کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
طفل ستیزی سردارمحمد هاشم خان عم پادشاه

محمد یوسف صفا
ایالت ویرجینیای امریکا
 
 

    به تاریخ یازدهم ماه عقرب سال سیزده صد ویازده خورشیدی تعدادی ازاعضای خانوادۀ ما چون استاد محمدانور بسمل ،شاد روان محمد ابراهیم صفا( پدراینجانب)، مرحوم محمد اسمعیل سودا ،محمد اسلم بسمل و محمد طاهر بسمل پسران عم بزرگوارم استاد بسمل را، به امر نادرشاه دستگیر و در ارگ شاهی ، درعمارتی متصل حرمسرای به زندان افگندند. 

  یک سال از این واقعه گذشته بود که شخص نادر شاه  به دست عبدالخالق حین توذیع شهادتنامه ها به شاگردان معارف از پای در آورده شد. در نتیجۀ گیر و گرفت آغاز و تعداد زیادی از کسانی که در جامعۀ آنوقت کابل شناخته شده ویا صاحب نام ونشانی بودند، به زندانها افگنده شدند .در این میان باردیگر قرعه به نام خانوادۀ ما اصابت نمود و محمد نعیم بسمل ، مرحوم محمد اکبر اختر و محمد هاشم اخترنیز روانۀ زندان شدند؛ وتنها مرحوم محمد آصف اختر که شاگرد فاکولتۀ طب  کابل بود از درس محروم گردیده واز فاکولته اخراج شد .  وی یگانه عضو خانواده است که از زندانی شدن نجات یافت.

     درآن وقت رییس فاکولتۀ طب کابل، یکنفر داکتر ترک بود که اگر اشتباه نکنم داکتررفقی نامداشت.وی ضمن اینکه از اخراج مرحوم محمد آصف که شاگرد با استعدادی بود تآثر قلبی اش را نسبت به این عملکرد دولت به وی اظهار کرد ،آنرا یک عمل غیر موجه قلمداد نمود. این مطلب را مرحوم داکتر رجب علی طاهری که خود نیز شاگرد طب بود و یکی از اعضای خانوادۀ ایشان نیز به عین سرنوشت دچار شده بود ، ضمن نوشتن خاطرات شان درهفته نامۀ امیدبطور مفصل تحریر نموده بودند.

    سالها از پی هم گذشتند و در این گذر زمان ، دو طفل صغیر خانواده ،یکی محمد یعقوب صفا و دیگری محمد امین بسمل بزرگتر و بزرگتر شدند و آنگاه این دو را شامل مکتب ساختند تا از درس و تحصیل بی بهره نمانند . یکی دوسالی ازشامل شدن این دو طفل به مکتب نگذشته بود که به امرسردار هاشم خان صدر اعظم، وزارت آن وقت معارف تصمیم گرفت که اطفال خانوادۀ ما را که شامل مکتب ها بودند، نیز رد یابی نموده واز درس محروم نماید . پس مکتوبی به مکتب عاشقان و عارفان که این دو طفل در آنجا درس میخواندند فرستاده شد؛ و این دوطفل را به وزارت معارف احضار و هردورا همراه اشخاص موظف و مکتوبی به مکتب صنایع فرستادند. در مکتوب تاکید به عمل آورده بودند که  آن ها را در آن مکتب شامل نموده و محض برای آن ها گلکاری و نجاری یاد داده شود و بس.

  خوانندۀ با احساس این سطور به فراست در می یابد که این جفا کاران با این عملکرد شان "هر آنچه که آنرا نام میگذارید  "  در صدد آن بودند تا اطفال معصوم را از تعلیمی که درخورآن بودند، محروم نمایند تا مبادا در آینده از جهت آن ها خطری متوجه زمامداری و حکمروایی ایشان گردد .

  آمریت مکتب صنایع به دوش مرحوم استاد عبدالغفوربرشنا شخصیت فرهنگی شناخته شدۀ افغانستان بود . مرحوم برشنا بعد از تسلیمی این دو خورد سال، از آنها درمورد هویت شان پرسش هایی نمود، تا راز نهفته در عقب این هدایت را دریابد . وقتی از برادرم اسمش را پرسید واو به جواب گفت : محمد یعقوب. آنگاه اسم والدش را پرسید واوبلافاصله گفت محمد ابراهیم . مرحوم برشنا پرسید که پدرت چه کار میکند و کجاست؟ درجواب شنید که پدرم زندانی است .از طفل دومی نیز عین سوالات را نمود و در یافت که او نیز مربوط همین خانواده و نواسۀ مرحوم محمد انور بسمل است.

