کابل ناتهـ،


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مبارکنامه

 

 

 

تا هنوز افتخار شناخت با محترم اکرم عثمان را ندارم چی هم از لحاظ سن و هم رتبه از ایشان به مراتب کوچک و ناتوان هستم.

 

ولی داستانهای زیبای ایشان را از آوانی یازده یا دوازده سالگی میخواندم و اگر بگویم باعث قدم گذاردنم در عرصهء دنیا ادبیات همین داستانها بود اغراق نیست.

 

 تا حال به یاد دارم آن روزی گرم تموز را که بعد از تعطیل مکتب از مقابل کتابفروشی فروشگاه رد میشدم چشمم به مجموعهء داستانی (مرد ها ره قول است) افتاد.

 

 از مادرم خواستم تا کتاب ذیل را برایم خریداری کند زیرا من عاشق داستانهای ایشان بودم چی چند داستان ایشان را به آواز شیرین خود شان نیز شنیده بودم.

 

مادرم با پیشانی باز به خواهشم لبک گفت.اگر بگویم این کتاب را از هزار بار بیش خواندم مبالغه نمیکنم. از آنگاه ببعد من یکی از علاقمندان سرسخت ایشان گردیدم و تا هنوز هر داستان ایشان را بارها میخوانم. هر داستان شان یک تصویر واقعی از جامعهء ما و نارسائی های آن برای خوانندگانش میدهد. 

 

اینک فرصت را از دست نداده و هفتادمین سالگرد تولد این آفتاب تابندهء آسمان ادبیات افغانستان را به ایشان, فامیل گرامی شان و دوستانش از صمیم قلب تبریک عرض میکنم. خدا کند همیشه مانند سرو سرسبز و شاداب باشند.

 

 

با عرض ادب

خاتول مومند

 

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤٨                سال سوم                     مي ۲۰۰۷