کابل ناتهـ،


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیگر نوشته:
 

  داکتر اسدالله شعور
به شاهدوخت غزل فریده
انوری

 استاد پرتو نادری
زیبایی

  داکتر بشیر سخاورز
مزامیر زنی از دیار ملکوتی

- استاد فرهاد دریا
صدای ترِ جوانی

 

 

 

 

 

برگرفته از سايت زيباي فانوس

www.faanoos.com

 

 

 

ســـالروزي در پرتو فـانوس

 

 

صبورالله سياه سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

 

فراخوان ناگهان سايت زيباي "فانوس" براي گراميداشت کارنامهء فرهنگي فريده انوري غافلگيرانه رسيد. ايکاش دامنهء زمانه گسترده تر از آنچه است، ميبود تا با روشني افگندن به کارکردهاي گوناگون اين بانوي هنرمند، برنامهء کنوني از ويژگي نيکوداشت فراتر ميرفت و دستاورد نزديک به چهار دهه (1969 تا 2007) فريده انوري از سوي همکاران، دوستان، نويسندگان، شنوندگان و ديگران ژرفتر بازنگري ميشدند.

 

چنين کاري از دو نگاه ارزشمند شمرده ميشود: از يکسو برنامه هاي ويژه داراي وزنهء بيشتر خواهند شد، زيرا ارزش پژوهشي خواهند يافت، و از سوي ديگر آرام آرام نقطهء پاياني گذاشته خواهد شد به رسم ناخوشايند ولي گسترندهء "ستايشهاي هوايي"، آنهم در روزگاري که نويسنده و خواننده هر دو به "حجم بي وزن" بودن تحفه ها باور دارند و ميدانند که آن واژه هاي زيبا مانند پولهاي سالهاي جنگ چه بي پشتوانه دست به دست و سايت به سايت به گردش مي افتند.

 

دراز ساختن زنجيرهء سخناني از اين دست که فلان هنرمند يا انديشمند "آدم بسيار شريف است، دروغ نميگويد، کينه ندارد، نفرت را نميشناسد، دستش به خون مردم آلوده نيست، مال کسي را ندزديده، به ناموس ديگران با چشم بد نگاه نکرده، زندگي بيغرض و عاجزانه داشته، صلح را خوبتر از جنگ، عدالت را بهتر از جنايت و صداقت را ارزشمندتر از خيانت ميداند، و شگفت اينکه آدمهاي خوب را دوست دارد و آدمهاي بد را دوست ندارد!"... تهي کدام نگفته را پرخواهد کرد، به چه کار خواهد آمد و چه ارزش خواهد داشت؟

 

آيا درستتر نخواهد بود اگر در چنين سالگره ها به جاي افروختن شمعها، قلمها افروخته شوند؟

 

***

از ميان زناني که در گستره هاي گوناگون هنر و فرهنگ افغانستان در درازناي چهل سال پسين خوش درخشيده اند، نام فريده انوري در چند لست و فهرست مي آيد.

 

پيشنهاد ميشود در آيندهء نزديک به گوشه هاي زيرين زندگي وي نگاهي درخور افگنده شود:

 

1) فريده انوري که نامور بودنش بيشتر با دکلمهء شعر گره ميخورد، از پيشگامان و سرآمدان اين هنر است.

 

با آنکه داشتن آواز گوشنواز عطيهء خداونديست، چگونگي پرورش آن تلاش ميخواهد. نامبرده با پيوسته خواندن سرودهاي مولانا، سعدي، حافظ، حميد مصدق و دهها شاعر ديگر گراف ارزنده يي از کارهايش را نمايش ميدهد. زيبنده خواهد بود اگر هنرمندان و همکاراني که در اين رشته همگام وي بوده اند، با نگاه کارشناسانه به بررسي دکلمه هاي او بپردازند.

 

2) فريده انوري در گويندگي (خواندن گزارشها، اخبار، و تبصره ها، داستانها و پارچه هاي ادبي) هم پيشينهء سي و چند ساله دارد. ويژگيهاي آوايي و چگونگي پرداخت برون از دکلمه هاي او نيز ميتوانند از سوي کارشناسان اين گستره ارزيابي گردند.

 

ارزش بررسي دکلمه و گويندگي او دو لايه خواهد بود:

 

-- بنيان گذاشتن "بايدها و نبايدها"، پيريزي سنجه ها و معيارها و به سخن ديگر نهادينه ساختن روند گويندگي و دکلمه

 

-- واگشايي خم و پيچهاي هنري و فني هر دو رشتهء پيشگفته در کنار کارهاي کساني که مانند فريده انوري در اين راه گام گذاشته اند

 

گردآوري و همگذاري يافته ها براي الگويابي از ميان آنها و رهنمايي و آموزش آناني که تازه به اين راه رو آورده اند، کمک بزرگي خواهد شد.

