شکاری
تیر افگنم و چشم تو نخچیرِ من است
سر تاسرِ دره ، زیرِ تاثیر من است
از جانِ تو ای غزال ، هر سو که روی
آنچه که خطا نمی رود، تیر من است
شبِ دوش
در باغِ گلِ گلاب بودم شبِ دوش
سرمستِ شرابِ ناب بودم شبِ دوش
از ساغرِ یادِ تو ز بس نوشیدم !
مانند دلم خراب ، بودم شبِ دوش
موج
زچشمت موج دریا میزند سر
صفای باغ وصحرا میزند سر
زهر کنج لبانِ می پرستت !
نبات و قند و حلوا میزند سر
عادت
به خون دل طهارت کرده ام دوست
ترا هر دم عبادت کرده ام دوست
بنه لب بر لبم تا کام گیرم
که با شیرنی عادت کرده ام دوست
احسان پاکزاد |