این نامه در چند قسمت نشر میشود
برادرمهربانم، نصیرمهرین بــه امان خدا باشــد.
ازچندی به اینسو،شما پیوسته ازچند شخصیت حزب وطن یاد نموده اید، نویسنده برخود واجب دانستم تا از یاددهانی شما اظهار سپاس نموده و بصورت بسیار فشرده علت زند انی شدن پنج نفراعضأ حزب وطن را تذکر بدهم :
زمانیکه اعضأ برحستۀ حزب وطن را وزیرداخله ورئیس گروپ اول صدارت سردار محمد داود خان برخلاف قانون اساسی وبرخلاف اعلامیۀ حقوق بشر زندانی نمود،
هیچ دلیلی جزاستبداد برای زندانی کردن شان وجود نداشت. چون اعضأ حزب وطن به قید قسم سوگند نموده بودند که درمقابل هرگونه عزت وذلت که به آنها وارد گردد،
به مرام جمعیت وفاداربمانند وبا سر ومال وجان مقاومت نمایند، به قسم خود وفادار ماندند.
تاریخ تأسیس جمعیت وطن 16جدی 1329شمسی مطابق 1950عیسوی درشهر کابل و
بنیانگذارآن این اشخاص بودند:
میرغلام محمد غبار
میرمحمد صدیق فرهنگ
سرورجویا
میرفتح محمدفرقه مشر
براتعلی تاج
عبدالحی عزیز
نورالحق هیرمند
آنها بحیث موسس عریضه یی بحضور شاه توسط مورخ بزرگ کشور احمد علی کهزاد،
که خود عضویت حزب وطن را داشت، تقدیم نمودند. بعد از آن جمعیت وطن به کار ومبارزۀ خود آغاز کرد.
حزب هیأت عامل مرکزی داشت که از ده نفر تشکیل یافته بود وعبارت بودند از :
میرغلام محمد غبار
میرمحمد صدیق فرهنگ
براتعلی تاج
عبدالحی عزیز
محمد اکبر پامیر
عبدالخالق خان
علی احمد نعیمی
میر علی احمد شامل
عبدالحلیم عاطفی
علی محمد خروش
به اثر فعالیت جمعیت ما روشنفکران وجوانان کشور وقبولی شاه محمود خان صدراعظم از اصول دمو کراسی، متدرجا ً مردم به بعضی حقوق خویش نایل آمدند. اولین موسسه ایکه بصورت انتخابی درآمد، بلدیۀ ملی بود جمعیت وطن در آن چهار عضو داشت. آنها با رأی مستقیم وسری وآزاد ازجانب شهروندان انتخاب گردیدند. آن جهارنفرعبارت بوذند از :
میرمحمد صدیق فرهنگ
سرورجویا
براتعلی تاج
محمد حسین نهضت
وکلای منتخب بلدیه برعلاوۀ کارهای در خشانی که در کشیدن جادۀ میوند وتعمیرات جدید وعصری درگرد ونواحی شهر کردند، اسفالت سرکها وتفرج گاه ها وغیره وظایف را هم انجام دادند.
در آن وقت از همه مهمترانتخابات دورۀ 7 شورای ملی بود .
جمعیت وطن 7 کرسی در شورای ملی بدست آورد. اعضا آن عبارت بودند از :
میرغلام محمد غبار
سید محمد دهقان بدخشی
محمد کبیرغوربندی
محمد انوربره کی
میرعلم مظلومیار
سخی امین.
عبدالاول قریشی
مبارزۀ اعضأ جمعیت وطن بخاطر دموکراسی، تفکیک قوای ثلاثه، تطبیق رژیم پارلمانی در کشور وآزادی بیان وغیره حقوق مردم برازنده است.
برعلاوه ازبلدیه ملی و شورای ملی که وکلای جمعیت در
آنها فعال بودند، اعضا و
طرفداران آن دراتحادیۀ محصلین سهم فعال داشتند. اتحادیۀ محصلین بخاطر تنویر افکارمحصلین ومردم عوام بوجود آمده بود. ازجملۀ فعالین جمعیت دراتحادیه ازین اشخاص میتوان نام برد:
محمد یونس سرخابی
میرعلی احمد شامل
محمد عظیم طاهری وغیره
جمعیت وطن بعد از تنفیذ اصولنامۀ مطبوعات، جریدۀ وطن را انتشار داد که تا اخیر سال 1330 ادامه داشت. متأسفنه درسال 1331 در اثر توطئه و
دسیسۀ سرد ار محمد داود خان مصادره گردید. جریدۀ وطن بخاطر بلند بردن ذهنیت مردم کشور، خدمات ارزنده یی ایفا نمود. ولی چون نشرات جریدۀ وطن ودیگر جراید ملی کشور به خود خواهی های بعضی از سرداران نازپرورده جور نمیامد ومانع به قدرت رسیدن آنها میشد، دست به توطئه زدند و
یکایک جراید ملی را به نام های مختلف مصارده کردند. اتحادیه محصلین را بستند ودر انتخابات دورۀ 8 شورا مستقیماً مداخله کردند. جلو کاندید های جمعیت های ملی را گرفتند و مطابق خواست خودشان باردیگرتعدادی از وکلای بلی گوی را در شورای ملی آوردند.
آن عمل سرداران مغرور وخود خواه که کوچکترین حقی را برای مردم خویش روا نداشتند، سبب شد که شهریان کابل بتاریخ 31/1/1331 دست به مظاهرۀ بزرگی زدند. مظاهره از 8 صبح تا شام ادامه یافت. درختم مظاهره عریضه یی به شاه فرستاده شد وبمظاهره خاتمه دادند.