 

3) فريده انوري در راه اندازي، سـازماندهي يا پيشبرد برنامه هايي که رفته رفته پرشـنونده ترين گرديدند، نيز نقش ستودني داشته است.

 

از هر چمن سمني، مجلهء راديويي، زمزمه هاي شبهنگام، ترانه ها و سخنها، کاروان ابريشم، مشعلداران هنر، درودي و سرودي، ارمغان سحر، ترازوي طلايي، پاسخ چيست؟، هزارويکشب، مشعلداران هنر، شب شعر، شهر شعر، نقشهاي جاودان، هفت شهر عشق، فصلي از بارش رنگ و بانگ ناي برخي از رهآوردهاي اويند.

 

بدون شک شمارش بالا ناتمام است. از آنجايي که بايگاني همه برنامه هاي پخش شده، در برونمرزها دسترس نيست، بسي بهتر خواهد بود اگر يا او خود در اين زمينه بنويسد، يا کساني که به آرشيف راديو افغانستان، راديوي 24 ساعته کليفورنيا، و راديو آزادي راه دارند، به چون و چند اين برنامه ها بپردازد.

 

برخي از برنامه هاي ياد شده در پرورش و سمتدهي ذوق و شور ادبي انبوهي از هواخواهان هنر و فرهنگ نقش فراموشي ناپذير داشته اند.

 

4) شايد کمتر کسي به ياد نداشته باشد که فريده انوري گهگاه از داستانهاي دنباله دار، قصه هاي تمثيلي و راديودرامها نيز شنيده ميشد.

 

از نقشهاي يادماندني وي ميتوان "بهانه" و "ژاندارک" در داستانهاي دنباله دار و راديودرامها را نام برد.

 

5) فريده انوري در سالهاي 1972 يا 1973 در نوشتن زندگينامهء رابعهء بلخي نيز سهم داشت. اينکه سناريوي فيلم سينمايي "رابعهء بلخي" از ساخته هاي "نذير فلم" در 1974 نيز بر بنياد نوشه او فراهم آمده است يا نه، بد نيست از خودش پرسيده شود.

 

6) نامبرده کارگرداني چند فيلم و آهنگ تلويزيوني (از آن ميان پارچهء پرآوازهء "واي باران باران" احمدظاهر) را نيز به دوش داشته است. شايد او در اين راستا کارهاي بيشتري نيز داشته باشد.

جا دارد، اين نکته نيز با خودش در ميان گذاشته شود.

 

7) فريده انوري چند پروژهء ماندگار و از نگاه پژوهشي ارجناک را به شيوهء دنباله دار رويدست داشته است. سريال بلند پيگيري مرگهاي رازورانه محمد هاشم ميوندوال و احمد ظاهر دو نمونهء گرانبها اند. آيا گفت و شنودها، تبصره ها، داشته ها و يافته هاي جريان اين دو پروژه ريکارد گرديده اند؟

 

اگر چنين باشد، هنگام آن رسيده است که همه آنها به شيوهء امانتدارانه گردآوري شوند. گرچه نگهداشتن آواز (ترجيحاً در چندين سي دي و چندين جا) ارزش خود را دارد، پيشنهاد ميشود کلکسيوني از همهء اين آگاهيها به شيوهء نوشتاري درآورده شوند تا در روشن ساختن تاريکيهاي تاريخ ديروز و امروز کمک رسانند.

 

8) پيشبرد و ديدباني چندين سالهء برنامه هاي گفت و شنود راديويي، از فريده انوري "سـازمانگر" خوبي ساخته است. او خيلي به هنگام درمييابد که پاسخگو (مصاحبه شونده) با نمايش چه نشانه هايي خواسته يا نخواسته از هنجار بيرون ميرود، يا رو مي آورد به بازگويي و زياده پردازي. گواه بوده ايم که او چگونه توانسته با زود پر کردن لحظه هاي فزايندهء خاموشي، فراخواندن و واپس آوردن مهمان برنامه به خاستگاه و دنبالهء سخن، روال گفتگوها را از گسستها و کاستيهاي ناخواسته رهانيده است.

 

9) فريده انوري از يادداشتهاي ذهني (حافظه) استواري برخوردار است. پشتوانهء نيرومند آگاهي از ادب و فرهنگ جهاني و روندهاي جاري ادبي در عرصه هاي گفتن، پرسيدن و داوري کردن توان بيشتري به او بخشيده است.

 

6) صميميت آوايي نيز ميتواند از خوبيهاي کاري او به شــمار رود. شــنونده هنگام گوش فــرادادن به برنامه هايي که از سوي فريده انوري پيشکش ميشوند، خود را "پذيرندهء بيگانه" نميپندارد.

