کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   

             چند اشاره

                        به یک مصاحبه ی    

                                                   دکتر اسدالله حیب

نوشته ی نعمت حسینی
فولدا ـ المان

 
 

 شام هژدهم ماه دسمبر 2010 میلادی، رادیوی بی بی سی، مصاحبه ی باجناب داکتر اسدالله حبیب، به سبب نگارش یک نوشتارش(مقاله اش)به عمل آورد. داکترحبیب درین مقاله دررابطه  با وجود کلمات و عبارات رایج درگویش فارسی دری درشعر بیدل ،سخن گفته است. مصاحبه ی ایشان را با علاقمندی تا پایان شنیدم ؛واما در پایان چند مورد برایم قابل درنگ شد، که حالادر این اشاره ها به آن ها می پردازم:

یک: *

جناب داکتر اسدالله حبیب درقسمتی از مصاحبه ( گفتار ) می گوید :  «    زبان گفتار مثلاً در شعر خراسانی ، در شعر عراقی مروج نبود و بسیار به مشکل راه می یافت و بسیار اندک بود و گاهی هم که اگر انعکاس یافته ، مورد سوال قرار گرفته ، اما شعرای سبک هندی به بسیار وفرت اصطلاحات و ترکیبات زبان گفتار را به کار برده . زبان فارسی هند، بیشتر زبان فارسی خراسان بود و ای زبان خراسان فعلاً در لهجه ی فارسی کابلی یکی از جلوه های خوده داره . . . »  (1)

الف:

در رابطه به این گفتار ایشان ترجیح میدهم که نخست از یک ابراز نظر شادروان جاوید بیاغازم . شاد روان پروفیسور استاد جاوید یک هفته قبل از وفاتش در نهم اسد سال 1381 خورشیدی، در یک مصاحبه ی تلویزیونی گفت:

 * *« خو، به هر حال، بیدل با افغانستان در بسیار جهات ارتباط داره . یکی ای که، اقوام و اجدادش، از ای، از همین اقوام ارلاسی هستند، که در افغانستان زنده گی می کردند و گویا از نواحی بدخشان به هند رفتند. البته خود بیدل در هند متولد شده و چیزی که بسیار به اصالت زبان بیدل اشاره می کنه و ما را متیقن می سازه که بیدل در یک محیط خانواده بزرگ شده که زبان او خانواده زبان دری بوده و او به کاربردن اصطلاحات بیدل قح*** و فصیح و اصل مردم کابل اس که او ره ما و شما در ادبیات هند مخصوصاً در آثار شعرای مثل امیر خسرو و حتا اقبال و غالب نمی بینیم. به این جهت است که ما بیدل را یکی از مفاخر بزرگ ملی و ادبی خود می شناسیم و درتاریخ ادبیات ما بیدل از ارکان اربعه ی زبان دری در سراسر هند است . در سراسر هند به این معنا که زبان فارسی دری یا دری ، همی زبانی که ما و شما صحبت می کنیم بیشتر از نه صد سال یا حدود هزار سال زبان دفتری ، دیوانی و علوم و افکار این ها . از نظر زبان شناسی ، مخصوصاً از نظر اصطلاحات مردم افغانستان و مردم کابل بسیار با اهمیت است  . . .» (2)

این جا می نگریم که بنا به نظریه ی شاد روان داکتر جاوید، اصطلاحات مردم را ، به ویژه مردم کابل را بیشترینه، حتا تنها بیدل به کار برده است نه همه سراینده گان و شاعران هند.

