کابل ناتهـ،


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داکتر اسدالله شعور

 

ریشه های هنر خرابات در تاریخ

 

بخش نخست

 

 

 

     اکنون که نظریات در مورد پیشآهنگان خرابات را در بوته ی نقد گذاشته و از مقایسه ی آنها با جریانات تاریخی سده ی نزدهم کشور به حقایقی دست یافتم که مسلم می گردانند این نظریات بر بنیاد حقایق تاریخی استوار نه بوده حرف های بدون مسوؤلیت برخی از استادان گرانمایه ی موسیقی است که به رسم افسانه بازگو شده است. پس در صدد ردیابی پیشاهنگان واقعی خراباتیان و هنر شان در افغانستان باید بود تا دیده شود که حقیقت امر چه گونه بوده است. برای روشن ساختن این بخش ناگزیریم که به نقل بخش هایی از فصل پیش درآمد کتاب میراث موسیقی هندی به زبان دری که اثر دیگری ازین قلم است، بپردازیم که اندرین باب با جمعبندی اسناد تاریخی، روابط افغانستان و هند را در بخش موسیقی به بررسی گرفته است و در پایان چشم انداز تازه یی را برای شناخت اثرگزاری این دو حوزه ی مهم تمدن آسیا بر همدیگر می گشاید.

 

     مردمان دو کانون عمده ی فرهنگ و تمدن آسیا، یعنی آریانای باستان و هند قدیم از دیر زمانی با موسیقی همدیگر آشنا بوده اند. اسناد تاریخی حاکی از آنست که هنرمندان موسیقی آریانای کبیر به ویژه اهل طرب خراسان دوره ی اسلامی پیوسته به هند در رفت و آمد بوده و بالمقابل هنرمندان موسیقی هندی در سرزمین های آریانا در رفت و آمد بوده، زمینه را برای تبادله ی تجارب شان با همدیگر فراهم می آورده اند.

 

              گرچی روابط فرهنگی و اقتصادی مردمان همسایه هیچگاهی در محدوده ی روابط رسمی دولت ها مقید مانده نمی تواند و به ویژه فرهنگ های مجاور خواه ناخواه و به صورت طبیعی بر همدیگر اثرگذار اند که نمی توان برای این رابطه ها تاریخی معین نمود، ولی در ساحه ی رسمی قدیمترین اسناد حاکی از ورابط فرهنگی آریانا و هند در عرصه ی موسیقی که تاکنون به نظرِ نگارنده ی این سطور رسیده است، مربوط به ورود و پراگنده شدن عده ی عظیمی از هنرمندانِ دوره گرد موسیقی و تمثیل هندی در حدود ١٥٧٥ سال پیش از امروز به شهرهای مختلفِ سرزمین های آریاناست که به درخواست پادشاه ساسانی ـ بهرام گور ( ٤٣٨ ـ ٤٢١ م) ـ  صورت گرفته بود. این گروه در حقیقت طلایه داران طایفه ی جت یا کولی امروزی بودند که بعدها به مرورِ زمان تا آسیای میانه و جزیره ی بریتانیا نیز رسیدند. ١ تا ٧

 

     در حالیکه اغلب متون تاریخی و ادبی این رویداد را به عین صورت تآیید می کنند، ولی در تعداد گروه مذکور اختلاف نظر نشان داده اند : حمزه ی اصفهانی١ و ابوالقاسم فردوسی٢ این عده را دوازده هزار « مطرب و رامشگر» گفته اند؛ ابومنصور ثعالبی در جایی تعداد آنها را چهارصد نفر قید نموده، می گوید : اینها « مسخره بازانی بودند که در کوی و برزن شهر و ده برای مردم ساز می کردند و ترانه می خواندند.»٣ و در جایی دیگر تعداد اینها را « چهار هزار رامشگر زبردست و خواننده ی خوش الحان»٤ وانموده است. نظامی این عده را ششهزار « مطرب و پایکوب و لعبت باز»٥، حمدالله مستوفی « دوهزار لولی جهت مطربی»٦ و منهاج السراج جوزجانی آنها را « یکهزار مرد و زن سرودگوی»٧ خوانده است.  گرچی ارقام یاد شده، با در نظرداشت نفوس جهان و شانزده قرن پیش از امروز، مبالغه آمیز به نظر می رسد، بازهم بازگوینده ی کثرت آن هنرمندان هندی الاصل را نشان می دهد که وارد سرزمین های آریانا و جامعه ی فارسی زبانان گردیده و هنرهای بومی سرزمین خویش را به مردمان ما باز شناسانده اند.

