده مطرح میکند.

دل آزاری بیشتر موضوع در آنست که پیشامدهای زشت مقامات ایرانی دربرابر مهاجرین کشورما زمینه ساز ماست مالی های بی کفایتی میشود.

 

3- اندک اندک راه ورسم کشتن  دیگران  با انفجارتن خود در متن زمینه های مساعد در افغانستان نیز شکل گرفته است.  چنین انفجاری در کندز که منجر به مرگ چند تن از عساکر آلمانی وهموطنان ما گردید، نیز اولین وآخرین نتواند بود. زیرا سوء استفاده های که درین موارد از محدودبت های ذهنی جوانان بعمل میاید؛ بیشترین امکان رابرای ملا عمر و متحدین عرب وی میگذارد. چنین جوانان نیز کم نیستند.  اما پنداشته میشود که طالبان درین حوزه از کارکردهای خویش نیز دستاوردی داشته اند.

 

زیرا به دنبال مرگ  اتباع خارجی  بازتاب مطبوعاتی موضوع نشان میدهد که بحث خروج قوا از افغانستان مطرح بحث است. مطبوعات و نیروهای سیاسی آلمان بدین موضوع اشتغال داشتند. بعید بنظر نمی رسد که بعنوان حربه سیاسی برای جلب آرا در معرض استفاده بیشتر احزاب مخالف قرار بگیرد. همانگونه که چند سال پیش مخالف شرویدر صدراعظم پیشین المان با حمله بر عراق وعدم همنوایی او با سیاست های امریکا، پیروزی او را در انتخابات تضمین کرد، مخالفت با حضور قوای آلمانی در افغانستان خطری را برای  حکومت کنونی  ایجاد میکند. برعلاوه در بقیه کشورهای که عساکرشان در افغانستان حضور دارند، چنین بحث های وجود داشته است. سال گذشته در پارلمان کانادا کار بجای حساسی رسیده بود.

 

نتیجه یی را که ازین حال واحتمال تشدید چنین فعالیت های طالبان میتوان گرفت، روزگار دولتی را خوب نشان ما نمیدهد که بر پایه اتکا به لزوم دیدهای  بیگانه بر روی پایه های لرزان ایستاده است.
این یاد آوری به معنی عیب جویی هویت دولت آقای کرزی نیست. بلکه فراتر ازآن تشخیص مسولیتی را متوجه همه نیروها ومحافل وشخصیت های میسازد که نگران آینده افغانستان خواهند بود. ودر زمینه پیشنهاده یی که بتواند بعنوان یک بدیل محور کوشش ها باشد آیا میتوان بدون عناصر مشارکت ملی، اصل اتکا بخود، رعایت دموکراسی پارلمانی واحترام اکید اجزا قومی افغانستان به همدیگر، راه یگری رامطرح کرد ؟

 

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۵١             سال سوم                    جون ۲۰۰۷