دو:

جناب داکتر حبیب در ادامه گفتارش می گوید: «  . . . مه در اشعار بیدل در جستجو و تحقیق اصطلاحاتی را پیدا کردم که امروز در زبان گفتار فارسی کابلی مروج است.   . . » (3)

این جا باید گفته شود :

بحث روی اصطلاحات گفتاری بیدل، پیشینه ی درازی دارد و پیدا کردن اصطلاحات گفتاری دراشعار بیدل، کشف جناب اسدالله حبیب نه؛ بلکه سالها پیش از این ، در باره ی کاربرد واژه گان و اصطلاحات گفتاری مردم ما به ویژه اصطلاحات گفتاری مردم کابل توسط بیدل، دیگران به آن پرداخته اند؛ طور مثال:

الف:

ابراز نظر شادروان جاوید را خواندیم .سوای گفتار بالای شادروان استاد جاوید، شادروان استادحیدر ژوبل * * * *، استاد تاریخ ادبیات دانشکده ی ادبیات دانشگاه کابل در دهه ی سی شمسی ،که تاریخ ادبیاتش زیر نام « تاریخ ادبیات افغانستان » یکی از ماندگارترین آثار وی می باشد، بیش از نیم قرن پیش از امروز ، درهمان اثرش چنین نگاشته است :

« ... زبان شعر بیدل منتها ساده است و درعین زمان زیبایی کلام را لفظاً و معناً مراعات کرده است . در ضمن کلمات عامیانه و اصطلاحات روزانه را استعمال می کند که اغلب آن اصطلاحات و لغات در افغانستان امروز مروج بوده بی تکلف در گفتار روزانه مردم به کار برده می شود »   (4)

ب:

شادروان استاد سید محمد داؤود حسینی، در پهلوی دیگر پژوهش هایش اندرباب بیدل، در دهه ی سی خورشیدی روی کاربرد واژه گان و اصطلاحات اصیل کابل در اشعار بیدل کار کرده است که در نشرات مطبوع آن روزگار کابل اقبال چاپ یافته اند . شادروان سید داوود حسینی یک سلسه بحث هایی داشت در سالهای 1335 و 1336 خورشیدی در روزنامه ی انیس با دو شخصیت فاضل دیگر، یکی شادروان سید محمد ابراهیم عالمشاهی و دیگری شادروان محمد ابراهیم خلیل. سخن ار مزار بیدل آغاز شد و در نوشتار(مقالت های) آخر، شادروان سید داوود حسینی ادعا می کرد که بیدل در کابل هم بوده و دلیل این مسأله این است که :بسیاری از اصطلاحات گویشی کابل در شعر بیدل آمده است ؛ طور مثال:

اصطلاح «پنجه کش»

بیت:

این نان نمک ندارد تا پنجه کش نباشد (5)

نان پنجه کش نان مخصوص کابلی ها است و از سوی دیگر اصطلاح « نمک ندارد» اصطلاح دیگری است به معنای « بی مزه بودن » و « بی ملاحت» همچنان « بی نمک» به معنای «کم طالع » هم کار برد دارد ، چنانچه مردم کابل به خصوص زن ها می گویند : «دستم نمک نداره » ( بی طالع هستم))

و یا:

بی نسب چون بر کمند ناز می گردد سوار

با بجل ماند که زیرش اسپ و بالایش خر است

به اصطلاح بجل بازان کابل، یک روی بجل اسپ نامیده می شود و روی دیگر آن یا برعکس آن خر .

ویا:

بیدل نفس سوخته افتاده ام

نفس سوخته به معنای از نفس افتادن(6)

ویا:

بی غیرت تا شانه دبنگی دارد

دبنگ به معنی نادان و بی عقل (7)

ج:

داکتر عارف پژمان، استاد پیشین دانشگاه کابل ، درمیانه ی دهه ی شصت خورشیدی نیز درباره ی واژه گان، تعبیرات و اصطلاحات گویشی در اشعار بیدل پژوهش نموده است، که برخی ازپژوهش هایش در نشرات مطبوع آن سالها در کابل اقبال چاپ یافته اند ؛ طور مثال :

اصطلاح چناغ بستن( چناق شکستن) . نوعی شرط بندی که با شکستن چناق چانه مرغ آغاز می شود:

