کابل ناتهـ، Kabulnath
هــنــدو گــذر
همدلان کابل ناتهـ
آرشيف صفحات اول
دريچهء تماس
Deutsch
دروازهً کابل
افسر رهبین
سنگ یا سینه
چشم عاشقی نماند دست عزیزی بر گورستان داغها شمعی نیافروخت اشکی نیافشاند خون دریا بردهء ما را، اسمان اگر ببارد زمین از چراگاه زنگ تهی خواهد گشت اما، دریغ!
گله بان جنگ نمیداند شکوه درهء سنگ به چاکنای سینه یی نمی ارزد.
************
بالا
شمارهء مسلسل ٤۷ سال سوم اپریل۲۰۰۷