|
کابل ناتهـ، Kabulnath
|
آهنگســــاز : Shiv Hari برگردان : صبورالله سياه سنگ
من و تنهاييم بيشـتر چنين سـخن ميزنيم: اگر تو ميبودي، چه ميشـد؟ چنين ميگفتي، چنان ميگفتي اين گفته ترا شـگفتزده ميسـاخت آن گفته ترا چقدر ميخنداند تو ميبودي، اينگونه ميشـد تو ميبودي، آنگونه ميشـد
من و تنهاييم بيشـتر چنين سـخن ميزنيم
اينک به کجا آمده ايم اينگونه گام به گام، رفته رفته ... اي يار! تن و روانم در ميان بازوانت آب ميشـوند اينک به کجا آمده ايم اينگونه گام به گام، رفته رفته
شـب اسـت يا گيسـوانت آشـفته شـده؟ پرتو ماه اسـت يا شـبهايم با نگاهت شـسـته شـده؟ چرخه ماهتاب اسـت يا دسـتبند تو؟ انبوه سـتاره هاسـت يا روسـري تو؟ نسـيم خوشـايند اسـت يا خوشـبوي تنت؟ آواي آميزش برگهاسـت يا تو آهسـته چيزي گفتي؟
ديريسـت گمگشـته و سـرگشـته مي انديشـم هرچند خودم نيز ميدانم: تو نيسـتي، اينجاها نيسـتي
ولي اين دلم هي ميگويد: تو اينجايي، در همين گوشـه کنارها
تو پيکري. من سـايه ام اگر تو نباشـي، من کجاخواهم بود؟ اي يار! اي يار! هر جا تو باشـي، من نيز آنجايم اي همدم! بايد به هم ميرسـيديم آشـکارا در همين گذرگاه
اينک به کجا آمده ايم اينگونه گام به گام، رفته رفته
هر نفسـم بوي خوش ميپراگند گويي ماه مشـک افشـان شـده اسـت عشـقت روشـناي شـب اسـت و دلم همانند گسـتره اشـ شـام من دل انگيز و دل انگيزتر سـپري شـده ميرود
اينک به کجا آمده ايم اينگونه گام به گام، رفته رفته
ناگزيري روزگار: هم اينجا و هم آنجا تنهايي يک شـب: هم اينجا و هم آنجا گفتني فراوان اسـت، ولي به چه کس بايد گفت؟ تا چند بايسـت چنين خاموش ماند و شـکيبيد؟ دل ميگويد: در هم شـکن بايدها و نبايدهاي جهان را و فرو ريزان اين ديوار ميان مان را
چرا آتش افروخته را دل نگهداريم؟ به همه بايد گفت: هان! همديگر را دوسـت داريم، دوسـت داريم، دوسـت ...
اينک همين سـخن دل: اينجا نيز، آنجا نيز
اينک به کجا آمده ايم اينگونه گام به گام، رفته رفته اينک به کجا آمده ايم
[][]
1981
براي شنيدن آهنگ "سلسله" اينجا را کليک کنيد. www.gayaki.com/songs-of-Silsila.html
************ |
