کابل ناتهـ،


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پيام دکتور صادق فطرت (ناشناس)

 

هفتادمين بهار زندگيت مبارک باد!

 

 

 

 

از طريق دوستي آگاهي يافتم که سايت زيباي "کابل ناتهـ" در نظر دارد برنامه ويژه براي بزرگداشت هفتادمين سالروز زندگي پربار و پرافتخار دکتور اکرم عثمان داشته باشد. من هم مقدم هفتاد سالگي آن دوست بزرگوار و هم اين اقدام نيک فرهنگيان عزيز را شايسته شادباش و تبريک ميدانم.

 

***

 

به شمار رزوهاي زندگي، دکتور اکرم عثمان دو سال جوانتر از من است، اما گفتني ميدانم که در دانش و تجربه و تدبير من چند سال از او جوانترم.

 

سرآغاز آشنايي ما برميگردد به سالهاي 1953 يا 1954. آن وقتها دفتر و دستگاه راديو در پل باغ عمومي (کابل) بود. ديد و واديدهاي اکرم عثمان (البته در آن سالها، دکتور نبود) و من به همکاري و سپس دوستي نزديک تبديل شد.

 

بعدها کسان ديگري با سليقه ها، بينشها و باورهاي متفاوت نيز به اين حلقه دوستي افزوده شدند.  با همه تفاوتهايي که داشتيم، در يک مورد کوچکترين اختلاف نظري به چشم نميخورد و آن چگونگي برداشت ما از شخصيت محترم اکرم عثمان بود. او از آغاز تا کنون در چشم همه ما آدم مهربان، بي آزار، با نجابت و نهايت شکسته و زميني بوده است.

 

براي من از خاطره هاي جالب آن روزگار سلسله بحثها و استدلالهاي اکرم عثمان و محمود فاراني است. ميتوانم بگويم که از گفت و شنودها و مجلسهاي دامنه دار اين دو تن بسيار بهره برده ام و از هر دو آموخته ام.

 

محمود فاراني انديشمندي بود (و به گمان غالب که امروز نيز چنان است) با آگاهي و حافظه کم نظير. او معمولاً از معادلات به اصطلاح "سه مجهوله" آسماني آغاز ميکرد، به ميتافزيک و ماوراها ميپرداخت و گاهگاه در صورت لزوم سري به پديده هاي زميني نيز ميزد. ولي برعکس او، اکرم عثمان از پديده هاي دم دست و ملموس و مشهود زميني آغاز ميکرد و بعد ميرفت به بحث و بررسي ماوراها و ....

 

کساني که دکتور اکرم عثمان را از نزديک ميشناسند، همنوا با من خواهند گفت که او در فراز و نشيبهاي کاري و زندگي شخصي هميشه در اعتدال زيسته و هرگز غرور و خودخواهي را به حريم شخصيت خود راه نداده است. يکي از بهترين ويژگيهاي او يکي بودن زبان و عقيده اش است، زيرا او در قدم اول، متعهدانه به گفته هاي خود باور دارد.

 

دکتور عثمان با نوشته ها و آوازش جايگاه بلندي در ميان مردم افغانستان دارد. از ميان همه دستاوردهاي ادبي/ فرهنگي، دو نوشته اين دانشمند گرامي را به خاطر اهميت و ارزش پيامهايي که در آنها ميبينيم، بيشتر ميپسندم: "ما و آينده ما" (شماره 191 هفته نامه "اميد"، هژدهم دسمبر 1995) و "تا آدم شدن مينويسم" (شماره ششم تا هشتم فصلنامه "در دريسال 1998). يگان بار به خود ميگويم: از لحاظ فکري گويي اين نويسنده انديشمند همزادم بوده باشد.

 

با وجود خوبيهاي شخصيت که در بالا به آنها اشاره شد، بودند کساني که وجود او را تحمل نداشتند و اينجا و آنجا روزگارش را دشوار ميساختند. اما دکتور عثمان چه در "مقام" و چه "بي مقام" مواضع يکسان داشت و اين کمال بزرگي او را ميرساند.

 

من در بسياري از موفقيتها و دستاوردهاي فرهنگي اين دوست عزيز، نقش همسرش مليحه عثمان را خيلي بزرگ و برازنده ميدانم.

 

فرارسيدن هفتادمين سالروز تولد دکتور اکرم عثمان را به خانواده، دوستان و دوستدارانش، همچنان به فرهنگيان و همزبانان مان در هر جايي که استند، از صميم قلب مبارکباد ميگويم.

 

[][]

 

لندن (انگلند)

هژدهم اپريل 2007

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤٨                سال سوم                     مي ۲۰۰۷