   مرحوم برشنادریافت که در این کارتعمدی درکاراست،بر خلاف آنچه که هدایت داده شده بود این دو طفل معصوم را نوازش نموده و با  مهربانی با ایشان رفتار نمود و با دادن غذا و شیرینی و کلچه باب، آنها را مورد نوازش قرار داد.

نزدیکی های عصر که ساعات درسی به پایان رسید ،مرحوم برشنا از این دو طفل معصوم پرسید که آیا راه منزل شان را بلدهستند یا نه . آن ها در جواب گفتند بلی ،پس به این دوگفت که به منزل شان بر گردند .

  آن دو به منزل آمده و آنچه که بر ایشان گذشته بود یک به یک حکایت نمودند بدون این که خود بدانند آنچه که واقع شده عمل جفاکارانه و خصمانۀ یک دولت است در مقابل دو طفل معصوم و انتقام گیری از بزرگان خانوادۀ شان که به سبب آزاد اندیشی قبلا با وضع اسفباری در زندان شب و روز میگذرانند.

 

       شهر کابل درتاریکی شب فرو رفته بود که درب منزل ما به صدا درآمد ،همه پریشان وسراسیمه شدند ،یکی ازهمان دوطفل دررا گشود وهمان کسی را که در طول روز در دفتر کارش با آنها به محبت و مهربانی رفتار نموده بود در مقابل خود دید . بلی او مرحوم استاد برشنا بود ودر پناه تاریکی شب از بیم ماموران دولت ،آمده بود تا با بزرگ خانواده که مادر کلان ما مرحومۀ مستوره خانم ملقب به "بی بی جان " سرپرستی خانواده رادر دست داشت و از دیر زمانی با والدۀ مرحوم استاد برشنا دوست و خواهر خوانده بود، صحبت نموده ودرمورد اطفال معصوم رهنمایی لازم نماید.

  مرحوم استاد برشنا داخل منزل شده وبه اطاقی که در وسط آن پرده یی قرار داشت رهنمایی گردیدند و ازعقب پرده بعد از احوالپرسی با سر پرست خانواده موضوع فرستادن اطفال را با مکتوبی از وزارت معارف وامر سردار هاشم خان مبنی بر اخراج و محروم ساختن اطفال ازتحصیل یعنی حق مسلم شان حکایت نموده وبا تاثرزیاد، ازهمچو عمل غیرمنصفانه، درمورد اطفال ،به مادرکلان ما ویگانه سرپرست خانواده مشوره داد تا  آن هارادر وضع وشرایط حاضر، درمنزل زیر تعلیم بگیرند. مادر کلان مرحومه ام  با اظهار قدر دانی از مرحوم استاد برشنا و از مهربانی های مرحوم با اطفال معصوم ، مشورۀایشان را پدیرفته و برای مدتی ا طفال را در منزل زیر تعلیم گرفتند و بعد ازگذشت چندین ماه بالاخره به مشوره بعضی از نیک خواهان ، آن دو را با نام های مستعار دوباره شامل مکتب نمودند .

 

  آنگونه که میدانید ، هرچندسردار هاشم خان خود ازداشتن فرزند محروم بود اما دو تن از برادرزادگانش سردار محمد داوود و سردار محمد نعیم را در امور مملکت و مملکت داری زیر تربیت گرفت تا دوام قدرت رادر خانواده اش تضمین کند.

 شایان یادآوری می باشد که آن طفل ستیزی درآن محدودع نماند،بلکه دامن خانواده های دیگررانیز گرفت؛ که ازجمله میتوان ازخانواده های مرحوم محمد ولی خان وکیل اعلیحضرت امان الله خان و هم خانوادۀ سپه سالارغلام حیدر خان چرخی از نام برد. تا جایی که اطلاع حاصل نمودم دوست نویسنده ام نصیرمهرین درین ساحه موادی جمع نموده که امید است به نشر برسد.  با اتکا به یک منبع نهایت قابل اطمینان ،درهمین اواخر، اسنادی ازداخل ارگ به دست آمده که محکومیت سردارهاشم خان را در رابطه به مظالم بی حد و حصر وی بر آزاد اندیشان و هواخواهان غازی امان الله خان ،دستور قتل و گرفتاری صد ها تن از مردمان صاحب اندیشه از اقصی نقاط افغانستان که به دستور نادرشاه و سردار مذکور صورت گرفته ،صحه میگذارد. امید روزی این اسناد به اطلاع ملت شریف ما رسانده شود تا اعمال  خصمانۀ آنان  درقبال آنانی که حیات خود وخانواده هایشان را در تهلکه انداختند تا از حقوق اکثریت محروم و مظلوم ملت دفاع کنند،مورد قضاوت قرار گیرد.

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱۳۶       سال شـــشم           جــــدی ۱۳۸٩  خورشیدی        جنوری ٢٠۱۱