 

     در روزگاران بعد که طلیعه ی نور اسلام از طریق سرزمین امروزی افغانستان به هند تابیدن گرفته دولت غزنوی ما در شمال شبه قاره نیز استقرار یافت، روابط بین مردمان دو کشور وسعت بیشتری اختیار کرده از استحکام ویژه یی برخوردار گردید. این ارتباطات زمینه ی ورود هنرمندان دری را به اطراف و اکناف هند مساعدتر ساخت. زیرا امرای خراسانی آن کشور برای مجالس دربار و محافل خصوصی شان، گروه های هنرمندان سرزمین خویش را به همراه داشتند، چنانکه مسعود سعد شاعر معروف عهد غزنوی از گروه موسیقی نوازان، خواننده گان و رقاصه های دربار شیرزاد غزنوی پسر سلطان مسعود سوم که از ٥٠٩ ـ ٤٩٢هـ  نایب السلطنه ی هند بود، شرح جالبی دارد. او از محمد نایی، عثمان خواننده، علی نایی، اسفندیار چنگی، کودک جعبه زن (ضرب نواز)، زرور بربطی، پری بانی خواننده، بانوی قوال و ماهوی رقاصه و کارنامه های شان یاد می کند،٨ که هیچ یکی از آنها هندی نبوده، سازهای شان نیز همه خراسانی است. به همین ترتیب ضیآ برنی نیز در تاریخ فیروزشاهی خود، هنرمندان دربار جلال الدین فیروزشاه خلجی ( ٦٩٥ ـ ٦٨٩ ) را تقریبا" دوصد سال پس از آن بر شمرده که همه غیر هندی اند؛ مانند حضرت امیر خسرو بلخی ثم دهلوی، مفتی محمد شاه چنگی، امیر خاصه، حمید راجه، فتوحا، دختر فقاعی (= بیر یا آبجو ساز) نصرت خاتون و مهرافروز.٩  همچنان حضرت امیرخسرو بلخی در رساله ی اعجاز خسروی خود از تعدادی از هنرمندان موسیقی عصر قطب الدین مبارکشاه خلجی در سال ٧١٦ﮬ  یاد کرده است که عبارت بوده اند از : ترمتی خاتون، امیر گنجشک، محمدشاه مرغک، خلیفه حسینی اخلاق، معروفک خانم، عبدالمؤمن، دادو یا داؤود جبلی، شعبان قمری، محمود چوزه، ابوالفرخی نایی، ابوالفرخی بربطی، خواجه لطیف قوال و امیرالطیور١٠ که تعدادی از آنها از باخرز و فرغانه به تازه گی وارد هند شده بودند و از نحوه ی لقب گزاری تعداد دیگر آنها پیداست که باید اهالی شمال افغانستان بوده باشند؛ زیرا چنین لقب گزاری ها تا همین اکنون نیز در ولایات شمال کشور ما معمول و متداول بوده، مردم بیشتر به صفات اجتماعی، تکیه کلام ها، مهارت ها و عیوب جسمانی شان یاد می گردند تا به اسامی خاص شان مانند لنگ عوض، ناصر کل، رشید دوستم و امثال اینها.

 

     وجود چنین هنرمندان خراسانی در کشور هند، اسباب انتشار و ترویج موسیقی ما را در بین مردمان آن سرزمین فراهم آورده سبب شد تا موسیقی هندی با تأثیرپذیری از هنر مردم خراسان دچار دگرگونی های عمیقی گردد؛ چنانکه پژوهشگرا و موسیقی شناس شناخته شده ی غرب خانم پگی هالوری نیز این امر را در کتب بسیار پر ارزشش ـ موسیقی هندی ـ تأیید نموده و نوشته است که «با استیلای مردم افغانستان بر شمال هند . . . آهنگ های فارسی و عربی در موسیقی هند تأثیر شگرفی به جا گذاشته است.»١١ که میتوان در بخش موسیقی نظری، تیوری موسیقی یونان را نیز به این سیاهه افزود. و از سوی دیگر هنروران یاد شده به مرور زمان با موسیقی هندی آشنایی عمیق تری حاصل نموده آن به کشور خود انتقال دادند و شاهان و امرا نیز با این موسیقی که قبلاَ برای شان بیگانه می نمود؛ خو گرفتند؛ تا آنجا که دربارهای شان محل اجرای هر دو نوع موسیقی گردید؛ چنانکه نویسنده ی نامعلوم قدیمترین کتب زبان دری در باره ی موسیقی ـ غنیۃ المنیه ـ در باره ی ابراهیم حسن ابورجا فرمانروای گجرات در عهد فیروزشاه تغلق اشاره می کند که : « برای دفع ملال، که از هجوم اشتغال در طبیعت را یافتی، ساعتی لطیف به استماع سماع پارسی و سرودِ هندی اتفاق می افتاد.»١٢ و نذیرعلی جیرزبهای مؤلف کتاب راگ های موسیقی شمال هند نیز این مطلب را به شکل دیگری افاده نموده، می نویسد که : «از زمان امیرخسرو تا دوره ی مغولان (منظور بابریان است) موسیقی خارجی و به ویژه موسیقی خراسانی و ساز و آواز هندی در دربارهای هندوستان به صورت عام مورد اجرا قرار می گرفتند.»