اگر به لهو و لعب بردنی است کوی محبت

ز دوستی به پل بستن چناغ گذشتم . (8)

وی در پیشگفتار یکی از پژوهش هایش می نگارد: « موج فزاینده یی از واژگان و تعبیرات مردم در غزلیات بیدل است ، قابل تأمل است که بخش عظیمی از این تعبیرات در شعر بیدل ، مال سرزمین خراسان است.»   (9)

به هر رنگ آنچه زیاد قابل شگفتی است، نمونه هایی از اصطلاحاتی را که جناب داکتر حبیب در مصاحبه اش یاد می نماید، برخی از آنها را استاد داکتر پژمان در یکی از پژوهش هایش به نام « واژه گان، تعبیرات و اصطحلاحات عامه در شعر بیدل» ، که در سال 1365 خورشیدی در شماره ی نزدهم نشریه ی خراسان ارگان نشراتی اکادمی علوم به نشر رسیده ، قبلاً آورده است ؛ طورنمونه به این قسمت صحبت داکتر حبیب و بعدتر به نوشتۀ داکتر پژمان توجه کنید:

داکتر اسدالله حبیب در گفتارش( مصاحبه اش) می گوید:

 « . . .مثل ازی، همیطور تعبیرات زبان گفتار به شکل ضرب المثل ها در شعر بیدل آمده و اصطلاحات به همو شکل گفتاری خودش انعکاس کرده است و کنایه ها از زبان گفتار بر چیده شده ؛ مثلاً :

با خرس همجوالی کردن،

جز خری کز صحبت اهل دول نازد به خویش

کم کسی با خرس فخر هم جوالی می کند . . .  » (10)

این اصطلاح را جناب داکتر پژمان قبلاً آورده است ؛ چنانچه می خوانیم که :

«  با خرس در جوال بودن ( باخرس هم جوال بودن)، به زحمت اندر بودن، عذاب کشیدن

جز خری کز صحبت اهل دول نازد به خویش

کم کسی با خرس فخر هم جوالی می کند.»  (11)

و یا:

جناب داکتر اسدالله حبیب ادامه داده می گوید:

« . . . کوک بودن، آماده کاری بودن، میگه :

ساز نا فهمیده گی کوک است کو علم و چه فضل

هر کجا دیدیم بخت ترک با تاجیک بود .»  (10)

و استاد پژمان می نویسد:

« کوک : رونق و نقاذ، موافقت و همطبعی

ساز نافهمیده گی کوک است کو علم و چه فضل

هر کجا دیدیم بخت تر ک با تاجیک بود »  (12)

سه :

جناب داکتر حبیب در قسمت های پایانی گفتارش می گوید:

« . . .و همی که گفته اند در کابل تولد شده و در کابل بوده در آثار خود بیدل چیزی نیست . بهترین سند، بیوگرافیک یعنی خود زنده گینامه نویسی بیدل چهار عنصر اوست . . . »(13)

در این رابطه خدمت جناب داکتر گفته شود که :

الف :

جناب پروفیسور نورالحق انصاری، یکی از بیدل شناسان نامورهند در رابطه به چهار عنصر می نگارد:

« . . .جای مسرت است که بیدل در چهار عنصر احوال خود را مشریانه(؟) آورده است و این اثر زنده گی او را تا حدی روشن می سازد . . . »  (14)

این جا می نگریم که جناب پروفیسور انصاری میگوید:

« این اثر زنده گی او را تا حدی روشن می سازد . . .»

 پس بنا به گفته ی جناب انصاری «چهار عنصر» نمی تواند تمامی گوشه های زنده گی بیدل را روشن سازد.