 

7) گرچه زمينهء رسيدن و پاگذاشتن زنها در پله هاي بالايي "اداره"، به ويژه در کشورهاي همسرگذشت و همسرنوشت افغانستان دشواريهايي دارد، نامبرده در فن "مديريت" نيز کارمند اثرگذاري بوده است.

 

در کنار انگشت شمار بانواني که در رده هاي بالاتر ماموريتهاي مرد_محورانهء کشور، پيروزمندانه کار کرده اند، نام فريده انوري نيز شايستهء يادآوري است.

 

8) گردآوري خاطره ها و نوشته شدن تجربه هاي فريده انوري، چه از سالهاي کار در افغانستان و چه در برونمرزها، از چندين نگاه دلچسپ خواهند بود.

 

بخش کاري اين نوشته خواهد توانست بازهم در نقش رهنمود دهنده و روشنگرانه براي آناني که خواهان پرداختن به گويندگي و ديکلمه اند، ياري رساند. بخش ديگر، مثلاً "خاطره نويسي"، برگهاي گمشده يا گمشوندهء يادنامهء همکاران دور و نزديک را نيز تازه خواهد ساخت.

 

آشکار است که فريده انوري سخنان شنيدني فراواني در پيرامون تاريخچهء راديو افغانستان، فراز و فرود کارنامهء هنري زندگان يا رفتگاني چون استاد سرآهنگ، استاد اولمير، ساربان و ... دارد.

 

از فراموشي بازداشتن همچو يادها و يادگارها، به ويژه امروز که افغانستان در همه همه جا به کمبود سرچشمه ها و رويکردهاي راستين دچار است، از نيازمنديهاي شماره يک به شمار ميرود.

 

9) در کنار اينهمه برازندگيها، ميتوان برخي از کارهاي راديويي فريده انوري را، گذشته از اينکه با چه نياتي رويدست گرفته شده باشند، زير پرسش برد.

 

نامبرده گاه در سرودها و نوشته هاي ديگران کاست و فزود ميبخشد. براي توجيه پذير بودن يا نبودن، دگرگون سازيهايي از اين دست را در چند سطح ميتوان بررسي کرد:

 

پابندي به بايدها: گويندگان رسانه ها ناگزير اند هنگام ديدن نادرستيهاي نگارشي در متن، به اصول درست نويسي و درست خواني وفاداري نشان دهند. اينگونه برخورد نمايانگر ارج گذاشتن به شنونده (يا بيننده) شمرده ميشود و نه تنها شايسته که بايسته هم است.

 

رعايت مصلحت: گاه کارمندان رسانه ها به خاطر مصلحتهاي سياسي، اجتماعي، مذهبي، اخلاقي، زباني، پاليسي درون دفتري، و... از کاربرد برخي واژه ها و اصطلاحات دوري ميجويند. اين تدبير که بيشتر نمايانگر دورانديشي و گريز از جنجالهاي ناخواسته است، به جاي خودش پذيرفتني مينمايد.

 

بهسازي (تشويقي): همواره بايستي نوشته هاي نارسا با ويراستاري بهبود بخشيده شوند، زيرا هدف روشنتر ساختن پيامها و پذيرفتني ساختن آنها براي گيرندگان است.

 

دستکاري به سود سيلقه: دگرگون سازي، پس و پيش بردن واژه ها در کار نويسندگان و سرودپردازان برجسته، به ويژه در شعر، درنگ بيشتر ميخواهد.

 

اين شيوه که در بهترين حالت، از "پسنديدن و نپسنديدن" گوينده يا دکلماتور برميخيزد، بدون اجازه سرودپرداز يا نويسنده هرگز نميتواند پذيرفتني باشد.

 

به همين گونه است، آگاهانه يا ناآگاهانه بالا و پايين بردن برخي از بيتها در غزلهاي دکلمه شده از سوي فريده انوري.

 

شايد در سروده هاي داراي فردهاي خودمختار يا دو مصراع "مستقل المعني"، پياده کردن سليقهء چيدن دلخواه مصراعها آسيب چنداني به بافت و "شـکل ذهني" شـعر نرساند، ولي از آنجايي که ســراينده با سـنجه هاي آفرينشي خودش جايگاه هر مصراع را پيشاپيش برگزيده، بهتر است، امانتها چناني که شايد و بايد، پاسداري گردند.

 

***

 

در گذشته ها ميگفتند "دل ز پر گفتن بميرد در بدن/ گرچه گفتارش بود در عدن"؛ نميدانم امروز براي پايان بخشيدن به پر گفتن چه بايد گفت. شايد "سه نقطه..."

 

... و چندمين زادروز فريده انوري خجسته باد!

 

[][]

 

ريجاينا (کانادا)

شــانزدهم مي 2007

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۵٠             سال سوم                    جون ۲۰۰۷