همین که بمنزل رسیدم، نطاق رادیو کابل اعلام نمود که دو نفر به اکثریت آرأ بحیث وکیل از جانب مردم انتخاب گردیدند وهم بمردم اخطار دادند که فردا هرکه دست به مظاهره بزند جزای شدید برایش داده میشود.
ازچه کسی باید گله کرد؟ اعلامیۀ حقوق بشر نشر گردید وبمردم حق داد . وقتی که مردم صدای شانرا بخاطر بدست آوردن حقوق وآزادی های خویش بلند کردند، سرکوب شدند.
در کشوری که عضویت ملل متحد را داراست و دفتر آن در پایتخت کشور موجود میباشد، برعلاوه سفارت های کشورهای دموکرات مانند امریکا، انگلیس فرانسه، آلمان وغیره هم اوضاع را بدقت ملاحظه میکنند، وازطرف احزاب سیاسی وجوانان روشنفکرو دموکرات نامه های شکایت ازمداخلۀ مستبدین و دولت را به سفارت خانه ها می اندازند ولی صدای یکی ازین طرفداران حقوق بشر بلند نمیشد.
باید گفت که اعلامیۀ حقوق بشر ملل متحد به روی یخ نبشته وبه آفتاب گذاشته شد.
چند روز بعد از مظاهره، سران ندأ خلق، وطن وسپس از ویش زلمیان
( جوانان بیدار) را زندانی نمودند.
اسم های زندانیان حزب وطن عبارت بود از :
میرغلام محمد غبار
سرور جویا
میرفتح محمد فرقه مشر
میرمحمد صدیق فرهنگ
براتعلی تاج
عبدالحلیم عاطفی
داکتر ابوبکر
داکتر فاروق اعتمادی
داکتر قیوم رسول
عبدالحی عزیز
علی احمد نعیمی
علی محمد خروش
سلطان جان لوی ناب
دادمحمد خان کرنیل ( در زندان جان داد)
تعدادی چند سال را درزندان سپری نمودند. یکعده پس از 8 ماه با دادن پرزه خط از زندان رها شدند. واقعیت موضوع پرزه نوشتن چنین بود :
عبدالحسن خان عزیز سفیرافغانی در هند، پدر عبدالحی خان عزیز به قسم رخصتی به کابل آمد ونزد شاه رفت. بعد از آن به دیدن شاه محمود خان صدراعظم . در وقت دیدن شاه و صدراعظم در بارۀ پسرش وسه نفر محمد زایی صحبت کرده وخواهش رهایی آنها را نمود. شاه محمود خان به سفیر گفته بود که هرگاه آنها یک پرزه بنویسند وعفو بخواهند، من آنها را رها میکنم. سفیر این موضوع را به پسرش اطلاع داد. عبدالحی خان موضوع را به رفقای جمعیت گفت. رفقای زندانی مجلس کرده و بالای موضوع بحث کرده بودند. هشت نفرنفر بشمول محمد زایی های زندانی با دادن خط رضایت دادند. پنج نفر رأی مخالف. میرغلام محمد غبار موضوع را با زبان شِفـــــربمن اطلاع داد، که در جلسه اعضأ حزب موضوع طرح ونتیجۀ آن را به آنها ابلاغ نمایم. نویسنده رفقا را در منزل حاجی صاحب عبدالخالق خان دعوت کردم. تخمین بیست نفر اعضأحزب اشتراک کرده بودند. من
شفرمرحوم غبار را برای ایشان خواندم. اعضأ حزب بالای آن بحث کردند. درنتیجه چنین تصویب شد :
هرگاه با دادن همین مضمون بشمول داکترعبدالرحمن محمودی، غبار وهمه اعضأ حزب رها میگردند، خط بدهند وهرگاه صرف چند نفر رها میگردند ، ما آنرا رد میکنیم . همه به اکثریت این فیصله را تصویب کرده ونویسنده آنرا دوباره با شفربه غبار فرستادم. اما آنها به تصویب اعضأ حزب که بیرون از زندان بودند، اعتنا نکرده خط را امضأ ورها گردیدند. داکتر ابوبکر خان بدون خط رها شد. متن خط شان چنین بود : " بحضور واالا حضرت غازی صدراعظم صاحب.
تخمین 8 ما میشود که از طرف پولیس گرفتار و زندانی میباشیم وبه گناه خود نمیدانیم. اگرگناهی از ما سر زده باشد از والاحضرت سپهشلار غازی امید عفو داریم ."
یک تعداد متباقی زندانیان جمعیت وطن چهار سال بعد بشمول دوبرادرمن با آنها یکجا رها شدند. اما از جمعیت وطن براتعلی تاج، سرور جویا ومیرفتح محمد فرقه مشر و از جمعیت ندأ خلق داکتر محمودی رها نگردیدند.
موضوع عدم رهایی آنها فقط وفقط از روی تعصب سردار محمد داود واز لحاظ تنگ نظری بود. سرور جویا یک مرتبه چارده سال ومرتبۀ دیگردهسال در زندان ماند تا جان داد. داکتر محمودی هم اززندان به شفاخانه انتقال داده شده وبستری گردید. وقتی که به منزل رسید چند روزی دوام نکرده جان بحق تسلیم نمود. روان شان شاد باد.
ادامه دارد. |