نمایشاتی را که درهفته های آخرازشورای ملی افغانستان، دیده ایم، متأثر کننده وشرم آمیزاست. متأثرکننده است زیراوکلای یک مملکت غریب با مصرف ملیونها دالروارد شورا شده اند، مگرنمیدانند که برای چه آمده اند. چه باید بکنند. کدام فرهنگ واخلاق راداشته وکدام قانون وضرورت های عاجل مملکت را رعایت کنند. شرم آمیز است. بلی شرم آمیز. آژانس های بین المللی پشت سرهم جریان تعیین رئیس شورا را نشان میدهند که همراه است با بی نظمی، قیل وقال وبی مسؤولیتی. یک تعداد شان ازپای بندی به دین مقدس اسلام گریبان پاره می کنند. مگرمعلوم نیست که کجایش بااسلام ومشوره مطابق میباشد. یک تعداد شان از تحصیل وتعلیم وفهم از قانون و ضروریات عصری لاف میزنند.مگرکجای اعمال شان قانونی وعصری است. دین مبین اسلام صلاح ومشوره راازوجایب مهم اسلامی وانسانی شمرده برای رفع مشکل واحیاناًبروز حوادث ناگوارصلاح
ومشوره را امر فرمورده است.
قانون اساسی افغانستان که به عرف واسلام وقوانین عصری توجه کرده است، با وجود کمبود ونارسایی میتواند این مرجع قانوگذار را کمک ورهنمایی کند.و به شرط آنکه در برابر اسلام عدالت پسند و قانون، مسوولیت را درک نمایند. حتی از آریانای قدیم که درتاریخ ها آورده شده است، هم درس نگرفته ونیاموخته اند که چه انازه به مشوره وتفاهم توجه میشد.
از میرویس نیکه گفتته شده است که با مشوره وبدون طلب مقام خود را بحیث زعیمی که زعامت را قبول کند، منصرف شد، و بحیث کلان قوم به اد ارۀ امور پرداخت. از زمان احمد شاه بابای درانی تا حال اقسام نشست ها، جرگه ها وشورا ها آمد ورفت. "مصاحبان" که قدرت را گرفتند، شورارا مسخره کردند. چند سال در اوقاتی که چیزی از دموکراسی بود، وطن آبایی واجدایی ما، دید که علی الرغم مشکلات، برخوردها،نافهمی ها وایجاد مشکلات از طرف حکومت، بازهم غوغا گری وتلف کردن وقت به این اندازه حضور نداشت.در زمان زعامت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، متناسب با شیوه ظالمانه و شکل سیاسیی ک حزبی، آنچه زعامت حزبی میخواست،فرمان تراشید وفرمان داد وبرای انتخاب ومشوره موقع نداد. آن حزب به تدویرپولینوم ها،کنگره ها و فراخوانی جلسات حزبی چه فشارهایی که بر مردم غیور ودرد دیدۀ افغانستان تحمیل و روا داشت. آخر هم با چه نوع شرمساری سرنگون
گردید.
کشمکش های بعد ازسقوط آنها که زیر داعیه اسلام که هر کدام از رهبران جهادگران قبلی، مدعی آن بودند، دل مردم را خونین تر کرد.تو پ وتفنگ وراکتی که بر سر مردم کابل ریخت به تعقیب چپاول ها یی بود که حتی ظروف ناچیز مردم غریب و باقیمانده در کابل را غارت نمودند. مردم ناتوانتر وبیچاره تر شد ند. اگر از شورا واهل وعقد گپ زدند، گپ گروهی شان بود. آن اعمال بود که کوردلان نا اشنا به اسلام دست پرورده های اجانب مخصوصا پاکستان با نام طالب آن بی احترامی وبی مسولیتی هارابیشتر نموده به ضرورت مشوره با مردم ودیگر گروه ها خط بطلان کشیدند.
خواننده محترمی که این سطور را میخواند شاید بگوید که حالا مردم افغانستان این گپ ها را همه میدانند.اما قصد نگارنده با تکرار آنها این است که نتیجه اش در مغز وفکر کسانی برود که خود را برای ولسی جرگه آن مملکت رسانیدند. اگر آنها این اندازه ندانند که در داخل شورابعد از یک روز و دو روز وچند روز بلاخراه باید ، از روی قانون یا مصلحت پیشرفت امور شورا به تفاهم برسند، اگر آنها ندانند که نافهمی ، لجبازی وغوغا گری از اهمیت خانه ای که در آن نشسته اند، کم میکند. آن را زیر سوال میبرد و تبر دشمن شورا ومشوره را دسته میدهد ،بدا به حال وکالت آنها. به عوض اینکه در آن خانه نشسته روی مشکلات صحبت کنند و برای حل مشکل مشوره کنند ویک تن را از طریق تفاهم بحیث رئیس انتخاب کنند،غوغا گری را به راه انداختند. این غوغاگری با تفریح ودوامداردر وقتی ادامه یافته که نمایندگان سی ودو مملکت جهان، هر کدام غم خود را
میخورند. وابستگان خود را تقویه میکنند. قبیله پرستی رشد کرده است. رشوت خواری به مرحلۀ نهایی رسیده است.کارمواد مخدر رونق گرفته. مشاورین وصلاح کاران خارجی که نام شان افغانی است،با پوزخند وریشخند، جیب های خود را پرکرده، شش ماه را درافغانستان وشش ماه دیگر را درکشور اصلی محل سکونت خود میباشند. ناهنجاری های مردم به اندازه ای زیاد شده که اکثریت مردم بگریان رسیده اند. جناب رئیس جمهور که خودش درآشنایی با تقلب متخصص است، حوادث و غوغاگری را تماشا کرده آتش آن را تیز تر میکند. زیراترکیب شورا به دلش نیست.
اینها باید غوغاگری را قطع کنند. ازتفاهم وآداب تفاهم بیاموزند. اختلاف قبیله وقوم وسمت ومذهب را در آن خانه،یک طرف بمانند. هرکه در شورا میاید اگراز هر قوم وزبان وقبیله باشد اگر از هر دین ومذهب ، چه شیعه چه سنی چه هندو چه چه مسلمان،باید سرمشق خود رعایت قانون،مصلحت واحساس مسوولیت راقراربدهند.اگرچنین نکنند وبه غوغا گری ادامه بدهند، شرمسارمردم مملکت خود اند. |