 

     این تنها هنرمندان خراسانی و پاردریایی نبودند که درین دربارها به طریقه خود می خوانند و می نواختند؛ بلکه هنرمندان هندی الاصل نیز بر موسیقی خراسانی وقوف کامل یافته به آن هنرنمایی می کردند؛ چنانکه شیخ ابوالفضل علامی مؤلف اکبرنامه، درباره ی تانسین که بزرگترین و نامورترین هنرمندان هند در عهد جلال الدین محمد اکبر بود، نوشته است که : «آن حضرت در دقایق موسیقی چون سایر فنون دانش از اقسام نغمات و شعب فارسی و چی از اصناف سرود هندوستان از روی علم و عمل یگانه ی ادوارند.» ١٣

     به همین ترتیب در آثار عهد جهانگیر نیز از هنرمندان خراسانی و هندی در دسته بندی های جداگانه نام برده شده است، چنانکه در اقبالنامه ی جهانگیری زیر عنوان گوینده ها و سازنده ها از حافظ نادعلی، حافظ کیب ؟، فتحا، نصیرا، باقیا، حافظ عبدالله، استاد محمد نایی و حافظ چیله نام برده شده . به دنبال آن زیر عنوان نغمه سرایان هند از جهانگیرداد، چنترخان، پرویزداد، خرم داد، ماکهو و حمزه یاد گردیده است. و در جهانگیرنامه که چاپ دیگر عین کتاب است، از حافظ ها اسامی حافظ یادعلی، حافظ برکت، حافظ عبدالله و استاد محمد هادی سیاهه داده شده و از نغمه سرایان هند، از جهانگیرداد، خسروخان، پرویزداد و ماکهوجی نام برده شده است. ١٤

 

     درین متن از کاربرد واژه ی حافظ برای خواننده گان، به وضاحت پیداست که اینها نیز از شمال افغانستان و پاردریا بوده اند؛ چی اصطلاح حافظ که به مفهومِ نگهدارنده ی میراث های فرهنگی و روایات مردمیست، در عرف تاجیکان هردو حوزه، ریشه ی بسیار کهن و باستانی داشته، به روایان حماسه های ملی و نقالان و خواننده گان روایات و رویدادهای محلی اطلاق می شد و تا به امروز نیز در ولایات شمال افغانستان و سرتاسر تاجیکستان و اوزبیکستان اتساعا" به همه خواننده گان اطلاق می گردد. در حالی که در کابل زمین و جنوب کشور این واژه تغییر مفهوم داده و به حفظ کننده گان کلام ربانی اختصاص یافته است. چون در کابل اغلب نابینایان را به علت استعداد بیشتر شان در به خاطرسپاری آموخته های شان، به این کار می گمارند؛ در زبان گفتاری حافظ و حافظ جی به مفهوم نابینا و کور نیز کاربرد یافته است.

 

     راویان شهنامه ی فردوسی که به نام سخنگوی دهقان یاد گردیده اند، نیز همین حافظ های بوده اند. زیرا دهقان که صورت معرب واژه ی دهگان است و این لفظ به عنوان اسم اصلی ملیت تاجیک هنوز هم در افغانستان در تداول است. و این سخنگویان دهقان همین حافظان مردم بوده اند که روایات تاریخی شان را سینه به سینه و نسل اندر نسل حفظ کرده بودند تا یانکه فردوسی بسیاری از آنان را به به نظم درآورده و به رشته ی تحریر کشیده است.

 

     به هر حال این روایات نشان دهنده ی این حقیقت اند که دانشمندان و هنرمندان کشورما نه تنها اینکه تأثیرات عمقی بر موسیقی شمال هند به جا گذاشته اهل طرب آن سامان را با موسیقی خودشان آشنا ساختند، خود نیز موسیقی هندی آموخته و از آن بهر هایی گرفته اند، حضرت امیرخسرو بلخی دهلوی، قاسم کاهی کابلی، حافط حیدر تونیانی، سیف جام هروی، یحیی کابلی و حتی بزرگترین موسیقی دان منطقه عبدالقادر بن غیبی هنرمند دربار تیمور و شاهرخ نیز به گفته ی درویشعلی هروی به هند رفته و با موسیقی آن سامان بلدیت یافته آهنگ هایی به زبان هندی نیز کمپوز نموده بود. پس اینکه برخی از استادان ما ادعا دارند که موسیقی افغانستان در قرن نزدهم از خانه ی ایشان عز صدور یافته است، حرفیست عاری از منطق و دور از عقل و دانش. که جنبه های نظری این اثر گذاری ها را در شماره ی آینده دنبال خواهیم کرد.

 

 

 ادامه دارد

 

 

 

یادداشت : مآخذ و پاورقی ها را در اخیر بخش تقدیم خواهیم کرد.

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۵٠             سال سوم                    جون ۲۰۰۷