ب :

پروفیسور نبی هادی یکی دیگر از بیدل شناسان بلند دست هند می نویسد :

« مطالعه ی قطعات بیدل برای درک احوال او بسیار مهم و یاری گر است  وبه درک احوال وی کمک می نماید. »

و در انجام باید گفت که جناب پروفیسور هادی در آغاز معرفی عنصر اول ِ«چهار عنصر »می گویــد:

«. . . فی الواقع ما مدیون دانشورانی هستیم که کلیات بیدل را مرتب کرده اند و عنوانهایی چون: « تولد بیدل»، « دوره ی شیرخواره گی بیدل » ، « دوره ی درس و مکتب» و ... به آنها داده اند و بدین وسیله ما را راهنمایی کرده اند، وگرنه اسختراج مطلب از عبارات او برای خواننده گان کار آسان نبود.» ( 16)

برای حسن کلام، چند سطری رامیخواهم در پایان بیاورم :

 درست است که جناب داکتر اسدالله حبیب سالهاست که به جوانب مختلف فراورده های بیدل مشغول است، اما این موضوع را باید بپذیرد که چه در گذشته وچه حال، ما در وطن ودر خارج وطن، بیدل شناسانی داشتیم وداریم که نبایدثمرۀ پژوهش، تحقیق وزحمات شان را نادیده گرفته شود. بهتراست که جناب  داکتر صاحب از زحمات وکوشش های آنها یاد نماید.

 

 

 

رویکردها و یادداشت ها:

 

1 ـ مصاحبه ی رادیویی با داکتر اسدالله حبیب در هژدهم ماه دسمبر 1010 م در رادیوی بی بی سی.

2 ـ مصاحبه ی تلویزیونی شادروان استاد جاوید درتاریخ نهم اسد سال 1381 خورشیدی در برنامه  تلویزیونی آیینه .  شهر فرانکفورت. آلمان .

3 ـ بی بی سی همان مصاحبه.

4 ـ ژوبل، محمد حیدر ، تاریخ ادبیات افغانستان، کابل، سال 1336، ص 130.

5 ـ 6 و 7 ـ رجوع شودبه شماره های سال 1336 خورشیدی از این دست نمونه ها فراوان آورده شده است.

8 ـ پژمان، عارف، واژه گان ،تعبیرات و اصطلاحات در شعر بیدل، مجله ی خراسان، 1365 خورشیدی ، کابل ، ص 16.

9 ـ پژمان ، عارف ، همانجا.

10 ـ برنامه بی بی سی ، همان مصاحبه.

11 ـ برنامه بی بی سی همانجا .

12 ـ پژمان ، عارف ، همانجا.

13 ـ برنامه بی بی سی ، همان مصاحبه

14 ـ پروفیسور نورالحق انصاری، بخشی از احوال و آثار بیدل، استخراج از رساله ی« ادب فارسی در عهد اورنگ زیب» ، ترجمه ی پروفیسور میر حسین شاه، پوهنحی( دانشکده) ادبیات پوهنتون( دانشگاه) کابل ، سال 1363 خورشیدی ص اول.

15 ـ پروفیسور هادی ، نبی، همان اثر ، ص 61.

* به خاطر امانت داری ،مصاحبه ی استاد حبیب از همان شکل گویش به نوشتار درآمده است.

** مصاحبه ی شاد روان استاد جاوید نیز از همان شگل گویش به نوشتار درآمده است.

*** « قح » به معنای خالص و ساده ، فرهنگ معین، ص 2630.

**** در پاییز سال 1338 خورشیدی ، یک هواپیمای افغانی در کرانه های لبنان آتش گرفت و بسیاری از سر نشینان آن در شور سوزان مرگ فرو رفتند که از آن جمله یکی محمد حیدر ژوبل دانشمند، ادبیات شناس و نویسنده ی نامور کشور ما بود. ماخذ: حسینی، نعمت، آواها و سیماها،جلد اول ، سال 1367 کابل ، ص 373.

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱۳۵       سال شـــشم           جــــدی ۱۳۸٩  خورشیدی        اول جنوری ٢٠۱۱